ramazan
ramazan

خبرهای داغ ایران؛ از خواستگاری پای اعدام تا خونگیری مشکوک از دختران

خبرهای داغ ایران؛ از خواستگاری پای اعدام تا خونگیری مشکوک از دختران

پرماجراترین خبرهای اجتماعی و حوادث ایران در هفته ای که گذشت. از عاقبت هوسرانی، خیانت، قتل، خونگیری مشکوک از دختران با سرنگ مشترک! در ادامه این بخش از خبرهای گوناگون وب سایت نازوب با ما همراه باشید. 

Adventurers of social news and events in Iran in the week that passed. The sequel of covetousness, betrayal, murder, suspicious bleeding of girls with common syringes! Continue on this section of the various news stories on our website.

 

فاجعه و ماجرای خون گیری مشکوک از دختران با سرنگ مشترک!!

خون گیری مشکوک با سرنگ مشترک از دانش آموزان دختر که خانواده ها تحصن کردند. به گزارش نازوب به نقل از خبرگزاری و طبق اظهارات دانش آموزان و اولیاء آنها با 2 تا 3 عدد سرنگ مشترک از همه خون گیری انجام شده است.

 

خون گیری مشکوک از دانش آموزان یک مدرسه در تاکستان استان قزوین موجب تحصن خانواده دانش‌آموزان شد.

 خون گیری از دانش آموزان مدرسه دخترانه‌ی سماء به بهانه‌ی آزمایش قند توسط فردی ناشناس موجب تحصن خانواده های این دانش آموزان درشبکه بهداشت تاکستان شد.

این فرد که خودسرانه در پوشش نیروی هلال احمر اقدام به خونگیری از دانش آموزان کرده بود در حال حاضر دستگیر شده است.

 

خبرهای داغ ایران؛ از خواستگاری پای اعدام تا خونگیری مشکوک از دختران

 

طبق اظهارات دانش آموزان و اولیاء آنها با 2 تا 3 عدد سرنگ مشترک از همه خون گیری انجام شده است.

رئیس دانشگاه علوم پزشکی استان قزوین گفت: این فرد به بهانه کنترل قند خون وارد مدرسه شده و اقدام به خونگیری از حدود ۴۰نفر از دانش آموزان کرده است.

منوچهر مهرام بیان کرد: هلال احمر عضویت یا همکاری با این فرد را تکذیب کرده است.

هم اکنون مرکز بهداشت تاکستان به والدین دانش آموزان اطمینان داده که آنان را واکسینه می کند.

تجمع کنندگان خواستار حضور نماینده وفرماندار برای پاسخگویی هستند.

طبق اخبار واصله روز گذشته شخصی با هویت «س. جلیلوند» با مراجعه به مدرسه دخترانه‌ سماء خود را کارمند هلال احمر معرفی و با ارائه نامه اداره هلال احمر و کارت شناسایی از مدیر مدرسه خواسته تا از همه دانش آموزان و پرسنل برای انجام آزمایشات خون گیری کند.

بعضی از دانش آموزان خون گیری انجام شده با سرنگ مشترک را به اولیاء خود اطلاع می دهند، با اعتراض و شکایت اولیا و هماهنگی نیروهای امنیتی و حراست فرد مذکور شناسایی و با دستور دادستان شهرستان بازداشت می شود وهم اکنون در زندان چوبیندر به سر می برد.

جلال رحمانی رئیس مرکز بهداشت تاکستاندر گفتگو با مهر اظهار کرد: بعد از انجام آزمایشات مختلف توسط مسئولین شبکه بهداشت شهرستان تاکستان از «س. جلیلوند» جواب آزمایش منفی بوده ونامبرده مبتلا به هیچ نوع بیماری نیست.

وی افزود: نامبرده ازکیت قندخون برای گرفتن آزمایش از دانش آموزان استفاده کرده که احتمال انتقال هرنوع بیماری بسیار ضعیف است.

رحمانی بیان کرد: در حال حاضر آزمایش HIV، هپاتیت B و C از دانش آموزان گرفته شده و والدین دانش آموزان هیچ گونه نگرانی نداشته باشند.

رئیس مرکز بهداشت تاکستان به والدین دانش آموزان اطمینان داد که آنان را نسبت به انتقال احتمالی بیماری ها واکسینه خواهد کرد.

