کاش مــیـشـــُـــد جـــای خالـــی تو را هـــَــم
با گزیـــنه مناســـب پـــُــر کــرد…
پــــُــلِ روزگار امروزتــــــ را نشکن !
شاید فردا دلتــــ برایِ برگشتن تنگـــ شود !
دنیای بی تو …
مثل صبح بهاری بی گنجشک ؛
نه اینکه زیبا نباشد …
جذاب نیست !!!
پشیمان می شوی
از رهــــــــا کردنم!
همچون کودکی
که در شلوغی بــازار
دست مـــــــــادرش را…
و چه انتظار بزرگی است
اینکه بدانی
پشت هر "دوستت دارم"
چقدر دوستت دارم…
این سکوت سنگین تو
سر به سرم میگذارد ؛
ادامه اش بدهی عاشق تر میشوم ..!!
و اما نبودِ دستهایت
خود ماجرایی است ،
که شروعش
پایان جهان است …!
چه می شد مگر
بهشت را به جهانیان می دادند
تو را به من…؟؟!!!
تو میدانی؟!
آنها که از چشم می افتند
دقیقا
کجا می افتند ؟!!
دنبال خودم می گردم …!!!
دکتر نیستم
اما برایتان روزی 10 دقیقه
راه رفتن روی جدول های کنار خیابان، را تجویز می کنم!
تا بدانید تعادل چیز مهمی است
اما دیـوانه بودن قشنگ تر است …
یه وقتـایی هم هســت …
که مــــزه ی بودن یکی …
یه جوری رفته زیر دنـــدونت !!
که وقتـــی ازش دوری …
همه چی میشه زهرمــــار …!
خُـدآوَنـد نمی خـوآهـَد مـآ بـه هَـم برسیـم…
شـآیـَد تَـنـهآ دَلیلَـش ایـن بـآشـَد كـه…
اَگَــر كنــآرَم بـآشـﻲ…
دیگَــر هیـچ وَقت
هیـچ چیـز …
اَز او نَخــوآهـَم خوآست …!
سالهاست رفتهای و من
هنوز به خودم میلرزم
درست مثلِ شاخهای که چند لحظه قبل
پرندهاش پریده باشد!
رضا کاظمی
امشب یک کاسه نرگس مهمان ِ من باش
/بگذار یادمان نرود/
یکدیگر را در شبی رو به انتهای پاییز….
به هیچ خدایی نسپرده،
رفتیم…
چیزی که در دوست داشتنت
بیش تر عذابم می دهد
این است که – گر چه می خواهم-
اما طاقت بیش تر دوست داشتنت را ندارم…
نزار قبانی
یواشــــکی دوستم داشته باش !
آدمای دنیـــــــای من،
چشـــم دیدن عشــــق رو ندارن !
هـمـۀ حواسم را جمع میکنم تا خـیـالــت را کـم کنم
اما تمامِ یــادت در " مـــن " ضـرب می شود و
" مـــن " تقسیم می شوم در " تـــو " …
می بینـی ؟ عـجـب دنیایِ بــی حساب و کتابی ســـت ؟!
خیلی دور هم که بروی
نقطه نـمـی شوی
ســـه نقطـه میشوی
در شـعـرهایم " … "
تا شب نشده،
خورشید را لای موهایت می گذارم و
عاشق می شوم
فردا
برای گفتن دوستت دارم
دیر است…