ramazan
ramazan

انشاء درباره باران | توصیف یک روز بارانی

انشاء درباره باران | توصیف یک روز بارانی

انشاء درباره باران | توصیف یک روز بارانی

 

انشاء چیست؟

انشاء متنی است که برای پرورش خلاقیت بصری، هوشی و ذهنی فرد بکار می رود. انشاء در مقطع دبستان پررنگ تر است تا مقاطع دیگر تحصیلی.

به این دلیل که انشاء بر اساس جمله بندی درست و بکار گیری خلاقیت روحی در کنار هم ذهن دانش آموز را پرورش می دهد.

مربیان و والدین هر از گاهی تصاویر زیبا و مفهومی انتخاب کنید و از دانش‌آموزان بخواهید درباره آن تصاویر انشا بنویسند.

وب سایت نازوب در این بخش به چند نمونه انشاء در خصوص روز بارانی، باران یا توصیف باران را برای شما کاربران و دانش آموختگان گردآوری کرده است با ما همراه باشید.

1- توصیف یک روز بارانی

آسمان به یک باره روشن و خاموش شد.
صدای عجیبی به گوش رسید.گویا رعد و برق است.
آسمان سیاه و قرمز شد… و باران شروع به بارش کرد.
آرام آرام بارید،آسمان بیخودی شلوغش کرده بود،من خودم شاهد بودم !
بوی خاک هوا را برداشته بود،تند تند نفس های عمیق میکشیدم تا بیشتر بوی خاک را استشمام کنم.

 

انشاء درباره باران | توصیف یک روز بارانی

 

اما هر چه میگذشت شدت بارش باران بیشتر میشد.روی لباس هایم علامت قطره های باران افتاده بود و خیس شده بود.
برگ های درختان هم حسابی شسته و شفاف شده بودند،گویی حمام کرده اند!
مادران چادرشان را به روی سر کودکشان میکشیدند تا مبادا خیس شوند و سرما بخورند،اما من بــــــی خیـــــــــال دنیـــــــا… دستانم را باز میکردم صورتم را بالا میگرفتم تا هر چه باران هست نصیبم شود…

چندی نگذشت که خیابان ها پر از آب شد،ماشین ها با برف پاک کن های روشنشان که از خیابان می گذشتند آب کف خیابان را به اطراف می پاشیدند …
گنجشک ها و یاکریم ها سراسیمه به دنبال پناه گاه میگشتند،گویا لانه شان را گم کرده بودند.
بالاخره به کوچه مان رسیدم.

خدای من ! چقدر آب در چاله چوله ها جمع شده است !
قبل از بارندگی به نظر می رسید که کوچه ی بی عیب نقصی داریم!!!
اما حالا میبینم که کوچه پر از چاله های کوچک و بزرگ است…
بارش باران تقریبا قطع شده بود،فقط قطره هایی کوچک و با فاصله از آسمان می چکید و روی آب های جمع شده در چاله می افتاد و حلقه های زیبایی را بوجود می آورد…
زنگ خانه را زدم. مادر درب را باز کرد و به من خوش آمد گفت . لباس هایم را عوض کردم و کنار بخاری نشستم و مهمان یه فنجان چای گرم مادرم شدم…

 

******

2- انشاء در مورد یک روز بارانی

 روز بارانی معمولا یکی از روزهای مورد علاقه اکثر افراد می باشد که هوای پاک را به ما هدیه می دهد و حس شادابی و طراوت موجود در آن باعث جلای روح انسان می شود و همچنین باعث پاک شدن و تمیز شدن محیط اطراف و شسته شدن آلودگی ها از درختان و گل ها شده و سرسبزی خاصی را به ارمغان می آورد.

 

انشاء درباره باران | توصیف یک روز بارانی

 

مقدمه :

در کنار یک دریای پرتلاطم روی صخره ای نشسته بودم ، غرق در تفکرات خویش بودم ، البته به دنبال یک موضوعی می گشتم که انشاء خود را با آن آغاز کنم که ناگهان صدای امواج خروشان دریا مرا به سمت خود کشاند ،

در همین حین چشمم به صدفی خورد که موج دریا با خود آورده بود ، هنگامی که صدف را در دستانم گرفتم یک نور زیبایی از آن به چشم می خورد ،

در لابه لای نور زیبای این صدف کلمه ای چون « باران » می درخشید ، آری اینگونه تلنگری بر من وارد شد که موضوع انشاء خودم را باران انتخاب کنم .

 

 

کلمه کلی: توصیف کلمه باران

«ب» باران یعنی بوی کاهگل خانه مادر بزرگ ، باران که می بارد بوی کاهگل به مشام می رسد و آدمی را مدهوش و افسونگر می کند این بوی خاک …

«الف» باران یعنی آسمانی دلگیر ، باران که می بارد انگار آسمان دلش گرفته است ، انگار آسمان بغض دارد و می خواهد اشک بریزد بر سر زمینیان ، چقدر بغض آسمان آبی دلنشین است …

 

«ر» باران یعنی رنگین کمان هفت رنگ ، باران که می بارد رنگهای قشنگ رنگین کمان صفای دیگری دارد ، وقتی که نور آفتاب وارد قطرات در حال بارش می خورد به رنگهای اصلی تجزیه می شود و رنگین کمان را تشکیل می دهند ، رنگهایی چون :

