ramazan
ramazan

زیباترین دیالوگ و قصه های شازده کوچولو+ عکس نوشته پارت 1

زیباترین دیالوگ و قصه های شازده کوچولو+ عکس نوشته پارت 1

شازده کوچولو The Little Prince کیست؟ چرا قصه های او بسیار محبوب، دوست داشتنی و پرطرفدار است؟ در این بخش از سری جدید داستان، حکایت و رمان های مجله تفریحی ناز وب قصه های خواندنی، منتخب دیالوگ های خاص و زیبای شازده کوچولو می پرداریم در دیگر بخش وبسایت این قسمت را دنبال کنید.

بیوگرافی شازده کوچولو!

شازده کوچولو زا رمان های تخیلی قوی است و نویسنده شازده کوچولو یک نویسنده توانمند با نام آنتوان دو سنت اگزوپری است این کتاب بسیار بی نظیر و با متن غنی و پر بار است که بیشتر مخاطبانی که این کتاب را خوانده اند آن را یک اثر هنری بی نظیر می دانند.

کتاب شازده کوچولو از جمله کتاب هایی است که با مفاهیم فلسفی بی نظیر برای کودکان نوشته شده است اما این کتاب با وجود تخیلی بودن و با وجود اینکه برای کودکان نوشته شده است بیشتر مورد توجه و تأیید بزرگسالان است و مخاطبان زیادی از گروه های سنی مختلف را شامل می شود.

 

زیباترین دیالوگ و قصه های شازده کوچولو+ عکس نوشته پارت 1

 

نوشته آنتوان دو سنت اگزوپری تا کنون به بیش از ۳۰۰ زبان دنیا ترجمه شده است و تعداد بی شماری از آن به فروش رسیده است. نویسنده کتاب شازده کوچولو دارای آثار ارزشمند دیگری نیز می باشد.

توضیحاتی درباره کتاب و نویسنده شازده کوچولو:

کتاب شازده کوچولو عنوان بهترین کتاب در قرن ۲۰ را به خود اختصاص داده است و در کشور فرانسه هر سال بیش از ۱ میلیون نسخه از این کتاب به فروش می رسد شیوه به کار برده شده در این کتاب و جهت فکری کتاب به سمت سور رئالیستی است و از فلسفه محبت و انسان دوستی با شیوه ای تخیلی و تأثیرگذار سخن گفته شده است.

 

زیباترین دیالوگ و قصه های شازده کوچولو+ عکس نوشته پارت 1

 

مضمون اصلی که نویسنده شازده کوچولو در این کتاب از طریق آن محبت و عشق را بیان کرده است در رابطه با یک کودک فضایی است که از یک سیاره دیگر برای پیدا کردن چیزهای جدید به زمین سفر کرده است و در طول این سفر با انسان های مختلف و شیوه زندگی انسان ها بر روی کره زمین آشنا می شود که بیشتر این شیوه ها در رابطه با محبت و نوع انسان دوستی زمینیان است که شازده کوچولو را با سؤالاتی همراه می کند که به دنبال یافتن پاسخ آنها است.

 

زیباترین دیالوگ و قصه های شازده کوچولو+ عکس نوشته پارت 1

 

آنتوان دو سنت اگزوپری بیان کرده است که ایده و جرقه اصلی برای نوشتن این کتاب از زمانی آغاز شد که نویسنده این کتاب در یک مسافرت هوایی مجبور می شود تا در پروازی که به مقصد پاریس دارد در قاره آفریقا و صحرای اطراف آن فرود آید و همین موضوع ایده نوشتن و خلق شازده کوچولو را برای او ایجاد کرد که بسیار موفقیت انگیز بوده است.

در طول داستان شازده کوچولو با روباه، خلبان و برخی حیوانات رو به رو می شود که هر یک به نحوی می خواهند در داستان ویژگی های بد انسان را در سیاره زمین نشان دهند. شازده کوچولو برای یافتن عشق حقیقی گل رز را مثال می زند که با وجود ناملایماتی که با او داشته است هنوز در دل گرو او دارد.

