ramazan
ramazan

حاشیه های جنجالی و خواندنی رضا رشیدپور

حاشیه های جنجالی و خواندنی رضا رشیدپور

خواندنی های داغ و بسیار جالب از مجری معروف و خنده رو رضا رشیدپور.

رضا رشیدپور با کلی برنامه تلویزیونی نیمه کاره و چندین بار رفت و برگشت، گزینه خوبی برای موضوع پرونده ماست. او در چند مقطع به تلویزیون آمده و سپس از آنتن دور مانده است. گاهی خودش نخواسته با تلویزیون همکاری کند و گاهی هم در فهرست مجریان ممنوع التصویر قرار گرفته است. «زنده رود»، «مثلث شیشه ای»، «شب شیشه ای» و «عبور شیشه ای» برنامه های گفت و گومحوری بودند که با اجرای رضا رشیدپور حسابی گل کردند، اما او نتوانست حضور مستمری در تلویزیون داشته باشد.

در چند مقطع خودش دست به کار شد و فایل های تصویری با مضامین انتقادی را روی اینترنت فرستاد. هم اکنون برنامه ای گفت و گومحور با عنوان «دید در شب» تولید می کند که باز هم از طریق شبکه جهانی اینترنت منتشر می شود.قرار بود با این مجری پرطرفدار درباره دلیل فاصله گرفتن مجریان ستاره از تلویزیون هم صحبت شویم، اما در اواسط مصاحبه بحث به جاهای دیگر هم  کشیده شد. در این مصاحبه او از ممنوع التصویر شدن مجریان، حاشیه های فیتیله، جزییات برنامه «دید در شب» و توهین های اینستاگرامی سخن گفته که شما را به خواندنش دعوت می کنیم.

 

تلویزیون در حوزه بازیگری کاشف بسیاری از بازیگران بوده اما نتوانسته این ستاره ها را حفظ کند. در حوزه مجریان هم شاهد بوده ایم که ستاره ها یا خودشان تلویزیون را ترک کرده اند یا ممنوع التصویر شده اند. به نظر شما می توانیم بگوییم بین ستاره ها و تلویزیون دیوار بی اعتمادی وجود دارد؟

 

به آن غلظتی که شما می گویید نه. اگر تلویزیون را جزیی از جامعه بدانیم این موضوع پذیرفتنی است. ستاره هایی که نام بردید، محصول تلویزیون هستند، بنابراین نمی توانیم حکم غلیظی بدهیم که دیواری بین ستاره ها و تلویزیون وجود دارد، اما این مساله که سوءتفاهم از یک مرحله به بعد زیاد می شود درست است.

 

جامعه ایران، جامعه نخبه کش و ستاره خاموش کنی است. اگر از این زاویه نگاه کنید، سبک و سیاق کل جامعه همین است. تلویزیون هم به عنوان جزیی از همین جامعه همین طور است. ما باید بی طرف و بدون در نظر گرفتن حب و بغض صحبت کنیم. من با تلویزیون مشکلاتی دارم، اما دلیل نمی شود که واقعیت ها را نگویم.

 

شما خودتان کدام مجری ها را ستاره می دانید؟

در گذشته بیشتر مجری ستاره داشتیم. من مجریان نسل قبل را ستاره تر از مجریان جدید می دانم. حسین پاکدل، جواد آتش افروز، محمود شهریاری، شهیدی فرد و هرمز شجاعی مهر در زمان خودشان ستاره های درخشانی بودند. در زمان بمباران تهران، ابوالفضل طباطبایی را جلوی دوربین می فرستادند تا به مردم آرامش بدهد. او در میدان ونک می چرخید و می گفت الان تهران دارد موشک باران می شود ولی زندگی در جریان است. مجری فضای استرس روانی جنگ را کنترل می کرد. آیا الان این طوری هست؟ همین الان تلویزیون چند تا ستاره مجری دارد؟

 

رویکرد تلویزیون نسبت به مجریان ستاره عوض شده یا مردم اعتمادشان را به سیما از دست داده اند؟

هر دو بخش ماجرا درست است. تلویزیون ما بنا به دلایلی که خودش دارد، کمی از فضای ستاره محوری فاصله گرفته. تلویزیون برخلاف جریان همه شبکه های جهان حرکت می کند. یک شبکه تلویزیونی خارجی سال ها روی آقای کلارکسون سرمایه گذاری می کند تا بتواند محصولش را خوب بفروشد. من هم مثل شما احساس می کنم تلوییزیون ایران علاقه ای ندارد مجری هایش ستاره بشود. شاید فکر می کند کنترل شان سخت می شود یا ممنوع التصویری شان هزینه بردار می شود.

