آموزش پول دار شدن

آموزش پول دار شدن
در این بخش جذاب با روش های پول دار شدن آشنا می شوید با ما همراه باشید.
در این زمینه، ما معمولا با پرسش‌های زیر مواجه هستیم:چرا به اندازه کافی درآمد نداریم؟
چرا درآمدم کفاف هزینه‌هایم را نمی‌دهد؟
از چه راه هائی می‌توانم اقتصاد زندگی خودم را به حد تعادل برسانم؟
چرا در برابر کاری که انجام می‌دهم پول کافی برای زندگی دریافت نمی‌کنم؟
چرا درآمد ماهانه‌مان از سطح مشخصی بالا‌تر نمی‌رود؟
چرا کارفرما قبول نمی‌کند که دستمزد بیشتری به کارکنان بپردازد؟
اقتصاد خانواده چیست؟ از چه صحبت می‌کند؟

 

اقتصاد خانواده علمی است که بخشی از آن را در مدارس و دانشگاه‌ها می‌آموزیم وبخشی را هم در تعامل مادی با جامعه کسب می‌کنیم. البته ابتکارات شخصی یا نحوه زندگی اقشار مختلف مردم را در مدیریت بهینه خانواده نباید نادیده گرفت. نحوه زندگی مردم بخشهائی از میهنمان حکایت از مدیریت بهینه اقتصاد خانواده است. مردم خطه آذربایجان، استان اصفهان از مصادیق بارز این گروه هستند.

 

 

عموما مردمان این اقلیم‌ها می‌توانند دخل وخرجشان را متناسب‌ترکنند.
کار‌شناسان بانک مرکزی معتقدند که در این استان‌ها در آمد خانوار‌ها معمولا از هزینه‌هایشان بالا‌تر است، اما واقعیت را باید در جای دیگری جست و آن هم این است که این خانوار‌ها همه درآمد خودشان را در طول ماه و یا سال خرج نمی‌کنند و بخشی از آن را کنار می‌گذارند، به عبارتی آن‌ها با پس انداز کردن الفت بیشتری دارند. در مقابل، نظر بر این است که در برخی استان‌های شمالی کشور، مردمان بیشتری به دست و دل بازی (شاید بتوان گفت ولخرجی) شهره‌اند. آن‌ها نه تنها درآمد ماهانه خودشان را تمام و کمال خرج می‌کنند، حتی با قرض بخشی از درآمدهای آینده خودشان را به مدد معاش امروزشان پیشخور می‌کنند.

 

 

اقتصاد خانواده چیست؟
با این مقدمات، اقتصاد خانواده به رفتارهائی اطلاق می‌شود که هرکس در زندگی مادی خویش در پیش می‌گیرد و طبعا از همه خصوصیات شخصی و محیطی او متاثر می‌شود.
اقتصاد خانواده متعلق به خانواده‌های ثروتمند نیست، مهم‌ترین نقش آن اتفاقا در خانواده‌هائی ظاهر می‌شود که به قول معروف دخلشان با خرجشان نمی‌خواند. بنابراین همه اعضاء خانواده در مدیریت آن سهمی دارند و می‌توانند نقشی بر عهده داشته باشند.

 

 