 

 

 

خبرهای داغ ایران؛ از خواستگاری پای اعدام تا خونگیری مشکوک از دختران

 

حاملگی خیابانی زنی 23 ساله و عاقبت آن

زن 23 ساله ای که تصاویر زیادی را از دوربین های مداربسته در گوشی تلفن همراهش ذخیره کرده بود، در حالی وارد اتاق مددکاری کلانتری شد که فریاد می زد دیگر حتی به آینده فرزندم نیز فکر نمی کنم و به چیزی جز طلاق نمی اندیشم.

این زن جوان که به اتهام خیانت از همسرش شاکی شده بود پس از آن که با سخنان مشاور و مددکار اجتماعی کلانتری سپاد مشهد آرامش خود را بازیافت، سرگذشت تلخ خودش را نتیجه یک دوستی خیابانی دانست و گفت: فرزند بزرگ یک خانواده پنج نفره بودم و زندگی متوسطی داشتیم.

با وجود این پدرم هیچ گاه نمی گذاشت که فرزندانش کمبودی را در زندگی احساس کنند. من هم که اولین فرزند آن ها بودم احترام ویژه ای نزد خانواده ام داشتم تا این که روزی سرنوشتم به یک دوستی خیابانی گره خورد.

 

خبرهای داغ ایران؛ از خواستگاری پای اعدام تا خونگیری مشکوک از دختران

 

آن روزها 17 سال بیشتر نداشتم و به تازگی در مقطع پیش دانشگاهی ثبت نام کرده بودم تا به آرزوهای تحصیل در دانشگاه و طی مدارج علمی بالاتر جامه عمل بپوشانم اما یک روز هنگام رفتن به مدرسه شماره تلفن جوانی را یادداشت کردم که از چند روز قبل با لبخندهای عاشقانه اش مرا تحت تاثیر قرار داده بود.

کاش پدرم به بهانه جویی ها و رفتارهای زشت من برای خرید گوشی توجهی نمی کرد اما در آن سن و سال همین گوشی تلفن بلای جانم شد و به راحتی با «پیمان» تماس گرفتم.

این گونه بود که رابطه عاشقانه من و او با پیامک ها و تماس های نیمه شب آغاز شد اما متاسفانه خیلی زود این عشق واهی به دیدارها در خلوتگاه ها کشید

به طوری که دیگر درس و مدرسه را فراموش کردم و تنها رسیدن به پیمان بزرگترین آرزویم شد. زمانی به خود آمدم که علایم بارداری مرا به مرکز درمانی کشاند. وقتی نتیجه آزمایش را دیدم دنیا روی سرم خراب شد.

ساعت ها در خیابان گریه کردم در حالی که تنها امیدم پیمان بود اما او وقتی ماجرا را شنید دیگر با من تماس نگرفت. او قصد نداشت با من ازدواج کند و من تنها بازیچه ای برای هوسرانی های او شده بودم.

مدتی موضوع را از خانواده ام پنهان کردم ولی هر روزی که می گذشت به آبروریزی نزدیک تر می شدم تا این که به ناچار و گریه کنان ماجرای بارداری ام را برای مادرم بازگو کردم.

این گونه بود که با شکایت خانواده ام و صدور رای دادگاه پس از انجام آزمایش های ژنتیکی، بالاخره من و پیمان ازدواج کردیم ولی این زندگی مشترک هیچ فایده ای نداشت چرا که همسرم مدام مرا تحقیر می کرد که با یک دختر خیابانی ازدواج کرده است

و همواره به دنبال اغفال زنان و دختران دیگر بود. در این شرایط فرزندم به دنیا آمد ولی همسرم فقط به مصرف مواد مخدر و مشروبات الکلی و ارتباط با زنان خیابانی می اندیشید.

او هیچ علاقه ای به من نداشت و زندگی ما کاملا سرد و بی روح بود تا این که روزی فیلمی از خیانت هایش را در گوشی همراهش پیدا کردم

و تصمیم به جدایی گرفتم ولی طولی نکشید که با وساطت بزرگ ترها با این شرط که دوربین های مداربسته پیشرفته‌ای را در مغازه‌اش نصب کند دوباره به خانه ام بازگشتم.

روزی هنگامی که از طریق گوشی تلفن همراه مغازه همسرم را کنترل می کردم، زنی را دیدم که بعد از گفت و گو با پیمان به پشت مغازه رفت من هم سریع خودروی دربستی گرفتم و خودم را به فروشگاه رساندم اما همسرم دوربین ها را خاموش کرد

که دیگر ظن من به یقین تبدیل شد. آن جا با آن زن و همسرم درگیر شدم ولی دیگر به چیزی جز طلاق فکر نمی کنم. حتی آینده فرزندم برایم مهم نیست و …

شایان ذکر است به دستور سرگرد عباس زمینی (رئیس کلانتری سپاد) این زوج جوان به مرکز مشاوره پلیس معرفی شدند.