 

زیباترین دیالوگ و قصه های شازده کوچولو+ عکس نوشته پارت 1

 

نویسنده شازده کوچولو در این داستان نام سیاره خیالی که شازده کوچولو از آن بر روی زمین سفر کرده است سیاره ب ۶۱۲ نامیده است. این داستان زمینه اجرای بسیاری از نمایشنامه های تئاتر، تلویزیون و سینما بوده است که در کشورهای مختلف توسط نویسندگان بی نظیر از آن الهام گیری شده است. از نویسندگان و کارگردانانی که در ایران از این داستان الهام گیری کرده اند رامبد جوان است که با ساخت سریال مسافران ارائه شده است و در ژانری اجتماعی و طنز به مخاطب عرضه شده است.

 

زیباترین دیالوگ و قصه های شازده کوچولو+ عکس نوشته پارت 1

 

زیباترین دیالوگ های ماندگار شازده کوچولو پارت 1

شازده کوچولو به روباه: سلام، با من بازی می کنی؟

روباه: من نمیتونم باهات بازی کنم آخه من که اهلی نیستم!

 

زیباترین دیالوگ و قصه های شازده کوچولو+ عکس نوشته پارت 1

 

عکس نوشته شازده کوچولو و روباه

شازده کوچولو پرسید: کی اوضاع بهتر میشه؟
روباه گفت: از وقتی که بفهمی همه چیز به خودت بستگی داره

***

شازده کوچولو: اگر تو عاشق گل هایی باشی که روی ستاره ها زندگی می کنند خیلی لذت بخشه که شب ها به آسمون نگاه کنی. چون همه ی ستاره ها مثل شکوفه های یک گل سرخ هستن …

 

زیباترین دیالوگ و قصه های شازده کوچولو+ عکس نوشته پارت 1

 

_ هوانورد: تو داری یه فرد بالغ میشی این فوق العادست.

_ هوانورد به دختر کوچولو: بزرگ شدن که مشکل نیست، فراموش کردی.

_ هوانورد: هی. هی تو گرسنته هان؟ من جایی را می شناسم که توی روز تولدت به تو پنکیک مجانی میدن.

دختر کوچولو: اما تولد من دو هفته دیگه ست.

هوانورد: خب اونا که نمی دونن.

***

 

زیباترین دیالوگ و قصه های شازده کوچولو+ عکس نوشته پارت 1

 

شازده کوچولو پرسید: از کجا بفهمم وابسته شدم؟
روباه جواب داد: تا وقتی که هست نمی فهمی …

***

شازده کوچولو: خجالت آوره که دو نفر عاشق همدیگه میشن اما اونا خیلی جوونن و نمی تونن معنی عشق را بفهمن. منم هنوز خیلی جوونم که بتونم عاشقش بشم.

***

 

زیباترین دیالوگ و قصه های شازده کوچولو+ عکس نوشته پارت 1

 

شازده کوچولو پرسید: غم انگیزتر از اینکه بیای و کسی خوشحال نشه چیه؟
روباه گفت: بری و کسی متوجه نشه!

***

روباه به شازده کوچولو: برای من تو هم مثل هزاران پسر بچه ی دیگه ای هستی که در این دنیا زندگی می کنن و من هیچ نیازی به تو ندارم. برای تو هم من مثل هزاران روباه دیگه ی این دنیا هستم.
ولی تو اگر مرا اهلی کنی هردو به هم نیازمند خواهیم شد. تو برای من در عالم همتا نخواهی داشت و من برای تو در دنیا یگانه خواهم بود.
شازده کوچولو گفت : کم کم دارد دستگیرم مى شود. یک گلى هست که گمانم مرا اهلى کرده باشد.