 

البته محرومیت مجریان همیشه هم برنامه ریزی شده نبوده. خیلی وقت ها به دنبال یک اتفاق ناخواسته ممنوع التصویر شده اند. یعنی خودشان حرفی زده اند یا کاری کرده اند و… چطور می توان جلوی این حاشیه ها را گرفت و مجری ها را در تلویزیون نگاه داشت؟

 

من به جامعه استناد می کنم. افلاطون می گوید هر کسی می تواند در برابر هر نفر به اندازه ای که می خواهد عصبانی بشود، اما عصبانی شدن در برابر فرد مناسب به دلیل مناسب، هنر است. و هر کسی این هنر را ندارد. من اتفاق اخیر برنامه فیتیله را مثال می زنم. قطعا یک اشتباهی رخ داده. چه کسی می تواند آن فیلم را ببیند و بگوید اشتباهی رخ نداده، اما آیا واکنشی که ما نشان می دهیم، متناسب با آن اشتباه است. هزاران نفر در خیابان می ریزند و شعار می دهند.

 

این واکنش در برابر چه اتفاقی است؟ این عدم توازن کنش و واکنش طبیعی است. مدیران سیما هم مردم همین جامعه هستند. آقای ضیا کار ناخوشایندی می کند، ولی آیا واکنش مردم در استادیوم و فحش هایی که می دهند متناسب است با کار آقای ضیا؟ قطعا متناسب نیست. مدیران تلویزیون هم یک جاهایی واکنش هایی نشان می دهند که اصلا تناسبی با کنش ندارد. گنه کرد در بلخ آهنگری/ به شوشتر زدند گردن مسگری. یک اشتباهی در یک جایی رخ می دهد. ما سال ها سرمایه بیت المال و حوصله مخاطب را حراج می کنیم و می گوییم آقا دیگر کار نکن.

 

درباره علی ضیا، مدیران تلویزیون مقداری بی انصافی کردند. آنها می توانستند از مجری خودشان حمایت کنند. ولی نمک بر زخمش پاشیدند و اطلاعیه صادر کردند و… به نظر شما چرا این اتفاق افتاد؟

حالا داستان را از یک منظر دیگر نگاه کن. رفیقم می گوید می آیی بازی را در کافی شاپ ما ببینی من قبول می کنم. تیم من یک گل عقب است. دقیقه 95 تیم من یک گل می زند و همه خوشحال می شوند. من هم دو تا دست می زنم. به همین سادگی. بعدش چه موجی راه می افتد. ما هستیم که فیتیله ماجراها را بالا یا پایین می کشیم. قدیم ها می گفتند ویدیو مثل چاقو است، چون هم می شود با آن آدم کشت و هم می شود با آن جراحی کرد. فضای مجازی هم همین طور است. ما می توانیم با فضای مجازی آگاهی بخشی و هم شایعه درست کنیم. عده ای دارند آگاهانه آگاهی را به مسلخ حماقت می برند.