 

 

خبرهای داغ ایران؛ از خواستگاری پای اعدام تا خونگیری مشکوک از دختران

 

خواستگاری دختر از جوان قاتل در آستانه اعدام: عاشقش هستم، بگذارید با او ازدواج کنم!

این جنایت ساعت 6 بعد ازظهر 18 تیر همزمان با کشف جسد پسری جوان در خیابان کوثر- شهید محلاتی به پلیس اعلام شد.

به‌دنبال این خبر موضوع به بازپرس کشیک قتل پایتخت و تیم بررسی صحنه جرم اطلاع داده شد. با حضور تیم جنایی در محل آنها با جسد پسری 28ساله درحالی که با ضربات متعدد چاقو به قتل رسیده بود مواجه شدند.

این درحالی بود که هیچ مدرک شناسایی که هویت قربانی را مشخص کند در تحقیقات میدانی به‌دست نیامد.بررسی‌ها در رابطه با شناسایی هویت مقتول و عامل جنایت ادامه داشت تا اینکه دو روز بعد از کشف جسد، زن جوانی به کلانتری 132 نبرد رفت و از ناپدید شدن برادرش به‌نام مهرداد خبر داد.

 

خبرهای داغ ایران؛ از خواستگاری پای اعدام تا خونگیری مشکوک از دختران

 

زن جوان مدعی بود که برادرش از روز 17 تیر ناپدید شده است. با توجه به اینکه مشخصات مهرداد با جسد کشف شده شباهت داشت از خواهر وی خواسته شد جسد را شناسایی کند. بدین ترتیب هویت مقتول روشن شد.

ردپای یک دوست

در ادامه تحقیقات از خانواده مهرداد مشخص شد که وی آخرین بار با یکی از دوستانش به‌نام مصطفی سوار بر خودروی وانتی دیده شده است.

از آنجایی که مصطفی آخرین نفری بود که با مقتول دیده شده بود کارآگاهان به سراغ پسر جوان رفتند اما مصطفی همزمان با ناپدید شدن مهرداد خودرواش را فروخته و متواری شده بود.

بررسی‌ها برای دستگیری مصطفی ادامه داشت تا اینکه 13 مرداد پسر جوان به همراه پدرش به اداره آگاهی رفت و خود را تسلیم پلیس کرد.

وی در تحقیقات گفت: با یکی از اوباش محل دعوا داشتم از مهرداد خواستم همراهم بیاید تا سر قرار دعوا برویم وقتی به محل رسیدیم وحید- طرف دعوا- نیامد برای همین تصمیم گرفتیم به خانه‌مان برویم و مشروب بخوریم.

در پشت بام نشسته بودیم و حال طبیعی نداشتم و در این میان بین و من و مهرداد درگیری لفظی شد. نمی‌دانم چه شد که وقتی به خودم آمدم مهرداد را با چاقو زده بودم.

خیلی ترسیده بودم جسدش را روی دوشم انداختم تا از خانه بیرون ببرم که پدرم در راه پله‌ها مرا دید. برای اینکه شک نکند به دروغ به او گفتم مهرداد مشروب خورده و حالش بد است می‌خواهم او را به بیمارستان برسانم.

اما او متوجه خون شد، برای همین تهدیدش کردم که اگر حرف بزند او را هم می‌کشم. جسد را داخل پتو پیچیده و در وانت قرار دادم و پس از طی مسافتی کنار خیابان داخل جوی آب رها کردم.

با اعتراف پسر جوان به جنایت او به بازسازی صحنه جنایت پرداخت و روانه زندان شد. اما در حالی که مصطفی از حدود دو ماه قبل در زندان است هفته گذشته دختر جوانی به‌نام زهرا به دادسرای جنایی تهران و نزد بازپرس پرونده رفت و تقاضای عجیبی را مطرح کرد، وی به بازپرس گفت: من مدت‌هاست که مصطفی را می‌شناسم و به او علاقه دارم. دلم می‌خواهد با او ازدواج کنم.