 

زیباترین دیالوگ و قصه های شازده کوچولو+ عکس نوشته پارت 1

 

روباه گفت : خداحافظ و اینک راز من که بسیار ساده است :
بدان که جز با چشم دل نمی توان خوب دید. آنچه اصل است. از دیده پنهان است.
فقط بچه ها می دانند که در جستجوی چه هستند.

 

زیباترین دیالوگ و قصه های شازده کوچولو+ عکس نوشته پارت 1

 

شازده کوچولو گفت:
بعضی کارا
بعضی حرفا
بدجور دل آدمو آشوب میکنه
گل گفت مث چی؟
شازده کوچولو گفت:
مث وقتی که
میدونی
دلم برات بی‌قراره
و کاری نمیکنی …

 

زیباترین دیالوگ و قصه های شازده کوچولو+ عکس نوشته پارت 1

 

شازده کوچولو از گل پرسید : آدم ها کجایند؟
گل گفت : باد به اینور و آنورشان می برد، این بی ریشگی حسابی اسباب دردسرشان شده

***

شازده کوچولو گفت : شوخی چیه؟
روباه گفت همونی که آدم ها حرف دلشون را به همدیگه میزنن

 

خلاصه داستان شازده کوچولو

سال 1935، هواپیمای سنت اگزوپری، که برای شکستن رکورد پرواز بین پاریس و سایگون تلاش می‌کرد، در صحرای بزرگ آفریقا دچار نقص فنی شد و به ناچار در همان‌جا فرودآمد.

همین سانحه دستمایه الهام شازده کوچولو شد که در آن شخصیت قهرمان داستان، خلبانی بی‌نام، پس از فرود در بیابان با پسر کوچکی آشنا می‌شود. پسرک به خلبان می‌گوید که از اخترکی دوردست می‌آید و آنقدر آنجا زندگی کرده که روزی تصمیم می‌گیرد برای اکتشاف اخترک‌های دیگر خانه را ترک کند.
او هم‌چنین برای خلبان از گل سرخ محبوبش می‌گوید که دل در گرو عشق او دارد، از دیگر اخترک‌ها تعریف می‌کند و از روباهی که او را این جا، روی زمین، ملاقات کرده است. خلبان و شازده چاهی را می‌یابند که آنها را از تشنگی نجات می‌دهد اما در نهایت شازده کوچولو خلبان را در جریان تصمیم خود قرار می‌دهد و می‌گوید تصمیم گرفته به اخترک خانه‌اش بازگردد.

 

زیباترین دیالوگ و قصه های شازده کوچولو+ عکس نوشته پارت 1

 

شازده کوچولو – قسمت اول

روزگارم تو تنهایی می‌گذشت بی این که راستی راستی یکی را داشته باشم که باش دو کلمه حرف بزنم، تا اینکه زد و شش سال پیش وسط کویر آفریقا حادثه‌ای برایم اتفاق افتاد؛ یک چیز هواپیمایم شکسته بود و چون نه تعمیرکاری همراهم بود نه مسافری یکه و تنها دست به کار شدم تا از پس چنان تعمیر مشکلی برآیم. مساله‌ی مرگ و زندگی بود. آبی که داشتم زورکی هشت روز را کفاف می‌داد.

شب اول را هزار میل دورتر از هر آبادی مسکونی رو ماسه‌ها به روز آوردم پرت افتاده‌تر از هر کشتی شکسته‌ای که وسط اقیانوس به تخته پاره‌ای چسبیده باشد. پس لابد می‌توانید حدس بزنید چه جور هاج و واج ماندم وقتی کله‌ی آفتاب به شنیدن صدای ظریف عجیبی که گفت: «بی زحمت یک برّه برام بکش!» از خواب پریدم.

– ها؟

 

زیباترین دیالوگ و قصه های شازده کوچولو+ عکس نوشته پارت 1

 

– یک برّه برام بکش..