اقتصاد خانواده، به زبان ساده‌تر اقتصاد زندگی است. در همه سال‌ها و دوره‌های زندگی جاری است و جای پای آن همه جا پیداست. برخلاف تصور عمومی اقتصاد خانواده صرفا در هزینه کردن در آمدهای خانواده در طول دوره ماهانه و یا سالانه خلاصه نمی‌شود، بلکه زنجیره‌ای از رفتارهایی است که بر همه زندگی خانوار‌ها و بچه‌های آن‌ها تاثیر می‌گذارد و حتی ممکن است دامنه آن به نسلهای بعدی هم کشیده شود.
اقتصاد خانواده متعلق به خانواده‌های ثروتمند نیست، مهم‌ترین نقش آن اتفاقا در خانواده‌هائی ظاهر می‌شود که به قول معروف دخلشان با خرجشان نمی‌خواند. بنابراین همه اعضاء خانواده در مدیریت آن سهمی دارند و می‌توانند نقشی بر عهده داشته باشند. توجه داشته باشیم که در اکثر خانواده‌های ایرانی هنوز کسب درآمد در حیطه مسئولیت رئیس خانواده است. یعنی یک نفر کسب درآمد می‌کند تا چرخ اقتصاد خانواده بچرخد.
اگر چه در بسیاری از خانواده‌های جدید این الگو به هم ریخته و زن و شوهر در کنار هم به تامین درآمد می‌پردازند ولی در اصل قضیه اتفاقی نمی‌افتد چرا که در هر حالت مرد خانواده مسئول دخل و خرج خانواده است و همسرش اگر درآمدی داشته باشد نقطه اتکائی به حساب می‌آید که در صورت لزوم به مدد گرفته می‌شود.
همچنین در خانواد هائی که بیش از یک نفر به کسب درآمد مشغول هستند، بخش مهمی از درآمد خانواده صرف هزینه هائی می‌شود که در غیبت هر دو عضو اصلی خانواده به بار می‌آید. برای جبران عدم حضور خانم‌ها در خانه؛ لابد کودک را باید به مهد کودک یا موسسه‌ای سپرد. این ماموریت را می‌توان به مادربزرگ‌ها و پدربزرگ‌ها سپرد و هزینه‌ای هم نپرداخت.
اما در بررسی اقتصادی باید کار پدربزرگ‌ها و مادربزرگ‌ها هم به عدد و رقم تبدیل شود تا بزرگی یا کوچکی مساله به دست آید. یادمان نرود که هر راه حلی در این زمینه پیدا کنیم در این نتیجه که از سهممان در تربیت کودکانمان کاسته‌ایم، تفاوتی ایجاد نخواهد کرد.

 
بنابراین اگر همه اعضا خانواده قبول کنند که معاش در گروی همکاری و همفکری همه آنهاست طبعا صورتحساب خود را در سطحی قرار می‌دهند که بطور منطقی باید نصیب آن‌ها بشود

اکنون بسادگی می‌توان فهمید که معاش خانواده فقط به کسی که درآمد خانواده را تامین می‌کند وابسته نیست، بلکه هر یک از اعضای خانواده نقش و سهمی در آن دارند. هر یک از اعضای خانواده در ‌‌نهایت صورت حسابی جلوی دیگران می‌گذارند که باید از منبعی پرداخت شود و پرداخت هر صورتحساب به منزله آن است که دیگران باید تقاضای کمتری مطرح کنند تا دخل خانواده به خرجش بخواند. بنابراین اگر همه اعضا خانواده قبول کنند که معاش در گروی همکاری و همفکری همه آنهاست طبعا صورتحساب خود را در سطحی قرار می‌دهند که بطور منطقی باید نصیب آن‌ها بشود.

 

 

افزودن بر درآمد خانواده برای بهبود معاش کافی نیست!
درآمد خانوار‌ها هیچ وقت با هم برابر نیست. حتی برای کارهای مشابه و یکنواخت در جاهای مختلف ممکن است دستمزد متفاوتی بپردازند، به طور مثال حقوق یک کارمند برای کاری واحد از وزارتخانه‌ای به وزارتخانه دیگر فرق می‌کند. بخصوص در بنگاه‌های خصوصی تعیین دستمزد مانند دولت بر اساس نظام یکنواخت و از پیش طراحی شده‌ای انجام نمی‌گیرد و شاید تفاوت حقوق‌ها بسیار فرا‌تر از قدرت تصور ما هم برود.
بنابراین در بحث درباره علم اقتصاد خانواده یا هنر مدیریت معاش، توجه اصلی به‌‌ همان درآمدی است که خانواده کسب می‌کند و نه مقایسه درآمد‌ها با یکدیگر.
روشن است که اگر درآمد خانواده خیلی زیاد باشد، مشکل گرفتاری معاش پدید نخواهد آمد که لازم باشد برایش نسخه‌ای بنویسیم. هر کس هر قدر که دلش می‌خواهد خرج می‌کند و هیچ کس هم نگران کم آمدن منابع خانواده نیست. البته این حرف‌ها بدان معنا نیست که در خانواده‌های با درآمد بالا‌تر هیچ حساب و کتابی بر هزینه‌های خانواده اعمال نمی‌شود. بالاخره چون کسب درآمد حساب و کتابی دارد، لابد در هزینه کردن آن هم باید معیاری در کار باشد.
اگر همسایه بیشتر خرج می‌کند و دست و دلباز‌تر است لابد درآمدش هم بیشتر است. درآمد بیشتر داشتن که جرم نیست