درست است که خانواده مقتول برایش تقاضای قصاص کرده‌اند و قرار است محاکمه شود اما علاقه‌ام به او باعث شده تا چنین درخواستی را مطرح کنم.

از شما می‌خواهم اجازه دهید که با او ملاقات داشته باشم و بتوانم به عقد او در بیایم. با درخواست دختر جوان، بازپرس جنایی دستور ملاقات با متهم را صادر کرد و درصورت موافقت پسر جوان تشریفات قانونی برای ازدواج آنها فراهم شود.

 

 

 

خبرهای داغ ایران؛ از خواستگاری پای اعدام تا خونگیری مشکوک از دختران

 

گزارش تکان‌دهنده‌ ازخانه ای که دختران و پسران با اسم رمز وارد آن می شوند

جوانان زیادی به خانه رفت و آمد دارند، ساعتی سر کوچه می ایستم، دختر و پسرها می آیند و هر کدام با رمز خاصی وارد می شوند و در برگشت سر حال؛ سر بالایی کوچه را به طرف خیابان اصلی طی می کنند.

به گزارش خراسان؛برای ورود به رمز نیاز است، با همکاری شورای هماهنگی مبارزه با مواد مخدر و در قالب تیم تحقیقاتی به خانه نزدیک شویم.

در کنار خانه دخمه ای با در کوچک قرمزرنگ خودنمایی می کند، آهسته در می زنم، دقایق زیادی نمی گذرد که مردی در را باز می کند، با یکی از همان رمزها با عبدا… ارتباط می گیرم و وارد دخمه می شوم.

 

خبرهای داغ ایران؛ از خواستگاری پای اعدام تا خونگیری مشکوک از دختران

 

در یک اتاق دختر جوانی غرق در دنیای خود نشسته و در حال استعمال مواد مخدر است. اتاق به جز یک فرش و پیک نیک چیز دیگری را در خود ندارد، حرکات دختر جوان در مصرف مواد نگاهم را به خود خیره کرده بود که حرف عبدا… سررشته افکارم را پاره کرد.

«برای کار تحقیقاتی خیلی ها به من مراجعه می کنند»، هنوز چیزی نگفته بودم که صحبت را ادامه داد. این اعتیاد کمرم را شکست و حالا خودم، همسرم و دخترم معتاد هستیم. آبرو و اعتباری داشتم که همین اعتیاد به اخراجم از کار منجر شد.

هنوز دختر جوان مواد مصرف می کند و عبدا… صحبت می کند. خرج مواد همه اعضای خانواده را از همین دخمه در می آورم. من خرده فروش نیستم فقط جا و مکان می دهم تا مثل این دختر مراجعه کنند و مواد استعمال کنند که برای این کاریا باید پول بدهند یا مقداری از مواد آن ها را بر می دارم.

از دخمه بیرون می آیم و سر کوچه منتظر همان دختر جوان می نشینم. 15 دقیقه بعد از دخمه خارج شد و به سمت من آمد و پرسید کار شما تحقیق است یا مامور هستید؟

من خبرنگار هستم می خواهم برای دیگر جوانان آگاه سازی کنم تا به سمت اعتیاد نروند. کمی مکث می کند و بدون این که چیزی بپرسم کتاب داستان زندگی اش را این طور باز می کند. « از اعتیاد خسته شدم، 17 سال بیشتر ندارم.

از پنج سال پیش مادرم نقشه سیاهی را برای زندگی ام ترسیم کرد. وقتی مادرم از پدرم جدا شد من سربار او بودم و برای عشق و نوش خود مرا معتاد و بعد از مدتی برای همیشه رهایم کرد.فهیمه رنگ به رخسار ندارد، حرف هایش یک دنیا غصه در خود جای دارد.

او می گوید:

خستگی از اعتیاد و…. وقتی از او توضیح بیشتر می خواهم سری به تاسف تکان می دهد و اظهار می کند که وقتی یک معتاد زار شدم و مادرم مرا از خانه بیرون کرد آواره خیابان شدم، نه کسی را داشتم و نه جایی را، یکی دو شب در پارک خوابیدم و بعد از آن با پسری آشنا شدم و مدتی را در خانه اجاره ای او سپری کردم اما سوء استفاده از من در آن خانه سیاه شروع شد، مدت زیادی نگذشته بود که آن پسر از من خسته شد اما مرا به کسی دیگر معرفی کرد.