قبول دارید عده ای از مجریان هم از همین عدم آگاهی برای جذب طرفدار استفاده می کنند؟

بخشی از مجریان جوان ایرانی شاید به خاطر اینکه تحصیلات و مطالعاتی در حوزه رسانه ندارند به دنبال موج هستند و فکر می کنند برای دیده شدن باید موج ایجاد کنند. حالا به هر قیمتی این موج را خلق می کنند. اگر کسی ساعت ها حرف مودبانه روی آنتن بزند چون حرف عادی است دیده نمی شود. کافی است یک کلمه بگوید احمق، خر، الاغ و… بلافاصله توجه جلب می کند. چرا رسانه ما تاثیرگذاری اش را از دست می دهد؟

 

شما وقتی با روش درست کاریزما ایجاد نکنید، به جای کاریزما، پوپولیسم به وجود می آید. این کاریزما است که تاثیر می گذارد نه پوپولیسم. چرا که پوپولیسم توده سیاری است که امروز دور علی ضیا است و فردا دور رشیدپور و پس فردا دور احسان علیخانی. کاریزما چیست؟ کاریزما را من به جواد آتش افروز و حسین پاکدل نسبت می دهم. چرا آن کاریزما به وجود نمی آید؟ به خاطر عدم تعمق رسانه ای کم سواد بودن مان. من به کسی جسارت نمی کنم. رضا رشیدپور چقدر سواد رسانه دارد؟

 

شما خودتان در کدام دسته قرار می گیرید؟ به دنبال ایجاد جنجال هستید یا جذابیت دارید؟

به طور طبیعی من در هیچ یک از این دو دسته نیستم. من نه جذابیت ذاتی دارم و نه علاقه ای دارم که جنجال تولید کنم. من جزو دسته سوم هستم.

 

البته شما هم کم جنجال ایجاد نکرده اید. در یکی از برنامه هایتان با گلزار هماهنگ کردید که استودیو را با حالت قهرآمیز ترک کند و برود. این کار زمینه سازی برای جنجال نیست؟

جنجال الزاما منفی نیست. جنجال یعنی به وجود آوردن توجه مقطعی، خیلی جاها مثبت است. در مورد خیلی از اتفاقات فرهنگی ما نیاز به پاره جنجال داریم تا توجه را جلب کنیم، اما نه با هر قیمتی و هر ابزاری. اینکه تو با یک سوپراستار تمرین کنی که بلند شود و یک حرکت نمایشی انجام بدهد، به نظر من جنجال نمایشی نیست. جلب توجه با ابزار مثبت است.

 

می توانیم بگوییم خیلی از جنجال ها عامدانه است؟ برای مثال اینکه صندلی می افتد یا مجری با یک لباس خاص جلوی دوربین می رود و…

 

اینکه صندلی می شکند فکر نمی کنم عامدانه باشد، اما پوشش های عجیب و غریب و حرف های تند و… نمی خواهم مصداقی حرف بزنم چون من الان از فضای تلویزیون دور هستم.

 

خود مدیران سیما را چقدر می توانیم مقصر بدانیم؟ آیا آنها خط قرمزها را برای مجریان توضیح می دهند؟

بخشی زا قوانین به عنوان خطوط قرمز به طور مشخص وجود دارند. در مورد فیتیله من خیلی تعجب کردم، چون سازمان بخشنامه های بسیار پررنگی درباره قومیت ها دارد. من زمانی برنامه طنزی برای تلویزیون ساختم. یکی از درگیری هایم این بود که می گفتند کاراکترتان کمی لهجه اصفهانی دارد. فلان جا کلمه آذری به کار بردید و… من نمی دانم نمایش اهانت آمیز فیتیله چطور از زیر دست شان در رفته است.

 

یک سری خط قرمزهای شفاف وجود دارد مثل قومیت ها، اصول منافع مالی، امنیت ملی و… بعضی وقت ها خط قرمزهای مشخص زیر پا گذاشته می شود. بعضی وقت ها خط قرمزی سلیقه و توهم است. همه خط قرمزها شفاف نیستند. بعضی وقت ها شما حرفی می زنی و می گویند نباید می زدی چون به فلانی بر می خورد. من می پرسم آیا در قانون ما آمده که نباید به فلانی بربخورد؟ نه نیست. پس این خط قرمز را چه کسی گذاشته است؟ من. شما کی هستید؟ من مدیرم و فعلا قدرت دارم.

به نظر شما سازمان صدا و سیما باید رفتار مجریان در خارج از سازمان را هم کنترل کند؟ برای مثال علی ضیا در یک محفل خصوصی به سرمربی استقلال توهین کرد و روی آنتن تلویزیون حرفی نزد ولی رفتارش دردسرساز شد.