در این میان، چیزی که روشن است اینکه هر خانواده‌ای باید باید با درآمدی که هر ماه کسب می‌کند بسازد. یعنی کاری که همه مردم انجام می‌دهند. بنابراین کم و زیاد ندارد. خانواده‌ها معمولا محل دیگری برای کسب درآمد ندارند که مانند دولت یک متمم بودجه بیاورند و قال هزینه‌های اضافی را بکنند! پس هر خانواده باید برنامه‌های خود را در چارچوب درآمدی تنظیم بکند که کسب می‌کند. یعنی پایش را از گلیم خودش فرا‌تر نگذارد. اگر همسایه بیشتر خرج می‌کند و دست و دلباز‌تر است لابد درآمدش هم بیشتر است. درآمد بیشتر داشتن که جرم نیست. مگر شما علاقه ندارید درآمد بیشتری داشته باشید؟

 

 

راه حل مشکل ساده است
اگر درآمد شما با هزینه‌هایتان نمی‌خواند فقط دو راه ساده در برابرتان است تا مشکلتان حل شود. یا درآمدتان را بیشتر کنید یا هزینه‌هایتان را کمتر!

 

 
احتمالا خواهید گفت: نه درآمدم بیشتر شدنی است و نه می‌توانم به هزینه‌ها دست بزنم!
درآمد خانواده معمولا رقم ثابتی است و به میل اعضای خانواده کم و زیاد نمی‌شود. هر خدمت و تخصصی قابل فروش در همه جا نیست و تبدیل کردن زمان و توانایی به پول چندان ساده نیست. بنابراین جواب بالا را می‌توان از زبان هر کسی شنید. یعنی رسیدن به نقطه ناممکن! اما آن نکته ناممکن آن قدر‌ها هم ناممکن نیست. چرا که اکثریت قریب به اتفاق خانواده‌ها ممکن بود آن را تجربه کرده‌اند. اکنون درصد خانواده‌هایی که بیش از یک عضو خانواده در کسب درآمد مشارکت می‌کند نسبت به ده بیست سال پیش، به مراتب بیشتر شده است. یعنی توانسته‌اند با مشغله اضافی امورات خودشان را بگذرانند. می‌بینید که امروزه در بسیاری از خانواده‌ها یا بیش از یک نفر به کسب درآمد مشغول است و یا‌‌ همان یک نفر کار دومی را هم انتخاب کرده و کسری بودجه خانواده را از راه دیگری جبران می‌کند. کمتر بازنشسته‌ای را می‌توانید پیدا بکنید که بیکار نشسته باشد، بنابراین در کنار مستمری خود منبع درآمد دیگری بوجود آورده است که اموراتش بگذرد و دچار تنگدستی نشود.
بقیه خانواده‌ها لابد کار دوم را انجام داده‌اند، یعنی به جای افزودن بر درآمد‌ها، از هزینه‌های خودشان کاسته‌اند. حتی شاید به بهای از دست دادن بخشی از امکانات رفاهی خودشان. به زبان ساده‌تر آن‌ها از توقعاتشان کاسته‌اند و انتظاراتشان را به قدرت خریدی محدود کرده‌اند که با درآمد ثابتشان همخوانی دارد. کار دوم احتمالا آسان‌تر است و اوقات زندگی آدم را هم نمی‌گیرد.

 

 

کاهش هزینه‌ها
منظور از آنچه گفته شد، حذف کردن‌‌ همان خرج‌هایی است که خانواده‌ها به آن «برج» می‌گویند. اگر فهرستی از هزینه‌هایتان تهیه کنید، به سادگی آن خرج‌های اضافی را پیدا خواهید کرد و کافی است که دیگر تصمیم بگیرید در تراز مالیتان تکرار نشود.
مدیریت اقتصاد خانواده به اطلاعات درست وابسته است؛ یعنی درست همان طور که برای تنظیم بودجه مملکتی همه اطلاعات درآمدی وهزینه‌ای از گوشه و کنار جمع آوری می‌شود

فراموش نکنید که در ۳۶۵ روز سال چنین صرفه جویی‌هایی موجب جمع شدن منابع چشمگیری برای مصارف دیگر می‌شود. اگر امروز احتیاج نداشتید برای بعد پس انداز کنید. لازم نیست که همه درآمد خانوار‌ها در طول‌‌ همان ماه هزینه شود. در ماههای مختلف سال ممکن است روزهایی برسد که هزینه شما از درآمدتان بالا‌تر برود، آن وقت این پس انداز‌ها به داد شما خواهد رسید.