نه راه پس داشتم نه راه پیش، درمانده از همه جا راهی خانه ای سیاه تر شدم تا زندگی ام در آن جا ورق بخورد. یک دختر بی کس و کار مثل من با وجود اعتیاد مگر چاره ای هم جز این داشت، نه پدری که به او پناه ببرد و نه مادری که او را در آغوش گرم خود جای دهد.

آن جا در قبال جا و مکان و خرج مواد باید روزی 200 تا 300 هزار تومان برای او کاسبی کنم. حالا دیگر خسته شده ام و می خواهم از این شهر برای همیشه بروم. فهیمه در حال صحبت کردن بود که چشمانش به خانمی که از انتهای کوچه در حال نزدیک شدن بود افتاد.

گویی دشمن خونی اش را دیده بود، زبانش به لکنت افتاد، خاله، خاله آمد و دستش را گرفت و او را به داخل کوچه باریکی برد و سوار تاکسی کرد و …

«زندی» دبیر شورای هماهنگی مبارزه با مواد مخدر در این باره از بررسی آخرین وضعیت پاتوق های مصرف مواد مخدر گفت و این که واحدهای مسکونی و اماکنی که اقدام به راه اندازی چایخانه و قلیان سرا کردند و مصرف مواد مخدر و روان گردان ها در این اماکن انجام می شود توسط پلیس مبارزه با مواد مخدر استان شناسایی و اقدام لازم انجام شد.

سرهنگ «محمدی» رئیس پلیس مبارزه با مواد مخدر استان هم گفت: در یک ماه گذشته چهار عملیات در چهار پاتوق فعال شهر بیرجند انجام شد که 29 نفر دستگیر شده اند.

 

 

خبرهای داغ ایران؛ از خواستگاری پای اعدام تا خونگیری مشکوک از دختران

 

جزئیات مرگ دختر3ساله قائمشهری بر اثر کتک خوردن/مادر”ترنم” و مردی که با او رابطه داشت بازداشت شدند

بامداد پنجشنبه 12 مهر زن و مرد جوانی هراسان دختر 3 ساله‌ای به‌نام ترنم را به بیمارستان ولی عصر(عج) شهرستان قائمشهررساندند. این در حالی بود که آثار کبودی زیادی بر بدنش دیده می‌شد و پزشکان پس از انجام معاینات مرگ او را تأیید کردند.

به گزارش ایران ؛پس از مرگ مرموز این دختر بچه به‌دلیل آنکه نشانه کبودی‌های زیادی در بدن وی دیده می‌شد مسئولان بیمارستان طی تماس تلفنی با مرکز فوریت‌های پلیسی 110 آنان را در جریان ماجرا قرار دادند.

دقایقی بعد تیمی از مأموران کلانتری خود را به بیمارستان رسانده و تحقیق در این باره را آغاز کردند.زن و مرد جوانی که نخست خود را والدین ترنم معرفی کرده بودند

در جریان تحقیقات ادعا کردند که وی در خانه بازی می‌کرده که ناگهان از روی پله‌های ساختمان به پایین افتاده و به کما رفته است.

اما وجود آثار متعدد کبودی که برخی از آنها مربوط به گذشته بود ظن پلیس را بر انگیخت و با احتمال اینکه زوج جوان در ماجرای مرگ ترنم کوچولو دست داشته باشند هر دو را تا انجام بررسی‌های تکمیلی دستگیر کردند.

 

خبرهای داغ ایران؛ از خواستگاری پای اعدام تا خونگیری مشکوک از دختران

 

در جریان بازجویی‌ها نیز مشخص شد این زن و مرد با هم ازدواج نکرده‌اند و از مدتی قبل با هم ارتباط داشته‌اند.

مادر ترنم کوچولو گفت مدتی قبل از شوهرش طلاق گرفته و به تنهایی زندگی می‌کرده اما این مرد به خانه او رفت وآمد داشته است.

با فاش شدن این اطلاعات به دستور بازپرس جنایی دادسرای عمومی و انقلاب شهرستان قائمهشر زن و مرد جوان با صدور قرار قانونی بازداشت شدند.

این درحالی بود که به دستور بازپرس پرونده جسد قربانی حادثه برای تعیین علت واقعی مرگ به پزشکی قانونی انتقال داده شد.

به گزارش نازوب، دکتر علی عباسی مدیر کل پزشکی قانونی استان مازندران در این باره گفت: وقتی ماجرای مرگ مشکوک ترنم به همکاران ما در شهرستان قائمشهر اطلاع داده شد بلافاصله تیمی از کارشناسان با تجربه این اداره کل خود را بر بالین وی رسانده و تحقیق در این باره را آغاز کردند.