چنان از جا جستم که انگار صاعقه بم زده. خوب که چشم‌هام را مالیدم و نگاه کردم آدم کوچولوی بسیار عجیبی را دیدم که با وقار تمام تو نخ من بود. با چشم‌هایی که از تعجب گرد شده بود به این حضور ناگهانی خیره شدم. یادتان نرود که من از نزدیک‌ترین آبادی مسکونی هزار میل فاصله داشتم و این آدمی‌زاد کوچولوی من هم اصلا به نظر نمی‌آمد که راه گم کرده باشد یا از خستگی دم مرگ باشد یا از گشنگی دم مرگ باشد یا از تشنگی دم مرگ باشد یا از وحشت دم مرگ باشد. هیچ چیزش به بچه‌ای نمی‌برد که هزار میل دور از هر آبادی مسکونی تو دل صحرا گم شده باشد.

وقتی بالاخره صدام در آمد، گفتم:
– آخه.. تو این جا چه می‌کنی؟

 

زیباترین دیالوگ و قصه های شازده کوچولو+ عکس نوشته پارت 1

 

و آن وقت او خیلی آرام، مثل یک چیز خیلی جدی، دوباره در آمد که:
– بی زحمت واسه‌ی من یک برّه بکش.
آدم وقتی تحت تاثیر شدید رازی قرار گرفت جرات نافرمانی نمی‌کند. گرچه تو آن نقطه‌ی هزار میل دورتر از هر آبادی مسکونی و با قرار داشتن در معرض خطشر مرگ این نکته در نظرم بی معنی جلوه کرد باز کاغذ و خودنویسی از جیبم در آوردم اما تازه یادم آمد که آن‌چه من یاد گرفته‌ام بیش‌تر جغرافیا و تاریخ و حساب و دستور زبان است، و با کج خلقی مختصری به آن موجود کوچولو گفتم نقاشی بلد نیستم.
بم جواب داد: – عیب ندارد، یک بَرّه برام بکش.

– خب، کشیدم.
با دقت نگاهش کرد و گفت:
– نه! این که همین حالاش هم حسابی مریض است. یکی دیگر بکش.
– کشیدم.

 

زیباترین دیالوگ و قصه های شازده کوچولو+ عکس نوشته پارت 1

 

لبخند با نمکی زد و در نهایت گذشت گفت:
– خودت که می‌بینی.. این بره نیست، قوچ است. شاخ دارد نه..
باز نقاشی را عوض کردم.
آن را هم مثل قبلی ها رد کرد:
– این یکی خیلی پیر است.. من یک بره می‌خواهم که مدت ها عمر کند..

عجله داشتم که موتورم را پیاده کنم رو بی حوصلگی جعبه‌ای کشیدم که دیواره‌اش سه تا سوراخ داشت و از دهنم پرید که:
– این یک جعبه است. بره‌ای که می‌خواهی این تو است.

 

زیباترین دیالوگ و قصه های شازده کوچولو+ عکس نوشته پارت 1

 

و چه قدر تعجب کردم از این که دیدم داور کوچولوی من قیافه‌اش از هم باز شد و گفت:
– آها.. این درست همان چیزی است که می‌خواستم! فکر می‌کنی این بره خیلی علف بخواهد؟
– چطور مگر؟
– آخر جای من خیلی تنگ است..
– هر چه باشد حتماً بسش است. بره‌ای که بت داده‌ام خیلی کوچولوست.
– آن قدرهاهم کوچولو نیست.. اِه! گرفته خوابیده..

و این جوری بود که من با امیر کوچولو آشنا شدم.

دوستان و همراهان عزیز ناز وب این بخش و دیگر قصه های شازده کوچولو ادامه دارد در بخش Hobby سرگرمی، داستان و حکایت های خواندنی مجله نازوب دیگر قسمت های شازده کوچولو را دنبال کنید.

 

زیباترین جملات عاشقانه شازده کوچولو

منتخب عاشقانه ترین رمان های دنیا (عکس)

رمان های عاشقانه برتر که عشق را در شما زنده میکند

معرفی برترین و پرفروش ترین کتاب و رمان های جهان


راهنمای اقامت و مهاجرت
بیوگرافی هنرمندان