 

وقتی واکنشی ایجاد می شود سازمان باید مدیریتش کند و مسئولیت پذیر باشد، اما من احساس می کنم هم کاریزمای آدم ها کم شده و هم کاریزمای نهادهای فرهنگی. سازمان صدا و سیما یک جاهایی خیلی کوتاه می آید. صحبت من ربطی به موضوع فیتیله ای ها ندارد. این کار باعث می شود که سازمان اقتدار رسانه ملی بودنش را از دست بدهد.

 

می توانید مثالی بزنید؟

بله. برای مثال در ماجرای برجام سازمان صدا و سیما مدام در حال باج دادن به گروه های مختلف بود. هر کسی در روزنامه داد می زد که آقا ما چرا حرف نزدیم فردا به گفت و گوی ویژه خبری دعوتش می کرد که بیایید حرف بزنید.

 

البته بیشترشان مخالف برجام بودند.

 

بله. نمی خواهم برای خودم و شما دردسر درست کنم، ولی اینها باج دادن است دیگر. نظام قبول کردند که برجام باید اجرا شود. صدا و سیما مدام به یک گروه سیاسی باج می دهد که شما بیایید نظرات تان را بگویید.

 

به نظر شما وقتی یک مجری ستاره، اجازه ورود به تلویزیون را پیدا نمی کند آن مجری بیشتر ضرر می کند یا تلویزیون؟

هر دو.

 

ولی شما خیلی ضرر نکردید، چون به کارهای دیگرتان رسیدید!

اجرای زنده در یک شبکه تلویزیونی جزو علایق خیلی پررنگ من است. اگر روش های بلدش را امتحان می کنم به این خاطر است که «ما به این در نه پی حشمت و جاه آمده ایم/ از بد حادثه اینجا به پناه آمده ایم». راه دیگری وجود ندارد. من مدرک مهندسی خلبانی ام را کنار گذاشته ام که مجری تلویزیون باشم. اگر نباشم چیزی نمی تواند جبرانش کند. ضرر می کنم. طبعی است که تلویزیون هم ضرر مختصری می کند. مردم هم ضرر مختصری می کنند. اتفاقا من اصلی ترین آسیب را متوجه تلویزیون می دانم.

 

اگر شما «دید در شب» را به تلویزیون بدهید آیا آنها آن را پخش می کنند؟ یعنی از نظر خودتان این برنامه قابلیت پخش دارد؟

اگر من مدیر یک شبکه بودم می پذیرفتم و برنامه را پخش می کردم. برای اینکه حتی یک ثانیه اش هم خلاف قوانین کشور نیست. شاید از خطر قرمزهای سلیقه ای فاصله داشته باشد؛ ولی مشکل قانونی ندارد. اگر این کار امکان پذیر بود من برنامه ام را صددرصد از تلویزیون پخش می کردم.

 

شما در اینترنت فضای آزادتری دارید و راحت تر حرف هایتان را می زنید. به نظر می رسد به خاطر این آزادی اینترنت را به تلویزیون ترجیح می دهید.

 

باید حمایت و امنیت شغلی هم وجود داشته باشد. من برای ساختن «دید در شب» محدودیت های مالی دارم. مگر این موسسه چقدر توان دارد که مفت و مسلم در اینترنت برنامه تولید کند؟ ده یا بیست یا صد برنامه را تولید می کند. بقیه اش چی؟ دوم اینکه قوانین شفافی در حوزه فضای مجازی وجود ندارد. اصلا چه کسی باید نظارت کند و چطور باید نظارت کند؟

 

اگر همه چیز تضمین شده بود و می دانستم حمایت مالی و معنوی خواهم شد مشکلی نداشتم. مخاطبان ما برای هر مگابایت شان برنامه ریزی می کنند. حساب می کنند که برای دانلود «دید در شب» چقدر باید پول بدهند. ما در حال گذار هستیم. سه چهار سال بعد خیلی از این مشکلات حل می شود. ما دانسته ریسک بزرگی کردیم. دوست داریم این فضای جدید جلوی چشم مخاطب باشد که می شود این کار را کرد.