متخصصان پزشکی قانونی با توجه به اینکه آثار زیادی از ضربات وارده در روز حادثه و روزهای قبل از آن نیز در بدن قربانی حادثه دیده می‌شد

برای تعیین علت واقعی مرگ جسد را به پزشکی قانونی انتقال دادند تا با انجام کاوش‌های تخصصی و بررسی‌های دقیق نظر خود را در این باره اعلام کنند.

وی با ابراز تأسف از این حادثه، ادامه داد: وضعیت ظاهری بدن این کودک بسیار بد بود و نشانه‌های کتک زدن‌های پی‌در‌پی روی اندام این بچه دیده می‌شد.

نخستین بررسی‌ها حکایت از کودک آزاری دارد و به دستور مقام قضایی جنازه برای تعیین علت اصلی مرگ و انجام آزمایش های لازم تخصصی به سردخانه پزشکی قانونی قائمشهر انتقال پیدا کرد.

در مراحل نخستین تحقیقات پلیسی، مادر ترنم ماجرای آزار و ضرب و جرح دخترش را به گردن گرفته است اما تصمیم‌گیری در این باره به روز یکشنبه 15 مهر ماه 97 بعد از اعلام نظر قطعی پزشکان قانونی موکول شده است.

رحیم فولادی سوادکوهی – دادستان قائمشهر- نیز در این باره به خبرنگار ما گفت:

دادسرای عمومی و انقلاب شهرستان قائمشهر دستورات ویژه‌ای برای انجام تحقیقات از سوی پلیس صادر کرده اما تا این لحظه جرم قتل محرز نشده است وهنوز مشخص نیست

که علت مرگ دختر بچه به خاطر ضربات وارده از سوی متهمان بازداشت شده بوده یا علت دیگری داشته است.پدر ترنم که از ساکنان روستایی در اطراف شهرستان قائمشهر است نیز با مراجعه به پلیس خواستار پیگیری و مجازات مقصران اصلی حادثه شده است.

 

 

خبرهای داغ ایران؛ از خواستگاری پای اعدام تا خونگیری مشکوک از دختران

 

سخنان عجیب همسر یک سلبریتی

 

شهرت زیاد و زنانی از جنس خودم، شوهرم را که جنبه معروف شدن نداشت، بُردند. تینا می گوید که سال ها پیش با همسر سابقش توسط یک دوست خانوادگی آشنا شده است.

«آن روزها او خیلی معروف نبود، تازه کارش را شروع کرده بود و از نظر همه یک پسر با شخصیت و خوش قیافه به نظر می رسید.» در همان دیدار اول، مادر داماد می گوید:

که پسرش قبلا ازدواج کرده اما به خاطر نداشتن تفاهم برای بچه دارشدن از همسرش جدا شده و هر ماه بخشی از درآمدش را به عنوان قسط مهریه به حساب همسر سابقش واریز می کند:

«من این موضوع را که او قبلا ازدواج کرده و روحیاتش با من که یک دخترجوان هستم فرق دارد و همین طور موضوع پرداخت سکه های مهریه همسر قبلی اش را قبول کردم. در حقیقت من این موضوعات را نادیده گرفتم که این اولین اشتباه من بود.»

کاش سراغ همسر سابقش می رفتم

یکی از اعضای خانواده «تینا» یک بار ازدواج ناموفق داشت ولی ازدواج دومش، زندگی بسیار خوب و پر از آرامشی را برایش به دنبال داشت و برای همین، دختر جوان تصور می کرد که شاید خواستگارش هم در ازدواج دوم بتواند زندگی شاد و خوشبختی داشته باشد:

«قرار شد تحقیقاتی درباره او انجام شود، در محل کارش درباره او تحقیق کردیم اما همه از او و رفتارش تعریف می کردند. چند بار همدیگر را در فضاهای عمومی یا زیر نظر خانواده دیدیم، رفتار اجتماعی بسیار عالی داشت.

 

خبرهای داغ ایران؛ از خواستگاری پای اعدام تا خونگیری مشکوک از دختران

 

خب طبیعی بود که من و همه اعضای خانواده ام او و شخصیت اش را تأیید کنیم.» کمی مکث می کند و یاد دومین اشتباه زندگی اش می افتد:

«دومین اشتباه من این بود که فقط به تحقیقاتی که از محل کارش شده بود و رفتارش با خانواده ام و خودم بسنده کردم و سراغ افرادی مثل همسر سابقش نرفتم تا ببینم دلیل طلاق شان چه بوده است.

