پلاسکو یکی از ساختمان های بسیار قدیمی تهران (54 ساله) بود و اولین ساختمان مدرن و آسمان خراش در خاورمیانه محسوب می شد.
ساختمان پلاسکو با اسکلت فلزی و 17 طبقه دارای 560 واحد تجاری بود. ساختمان پلاسکو در 30 دی ماه 1395 دچار سانحه آتش سوزی شد و بعد از حدود 3/5 ساعت سوختن، به طور کامل فرو ریخت.
هنگامی که آتش سوزی ساختمان پلاسکو شروع شد افراد زیادی داخل ساختمان بودند و آتش نشانان برای نجات جان آن ها به داخل ساختمان رفته بودند و هنگامی که ساختمان فرو می ریزد، تعداد زیادی از ماموران آتش نشانی در داخل و خارج ساختمان پلاسکو زیر آوار ماندند و کشته شدند.
یاد و خاطره این آتش نشانان فداکار برای همیشه در ذهن ملت ایران باقی می ماند و از آن ها به عنوان شهدای حادثه پلاسکو نیز یاد می گردد.
به این آتش برس
امشب از داغی دوباره
چشم تهران روشن است
یوسفی رفته است ، آری
وضع کنعان روشن است
بسوزان و تماشا کن شهادت پوشی ما را
رقم کی می زند این شعله ها خاموشی ما را
خاموشی ما را
انقدر زیر بار خوبیت مونده بودی
کز مهره های گردنت شرمنده بودی
هی فکر می کردی به این درد عمیقت
چشمات خجالت می کشیدن از رفیقت
آتش حیرف شرشر چشم ترت نیست
جز آهن بیرحم بالای سرت نیست
هی صبر کردی صبر اما بی علاجه
از صبر کردن روح زخمیت هاج و واجه
هی دل به آتش میزدی تا زنده موندی
اره تو جون دادی و بازم… زنده موندی
**
از دلاوری این ناجیان
می نویسم با دو چشم گریان
هر چه گویم ، کم گفتم از شما
تو خودت خوب می دانی خدا
غم ها پایان ندارد ای عزیز
دل ها ارام ندارد ای عزیز
تو خیالت جمع باشد نازنین
جای تو هست در بهشت برین
بهر ما یک جهنم ساختی از رفتنت
ما ماندیم و اندوه از دست دادنت
می سپاریمت به دست آن خدا
که گلچین کرد شما را ، از بین ما
**
گویند به من عشق ز پروانه بیاموز
کان سوخته را جان شد و آواز نیامد
ققنوس به جا مانده در شعله آتش
پروانه کجا؟ عشق کجا؟ من ز تو خوانم
دست از طلب شعله دمی باز نداری
اعجاز خلیلی تو که انباز نداری
برگرد و سر از آتش جانسوز برون کن
دل ها نگرانند تو آواز نداری
**
«آتش
همه چیز را سوزاند
لباسها
اسکناسها
و حتی انسانها
آتش
همه را سوزاند
عشق اما
نه
شعلهور شد
حالا آتشنشانها
کلمهها را که در حرفها ناگفته ماندند
بغضها را که فرو خورده شدند
و مردها را که پا پس نکشیدند
ایستاده
از زیر آوار بیرون میآورند»
**
برای آتش نشانی که سوختن همکارش را دید مردی که آوار پلاسکو رو زندگیش فرو ریخت
برای همسری که چشم انتظار مرد قهرمانش گوش به زنگ است برای کشورم که قهرمانش را از دست داد
سرمایه ای که میان آتش سوخت و کودکی که پدرش باز نخواهد گشت تا لبختندش را ثبت کند…
من عزادارم
**
جانگداز است خشم آتش ،در جدالی نا برابر
در حریمی بی مهار و بی نظام و درب و پیکر
جانگداز است این حقیقت، این عزا و این مصیبت
مردمانی بی خبر از خشم آتش، بی خیالِ هر نصیحت
در میان شعله های سر کشی از دود و آتش
با غریو و هجمه های آتشی با خشم سرکش
ناله و آه و فغان و بیم و حیرانی ز سوئی
توده ی آتش، پریشانی، هراسانی، به سوئی
پایمردی و شجاعت،جان نثاری و شهامت
قامت رعنای گُردان و دلیران شهادت
عرصه ی ایثار و جنگی بس شگفت و نا برابر
آتش و خشم و خروش و جسم های بی تن و سر
غیرت و خون و شرف، در پرتو این جان فشانی
جان نثاری، عاشقی، در پیشه ی آتش نشانی
آن عزیزانی که با ایثار جان، از جان گذشتند
وان سلحشوران، عهدی را که بستند، نشکستند
با درود تهنیّت بر این دلیران طریقت
با سلام وتسلیت بر پاسداران حقیقت
**
خبر تلخ و خبر سنگین، خبر، درد
دوباره بغض، گریه، اشک، سردرد
دلم آتشفشان بینشان شد
درون سینهام شد شعلهور درد
نشد مام وطن آسوده، آرام
رهایش میکند یکدم مگر درد
پدر از این خبر زانوش لرزید
پدر جنگیده عمری با کمر درد
خبر میگفت مردانی اَبَر مرد
خبر را گفت با دردی اَبَر درد
خبرها گفت بیش از بیست جانباز
خبرها در کلامی مختصر، «درد»
همیشه بیست تصویر خوشی داشت
ولی حالا عدد شد ضرب در درد
مفاتیح الجنانم را بیارید
دعا گاهی اثر کرده است بر درد
**
روحتان شاد و یادتان گرامی فرشته های نجات بخش
مشاهده بیشتر