 

 

مدیریت اطلاعات صحیح اقتصادی
مطمئنید که درآمدتان کافی نیست؟ مطمئنید که درست هزینه می‌کنید؟
مدیریت اقتصاد خانواده به اطلاعات درست وابسته است؛ یعنی درست همان طور که برای تنظیم بودجه مملکتی همه اطلاعات درآمدی وهزینه‌ای از گوشه و کنار جمع آوری می‌شود.
آن وقت بر حسب اولویت‌های مختلف درآمد‌ها میان هزینه کنندگان تقسیم می‌شود و البته در موارد متعدد پیشنهاددهندگان هزینه‌‌ همان بودجه‌ای را که طلب کرده‌اند دریافت نمی‌کنند.
به زبان ساده‌تر، دست دولت هم آنچنان باز نیست که به هر تقاضایی جواب مثبت بدهد. برخی از کار‌ها در سطح کوچک‌تر و کم هزینه تری اجرایی می‌شود. دولت با کم کردن تعداد پروژه یا طولانی‌تر کردن مدت اجرای آن‌ها هزینه‌هایش را متعادل می‌کند. هدف این است که هزینه‌ها از درآمد جلو نزند. در خانواده هم خواه ناخواه همین اتفاق باید بیفتد.

 

 

برای رسیدن به یک راه حل مناسب باید در دو مورد اطمینان کافی بدست آورید.
۱) اینکه همه درآمد‌هایتان را به حساب آورده‌اید!
۲) اینکه اطمینان حاصل کنید که بدرستی هزینه می‌کنید!
اگر خانواده‌ها دفتری برای ثبت هزینه‌های خودشان تهیه کنند، خیلی زود خواهند فهمید که در هزینه کردن بخشهایی از درآمدشان به اندازه کافی دقت نکرده‌اند

برای درک هر دو موضوع حتما لازم است که حساب و کتابی بر درآمد‌ها و هزینه‌هایتان مستولی بشود. در خارج معمولا هر کسی به طور خودکار همه هزینه‌هایش را جایی ثبت می‌کند. در آنجا خرید با کارت اعتباری و بانکی انجام می‌پذیرد و بنابراین هر شخص در آخر ماه صورت حسابی از بانکش دریافت می‌کند که جزئی‌ترین هزینه‌های او را ثبت کرده است.
در ایران حتی در بسیاری از بنگاه‌های کوچک هم درآمد‌ها و هم هزینه‌های روزمره در جایی ثبت نمی‌شود. بنابراین شخص نمی‌تواند ارزیابی درستی از وضعیت اقتصادی خودش داشته باشد. اگر خانواده‌ها دفتری برای ثبت هزینه‌های خودشان تهیه کنند، خیلی زود خواهند فهمید که در هزینه کردن بخشهایی از درآمدشان به اندازه کافی دقت نکرده‌اند. با این کار متوجه می‌شوید که آیا حقیقتا درآمدتان برای معیشت شما کافی نیست یا اینکه با دست و دلبازی بخشی از درآمدهای خودتان را از دست می‌دهید بدون آنکه در زندگی شما بهبودی حاصل شده باشد.

 

 

چگونه پول در می‌آورید؟ آیا همه اوقاتتان را به درآمد تبدیل می‌کنید؟
پاسخ این پرسش‌ها راهبرد هر کسی را درباره اقتصاد او در زندگی روشن می‌کند. پرسش بسیار ساده‌ای است اما پاسخ آن به‌‌ همان سادگی بیان شدنی نیست. اینکه هر کس در یک جایی کار می‌کند یک روی قضیه است. اینکه در برابر خدمتش چقدر دستمزد می‌گیرد، سوی دیگر قضیه. اما مهم اینجاست که در برابر چه مقدار کار چه مقدار درآمد نصیب شخص می‌شود. هیچ وقت فکر کرده‌اید که یک ساعت کار شما حقیقتا چه مقدار می‌ارزد؟
همه می‌گوییم که وقت طلاست. اما آن را به سادگی، بدون سرگرم بودن به کار مفید، بدون تبدیل کردن آن به ارزش افزوده، بدون دریافت دیناری پول، از دست می‌دهیم