قرمز ، نارنجی ، زرد ، سبز ، آبی ، نیلی و بنفش…

 

«الف» باران یعنی آرامش ، باران که می بارد آرامش سرتاسر وجود آدمی را فرا می گیرد ، قدم زدن زیر نم نم باران آدمی را به وجد می آورد ، صدای چکیدن قطره قطره های باران کودکیم را زنده می کند ، به روحم ! به احساسم ! طراوت می بشخد …

«ن» باران یعنی ناودان های خونه هامون ، نسترنهای باغچه هامون ، باران که می بارد ناودان ها یک خودی نشان می دهند ، نسترنها جان می گیرند …

 

 

نتیجه:

باران خوب است ، زندگی زیباست ، باران مرا می برد به دوران کودکی ، به آن زمان که خانه ها کاهگلی بود ، دورهمی ها سادگی بود ، قصه رنگین کمان توأم با شادی کودکی بود …

.

.

.

3- انشا درباره روز بارانی

آسمان تیره و خاکستری می شود و باران نم نم و کم کم شروع به بارش می کند . باران همچنان می بارد و ناگهان صداهای مهیبی به گوش می رسند ، صدای رعد و برق ها است و باران همچنان تندتر و تندتر می شود .

مردم در خیابان به دنبال پناهگاهی می گردند . چتر های مردم و بالکن های خیابان مانند یک پناهگاهی هستند که آغوش خود را برمردم بازکرده اند تا مردم زیر ای رحمت الهی خیس نشوند .

 

انشاء درباره باران | توصیف یک روز بارانی

 

با گذر زمان خیابان ها خلوت شده و تعداد کمی از مردم در خیابان هستند ، باران سرد شده و به صورت تگرگ با شکل و شمایلی خاص مدتی کوتاه مانند سنگ های یخی و بسیار زیبا به زمین فرو می ریزند .

باران باغبانی می شود که به گل ها و گیاهان ودرختان و سبزه ها آب می دهد ، کشاورزی می شود که به گیاهان کمک می کند ، رفتگری خواهد شد که خیابان ها را تمیز می کند و سقایی می شود که به تشنگان آب می رساند .

 

باران آهسته و آهسته تر می شود و کم کم رنگین کمان نمایان می شود ، رفته رفته پرنگ تر و پررنگ تر می شود و خیابان ها باز هم روبه شلوغی می گذارند . تا چندین ساعت دیگر رد پای باران با گرما و نور آفتاب پاک می شود .

صدای نم نم باران خواب را از چشمانم ربوده بود . هر کاری کردم نتوانستم چشمان منتظرم را با شهر خواب آلود همراه سازم . از جایم بلند شدم .

آرام آرام به سمت حیاط حرکت کردم . صدای چک چک باران نزدیک و نزدیکتر می شد . فضا مملو از بوی باران شده بود .

*************

4- توصیف باران

من انشایم را با نام خدای توانایی شروع می کنم که پدیده های شگفت انگیز مثل باران را آفرید باران مانند کبوتری در طبیعت است که پرواز می کند.

ومانند هدیه ای به طبیعت است و در روز های بارانی گیاهان و آسمان و زمین احساس تازگی و شادابی می کنند.

از پشت پنجره اتاقم به طبیعت خیره شده بودم که ناگهان صدای مهیبی مانند غرّش شیر به گوشم رسید.

 

انگار ابر های سیاه برای رساندن شادابی و تازگی به زمینیان باهم می جنگیدند.نمیدانم کدام یک از آن ها پیروز شد،چون قطره های باران را دیدم که مانند الماس های درخشان به پنجره اتاقم می خوردند.

 

 

صدای نم نم باران مانند ترانه های دلنشین گوشم را نوازش می داد و، پس از تمام شدن باران پرندگان خیس شده را در کنج پنجره دیدم و شب نم ها روی برگ گیاهان در حالسرسره بازی بودند و همچنین رنگین کمان زیبایی در آسمان نمودار شده بود.

باران سرچشمه زندگی و پاکیزگی و زیبایی است. پس همگی خداوند را را به خاطر این نعمت که بر ما ارزآنی داشته است شکر کنیم.

ببار که چتری بر روی دلم نخواهم گرفت

ببار که شاید اندکی از داغ این دل سوخته بکاهی

ببارکه ویرانه دل من سقفی ندارد که از قطرات سردت ایمن باشد

ببار که خانه دلم بسی تشنه و ملتهب است

ببار شاید اندکی غبار غم را از دل تیره ام بزدایی

ببار و سیلی به پا کن و دل مسکین و گوشه نشینی مرا با خود ببر …

 

انشاء درباره باران | توصیف یک روز بارانی

 

ببار ای باران …

ببار از بارش تو من شادم

ببار که عطر تو را می طلبم

ببار که شاید پس از بارش تو به یادش رنگین کمان در دلم بر پا شود

ببار و دل عاشق و تب دار مرا اندکی آرامش ببخش

ببار که دلم دلتنگ اوست

ببار شاید در صدای دلنشین تو طنین صدای او را بشنوم

ببار ای باران …

 

انشاء درباره باران | توصیف یک روز بارانی



برچسبها:

راهنمای اقامت و مهاجرت
بیوگرافی هنرمندان