او خیلی خوب رفتار می کرد و خوش سر و زبان بود و شاید همین مسائل بود که باعث شد به خودم اجازه ندهم تا سراغ همسرش بروم.

احتمالا تاکنون برایتان پیش آمده است که با شخصی رو به رو شده باشید که مثلا همکارانش درباره اش آن قدر خوب بگویند که شما اصلا دلیلی نبینید که به او شک کنید.

من به دوستانی که درباره زندگی مشترک مان می پرسند، می گویم که به تحقیقاتی که دیگران برایتان انجام می دهند زیاد دل خوش نکنید چون یک فرد می تواند در بین مردم و همکارانش یک شخصیت و در خانه و در کنار همسرش یک شخصیت دیگر داشته باشد.»

با هر مصاحبه از من دورتر می شد

«تینا» با مرد رویاهایش ازدواج می کند. مهریه معقولی در نظر گرفته می شود و عروسی خیلی مختصری.

او حالا فکر می کند خوشبخت ترین انسان روی زمین است تا این که متوجه می شود همسرش او را در مصاحبه ها و در مراسم مختلف مخفی می کند:

«زندگی ما از دوره عقد تا دوران ازدواج مان، چند ماه طول کشید. در این چند ماه حتی در مهمانی ها، همسران دوستانش به من می گفتند که خیلی خوش شانس هستی و مرد خوبی قدم به زندگی ات گذاشته است. خودم هم همین فکر را می کردم اما شهرت لعنتی همه چیز را در زندگی ما نابود کرد.

او مدتی بعد از ازدواج مان معروف و بسیار محبوب شد و در طول چند ماه همه او را شناختند و از همان روزها بود که همه چیز برای من تمام شد

. آن روزها، روزنامه ها و مجلات یک سره سراغش را می گرفتند و عکس هایش همه جا پخش شد. هر جا را که نگاه می کردی عکس او بود.

همه چیز با روزنامه ها و مجلات شروع شد، شاید یکی از دلایلی که تصمیم گرفتم با شما مصاحبه کنم همین بود که بگویم همه چیز از شما روزنامه نگارها شروع شد.

برخی از خبرنگاران حتی او را یک هنرمند خارق العاده معرفی می کردند و مرد زندگی من با هر مصاحبه از من دورتر می شد. آن روزها از کنار هر کیوسک روزنامه فروشی که رد می شدم، عکس او را روی جلد مجلات می دیدم.

اوایل خیلی خوشحال می شدم، مجله ها را می خریدم و آرشیو می کردم. نمی دانید چقدر به شوهرم افتخار می کردم تا این که مصاحبه های تصویری او در شبکه های مختلف شروع شد.

مرد رویاهای من رو به روی دوربین ها به گونه ای حرف می زد که انگار همسری ندارد. این مورد در چندین گفت و گوی تصویری تکرار شد. موضوع آن قدر شور شده بود که حتی خانواده ام می گفتند:

شوهرت طوری حرف می زند که انگار مجرد است و این من بودم که جوابی برایش نداشتم و دلم با این حرف ها می لرزید.»

مقصرانی از جنس خودم باعث طلاقم شدند

این تازه شروع مشکلات تینا و شوهرش بود. او نمی دانست دنیای شهرت چه دنیای عجیب و غریبی است: « طی یک ماه، طرفداران یکی از صفحه های اجتماعی اش به حدی رسیده بودند که من از تعجب شاخ در آورده بودم، انگار خودش هم باورش نمی شد.

پیام های زیر پست هایش آن قدر زیاد بود که حتی وقت نمی کردم همه آن ها را بخوانم اما متأسفانه تعداد زیادی از این پیام ها متعلق به دختران جوانی بود که انگار اصلا به دل شکسته یک زن دیگر فکر نمی کردند.