 

رضا رشیدپور «دید در شب» با رضا رشیدپور «شب شیشه ای» چه تفاوتی دارد؟

عاقل تر است. سختی های بیشتری تحمل کرده. اندازه هفت سال سواد و عقلش بیشتر شده است. خیلی فرق کرده است.

 

به عنوان کسی که رسانه اش عوض شده چه فرقی کرده؟

صادقانه بخواهم بگویم من در زمان «شب شیشه ای» مدیران خیلی خوبی داشتم. فضا خیلی راحت بود. آن فضا دیگر تکرار نمی شود. همان قدر که الان راحت هستم، آن زمان هم راحت بودم. حالا شاید در انتخاب مهمان ها با هم چالش داشتیم. تلویزیون در فاصله سال های 84 تا 87 بی نظیرترین دورانش را گذراند. هنوز هم آن مدیران هستند ولی آن فضا دیگر نیست.

 

انگیزه مالی تان برای تولید «دید در شب» چیست و این کار چه سودی برای شما دارد؟

هیچ سودی ندارد. عرض کردم که باید امنیت داشته باشیم و یک بخش این امنیت به مسایل مالی بر می گردد. من برای خودم یک رسالتی احساس می کنم. یک جاهایی نوآوری هایی لازم است که راهی باز بشود. هشت تا برنامه تولید کرده ایم و در این مدت خیلی از اسپانسرها پیشنهاد داده اند، ولی هنوز قبول نکرده ایم. چون معتقدیم باید اسپانسر متناسب جذب کنیم تا خودمان به نقدی که به تلویزیون داریم دچار نشویم. برای مثال وسط برنامه پفک تبلیغ نکنیم. باید اسپانسری داشته باشیم که متناسب با چارچوب برنامه باشد.

 

در این ماجرا خودتان را چقدر مقصر می دانید؟ شاید اگر شما این کار را به تلویزیون پیشنهاد می دادید، پخش می شد.

 

هفت سال صبر کردم. مگر من قرار است چند سال زندگی کنم؟ طاقت من بیشتر از این نیست. دوم اینکه خلاقیت الزاما در تلویزیون نیست و همه جا ممکن است رخ بدهد. سوم هر زمانی تلویزیون به من بگوید بیا برنامه بساز با کمال میل این کار را می کنم. چهارم اینکه «دید در شب» را قبل از همه به تلویزیون پیشنهاد دادم. نزدیک به 30 برنامه ساخته شد که اسمش «گوشی شو» بود. آن زمان مدیر پخش شبکه برنامه ام را مناسب ندیدند و برنامه به آرشیو پیوست من هم تا جایی می توانم صبر کنم.

 

پس چرا وقتی برای شبکه نسیم طنز می سازید، بدون مشکل پخش می شود؟

در مقطع آخر دوران ریاست آقای ضرغامی به دستور سازمان فرصت داشتم در شبکه نسیم برنامه بسازم. شبکه نسیم فقط برنامه طنز می خواست. همه چیز به اجبار دست به دست هم داده بود. این طور نبود که بگویند رضا رشیدپور فقط طنز بسازد.

 

شما قبل از انتخابات به عنوان یک مجری در کنار آقای روحانی بودید و ایشان را همراهی می کردید. بعد از اینکه ایشان رییس جمهور شدند مشکلات خودتان و همکاران تان را با رییس جمهور مطرح نکردید؟

من مطرح نکردم و البته آقای روحانی هم نمی تواند این مشکلات را حل کند. من شان رییس جمهور را بالاتر می دانم که وارد مشکل شخصی یک هنرمند ساده باشد.

 

شما می توانستید به نمایندگی از مجریان ممنوع التصویر با ایشان صحبت کنید.

 

آقای روحانی نفوذی در اداره صدا و سیما ندارد که بتواند تاثیرگذار باشد. همراه بودن من با آقای روحانی چیزی به وجهه من در صدا و سیما نیفزوده است، حتی باعث دردسرهایی هم شده است. نه دولت آتوریته (اقتدار) دخالت در صدا و سیما را دارد و نه من آدمی هستم که چنین تقاضایی بکنم، حتی اگر آقای روحانی می توانست یک خط بنویسد که رشیدپور برو سر کارت، من هیچ وقت از رییس جمهور یک کشوری چنین تقاضایی را نمی کردم.