این ارزش گذاری بسیار اهمیت دارد. اگر مردم می‌دانستند که هر ساعت از زندگیشان به چه مقدار پول قابل تبدیل است قطعا جور دیگری از لحظاتشان استفاده می‌کردند. تعجب نکنید که بسیاری از اشخاص در پاسخ به این سوال که حقیقتا چقدر در روز سرگرم کاری مفید هستند ارقام بسیار کوچکی را تکرار می‌کنند البته با این بهانه که هزار گرفتاری هست که فرصت کار کردن به آدم نمی‌دهد. خوب اگر شما فقط یک یا دو ساعت از ۸ ساعتی که در جایی کار می‌کنید به نظرتان مفید می‌آید درآمد خودتان را مربوط به‌‌ همان دو ساعت بدانید.
لازم نیست که درآمدتان را به عدد ۸ تقسیم کنید تا هزینه تمام شده یک ساعت از عمر شما بدست آید! این بدان معناست که شما در برابر هر ساعت کارتان درآمدی داشته باشید.

 

تفاوت طلا و دینار
همه می‌گوییم که وقت طلاست. اما آن را به سادگی، بدون سرگرم بودن به کار مفید، بدون تبدیل کردن آن به ارزش افزوده، بدون دریافت دیناری پول، از دست می‌دهیم. اگر این تلقی ما از طلا بودن وقت واقعی بود آن وقت چه اتفاقی می‌افتاد؟ متوجه می‌شدیم که بخش عمده عمر خودمان را تلف می‌کنیم. آن وقت می‌فهمیدیم که در گذشته چه روز‌ها و اوقات مهمی را از دست داده‌ایم و نتوانسته‌ایم از فرصت‌های مختلف در جهت بهتر کردن زندگیمان بهره بگیریم.
در محل کارتان ممکن است کسانی باشند که زمان کمتری از شما در‌‌ همان موسسه کار می‌کنند اما بیش از شما حقوق می‌گیرند! علتش این نیست که کارفرما به آن کارمند الفتی دارد، بلکه ارزش کاری است که آن شخص انجام می‌دهد
بنابراین برداشت‌های آزاردهنده‌ای از این قبیل که کارفرمایتان به اندازه کافی حقوق نمی‌پردازند یا کارفرما باید تمام هزینه‌های زندگی شما را تامین کند به خودی خود از میان می‌رود و هر کس متوجه می‌شود که کارفرما هم، عاشق چشم و ابروی ما نیست و حقوق ما را در برابر کاری می‌پردازد که انجام می‌دهیم. وقتی کار ما مفید نیست و ارزش افزوده مناسب را نصیب شرکت یا بنگاه اقتصادی نمی‌کند، کارفرما باید از کدام منبع پول بیشتری به کارگرانش بپردازد؟
برای افزودن به درآمد و راضی کردن کارفرما به بالا‌ترین پایه حقوق‌ها باید کار بهتر و بیشتری انجام گیرد. راه‌های رسیدن به این هدف هم بسیار روشن است. کار بیشتر، دقت بیشتر، کسب مهارت بیشتر، ارتقای دانش فنی و قابلیت‌ها و در یک کلام بالا بردن ارزش هر ساعت کار! هیچ کارفرمایی کارمند خوب را به دلیل تقاضای دستمزد بیشتر از دست نمی‌دهد.
به عنوان آخرین کلام این مبحث، یادتان باشد که در بنگاه‌های خصوصی اصولا هیچ سقفی برای حقوق‌ها وجود ندارد. در موسسه‌ای که کار می‌کنید ممکن است مشاوران و همکارانی باشند که فقط یک ساعت در روز یا هفته در‌‌ همان موسسه کار می‌کنند و بیش از شما حقوق می‌گیرند! علتش هم در اغلب موارد این برداشت شما نیست که کارفرما به آن کارمند الفتی دارد یا دوستی و آشنایی با او دارد، بلکه ارزش کاری است که آن شخص انجام می‌دهد.


راهنمای اقامت و مهاجرت
بیوگرافی هنرمندان