منتظر بودم تا او اعلام کند که متأهل است اما او هیچ کاری برای جلب اعتماد من نکرد. در مقابل کارهایی می کرد که هر روز شکم بیشتر می شد. من مانده بودم گیج و مبهوت. آیا او مردی بود که من می شناختم؟

تا مدتی به خاطر غرورم هیچ حرفی نزدم اما بالاخره تصمیمم را گرفتم و به او گفتم: «چرا در مصاحبه هایت نمی گویی متأهلی؟

چرا علامت تأهل را از قسمت بیوگرافی صفحه اجتماعی ات برداشتی؟ چرا اجازه می دهی این همه زن و دختر برایت پیام بگذارند؟»

البته در این جریان فقط همسر من مقصر نبود بلکه زنانی از جنس خودم هم مقصر بودند که بدون این که کسی را بشناسند، شروع به تعریف و تمجید از او می کردند و این مرد زندگی من بود که هر روز از من دورتر و دورتر می شد.» او در جواب تینا جواب های کلیشه ای به زبان آورد که هیچ منطقی پشت اش نبود:

«می گفت زندگی خانوادگی و مشترک من به مردم ربطی ندارد، اصلا دوست ندارم به سمت این حاشیه ها کشیده شوم، به دیگران چه مربوط که من همسر دارم یا نه؟»

شوهرم با زنی خارج از کشور ارتباط داشت

زن جوان به این جای صحبت مان که می رسیم، لبخندی می زند و انگار چیزی یادش آمده باشد با عجله می گوید: «روی گوشی اش رمز گذاشته بود. کاری که قبل از آن نکرده بود

سعی می کرد جایی بنشیند که من نتوانم به صفحه گوشی اش نگاه کنم. مدام در حال چت و … بود. زمانی که اعتراض می کردم می گفت صحبت هایمان کاری است.»

زن جوان یک دفعه تلخ می شود و می گوید مدتی بعد فهمیده که شوهرش با زن جوانی در ارتباط است. زنی در آن سوی آب ها: «هیچ وقت نمی توانم کسانی را ببخشم که می دانستند او ازدواج کرده ولی با او ارتباط داشتند.

همسرم جنبه شهرت را نداشت. به محض این که مشهور شد خودش را باخت. بالاخره هم یک روز به خانه آمد و گفت که می خواهد به خارج از کشور برود و در ایران نمی تواند پیشرفت کند.»

برای طلاق از من همکاری خواست

نفس عمیقی می کشد و ادامه ماجرا را توضیح می دهد: «من از خانواده نسبتا ثروتمندی بودم اما هیچ وقت دوست نداشتم که از خانواده ام دور باشم.

یک روز به خانه آمد و گفت می خواهم تو را طلاق بدهم و باید با من راه بیایی چون من تصمیمم را گرفته ام تا از ایران بروم. بعد از آن ماجرا، دعوای سختی بین ما در گرفت و من به خانه پدرم رفتم.

آقای معروف مدام به خانه پدری ام می آمد و رو به روی پدر و مادرم می گفت که اگر هرچه زودتر طلاق نگیرم و همکاری نکنم، او می رود و من می مانم و کلی مشکل و دردسر و برای همین بهتر است که با او راه بیایم

. در همان دوران بود که پدرم از غم و غصه من دو بار سکته کرد و در این شرایط بود که من ترجیح دادم زندگی ام را از این فرد که هر روز زن های زیادی برایش پیام های عاشقانه می گذاشتند و گل می فرستادند، جدا کنم.»

 

خبرهای داغ ایران؛ از خواستگاری پای اعدام تا خونگیری مشکوک از دختران

 

نمی توانم آرام باشم!

به این جای داستان که می رسیم، زن جوان می گوید که بعد از جدایی فهمیده که همسر سابقش در همان زمانی که در کنار او زندگی می کرده با زنان زیادی در ارتباط بوده و حتی یکی از آن ها وکیل پرونده طلاق آن ها بوده است:

«او به وکیل پرونده مان پیشنهاد ازدواج داده اما بعد زیر قولش زده بود

. چند زن جوان هم فیلم ها و عکس هایی از او برایم ارسال کردند که با دیدن آن ها حالم خیلی بد می شد. همه آن ها می گفتند همسر سابقم به آن ها پیشنهاد ازدواج داده اما بعدها زیر قولش زده است.

تنها کاری که از دستم بر می آمد این بود که به تک تک شان بگویم ما جدا شده ایم و روابط او به من ربطی ندارد. این گونه آرام می شدم اما کدام زنی است که بفهمد همسرش وقتی به او می گفته متعهد است و با زنان دیگری در ارتباط بوده، بتواند آرام باشد.»

خبرهای داغ ایران؛ از خواستگاری پای اعدام تا خونگیری مشکوک از دختران

Hot news from hot pursuit of execution to dubious bloodshed of girls


راهنمای اقامت و مهاجرت
بیوگرافی هنرمندان