 

اگر صرفا برای خودتان تقاضا می کردید و ایشان موافقت می کردند، احتمالا محبوبیت شما کم می شد.

 

در اینترنت یک فریم عکس از من و آقای روحانی منتشر شد که من آن را قاب گرفته ام و به دیوار اتاق کارم زده ام. بلافاصله بعد از انتشار این عکس همه در فضای مجازی نوشتند که خب پس دیگر رشیدپور هم مدیر شبکه دو شد و… من تحمل کردم و گفتم مردم خواهند دید که رشیدپور بعد از این عکس چی شد. قضاوت های بیجا یکی از دلایل ستاره سوزی است.

 

من فکر کردم می خواهیم فقط درباره ستاره سوزی صحبت کنیم، ولی بیشتر حرف ها به رشیدپور ختم شد! یکی از دلایل ستاره سوزی، مردم ما هستند و همه اش نهادها مقصر نیستند. شما ببینید مردم در کامنت های اینستاگرام دارند چه کار می کنند. ما سال ها وسیله ای برای توهین نداشتیم. اگر در روزنامه توهین می کردیم روزنامه، توقیف می شد. اگر در مراسم توهین می کردیم، انتظامات ما را دستگیر می کرد. بعد از مدت ها فضایی به وجود آمده که ما بدون هزینه توهین می کنیم.

 

اگر ما نوادگان کوروش هستیم، فرهنگ آریایی از تحقیر و دروغ خیلی به دور است. اینستاگرام ستاره های ما پر از دشنام و حرف های رکیک و قضاوت های بیجاست. ستاره ها بالاخره انسان هستند و روح دارند. وقتی ما بی محابا به آنها می پردازیم از نهادهای مسئول چه انتظاری داریم؟ همه چیز دست صدا و سیما و وزارت ارشاد نیست. خیلی جاها خودمان یک نفر را تخریب می کنیم.

 

اگر بخواهید خودتان را نقد کنید بزرگ ترین اشتباه تان چه بوده؟

این قدر اشتباه کرده ام که نمی دانم کدامش بزرگ تر است، ولی بزرگ ترین اشتباهم این بوده که همیشه چند سال از تصمیم هایم عقب بوده ام. یعنی هر تصمیمی گرفتم باید سه سال قبل می گرفتم. همیشه از زمان عقب بودم. هر چیزی را که جدی گرفتم باید سه سال پیش جدی می گرفتم. همیشه زمان کم دارم. در زندگی شخصی ام هم خیلی جاها زمان را از دست دادم. من به مفهوم زمان خیلی فکر می کنم.

 

تبعات این عقب ماندن چه بود؟

من فکر می کردم رضا رشیدپور از یک سنی به بعد باید اعصاب آرام تری داشته باشد. دیگر در تنش و اضطراب زندگی نکند، ولی متاسفانه این تنش ها هر روز بیشتر می شود. هر لحظه یک اتفاق  جدید برای ما می افتد و برای یک ماه آینده مان هم نمی توانیم برنامه ریزی کنیم. اگر از زمانم عقب نبودم الان مقداری آرام تر بودم.

 

اگر به موقع خلبان رسمی یک ایرلاین می شدم، الان اضطرابم خیلی کمتر بود. نهایت اضطرابم این بود که فردا به کیش می روم یا مشهد. خیلی از کارها را باید به موقعش انجام می دادم ولی ندادم.

 

 

مطالب مرتبط

 

گفتگوهای جنجالی سحر قریشی با رضا رشید پور + عکس

جنجال پاسخ رضا رشیدپور به عموی مرتضی پاشایی

بیوگرافی رضا رشیدپور

شغل جدید پرستو صالحی با رضا رشیدپور!! عکس

 

 

 


راهنمای اقامت و مهاجرت
بیوگرافی هنرمندان