ramazan
ramazan

انشا زیبا و خاص درباره اکسیژن طبیعت/ روز درختکاری

انشا زیبا و خاص درباره اکسیژن طبیعت/ روز درختکاری

15 اسفند ماه هرسال با روز درخت کاری شناخته شده است که در این روز مردم را به کاشتن درخت تشویق میکنند. هدف از این روز که در روزهای پایان زمستان The last days of winter است این است که به طبیعت احترام بگذاریم و بدانیم درخت چقدر در زندگیمان نقش مهمی دارد که یک روز را به درختکاری اختصاص داده اند. در این بخش از پورتال جامع نازوب، انشا های زیبا در خصوص درختکاری برای شما عزیزان جمع آوری کرده ایم با ما همره باشید.

 

انشا زیبا و خاص درباره اکسیژن طبیعت/ روز درختکاری

تاریخچه روز درختکاری

 

انشا زیبا و خاص درباره اکسیژن طبیعت/ روز درختکاری

 

روز درختکاری ابتدا در سال 1872 و در ایالت نبراسکای آمریکا و در تاریخ 10 آوریل (21 فروردین)، توسط فردی به نام J.Sterling Morton برگزار شد و گفته می شود که در آن روز بیش از 1 میلیون درخت کاشته شده است اما بعد از مدتی این تاریخ به آخرین جمعه ماه آوریل انتقال یافت.

امروزه بیشتر کشورهای دنیا روز درختکاری را محترم شمرده Respect the tree planting day و در این روز به کاشتن درخت ها و نهال های متفاوت اقدام می کنند. البته تاریخ این روز با توجه به آب و هوای هر کشور متفاوت است و بیشتر سعی می کنند تا در موقعی از سال این کار را انجام دهند که درخت قابلیت رشد کردن را داشته باشد. برای مثال می توان به کشور هایی مانند آلمان، مصر، پاکستان، مکزیک اشاره کرد که روز درختکاری به ترتیب در روزهای 5 اردیبهشت، 26 بهمن، 27 مرداد و دومین پنجشنبه از ماه جولای است.

 

روز درختکاری در ایران

در کشور ما روز درختکاری در 15 اسفند هر سال برگزار می شود و مردم با حضور در پارک ها، جنگل ها و اقصی نقاط شهر اقدام به کاشت نهال های جوان می کنند. ایرانی ها هر سال با کاشت درخت به استقبال سال نو رفته و در واقع با این کار نمادین در آستانه بهار زندگی را به زمین باز می گردانند. در این روز در مقابل بیشتر پارک ها و فضاهای سبز Parks and green spaces و دیگر نقاط شهر نهال هایی به صورت رایگان در اختیار مردم قرار می گیرید.

 

انشا درباره ی روز درخت کاری

موضوع انشا: درختان چه فوایدی دارند؟

درختان فایده های زیادی دارند از جمله چوب آن. از آن می توان وسایل زیادی تهیه کرد، مثل در، پنجره، میز، صندلی و حتی مداد و کاغذ. این وسایلی است که می شود از چوب درخت ساخت.

بعضی ها می گویند که نباید درخت را قطع کرد، این درست است چون طبیعت آن زیبایی را از دست می دهد، دیگر اکسیژن کم می شود و گاز کربن دی اکسید در هوا پخش می شود، ولی اگر درخت را قطع نکنیم نمی توان وسایل چوبی را ساخت.

بیایید پیشنهاد من را بشنوید، من می گویم که باید درختها را قطع کرد اما به اندازه و در کنار قطع درختان، درخت هم بکاریم. اینگونه هم طبیعت و اکسیژن داریم، هم وسایل چوبی.

خلاصه ما از درختان استفاده های دیگری هم می کنیم، مثلا هر خانواده ای یک خانه دارد و در هر خانه یک باغچه، و در هر باغچه درختان و گیاهانی روئیده اند و هر درخت و گیاه به اندازه خود اکسیژن تولید می کند، به علاوه هر درخت میوه و هر گیاه مواد خوراکی تولید می کند، به اینگونه غذایمان و هوای پاکیزه را به دست می آوریم.

نتیجه گیری:

نتیجه می گیریم که اگر درختان نبودند اکسیژن نبود، جنگل نبود، میوه نبود و حتی دیگر طبیعت زیبا هم نبود.

 

انشا ادبی درباره روز درختکاری

چقدر شگفت انگیز است داده های خداوند..قدرت خداوند را بیشتر مشاهده می کنیم.و چقدر هیجان انگیز است. به درخت رو به رو نگاه میکنم. درخت افتاده بر روی زمین ریشه هایش در ابرها فرو رفته است. ریشه هایش در اسمان در ذکر و ثنای خداوند است. با تمام وجود خداوند را ستایش میکند و در حال حمد و ثنای اوست.

و هر چه میگذرد بالا و بالاتر میرود و دست هایش را بیشتر به عرش میبرد. و پیوسته در حال مناجات با معبود است.برگ هایش را میبینم که چطور فروتن و متواضع در حال سجده اند و نیایش خدای بی همتا را به جا می اورند. درخت شاخه هایی پر از برگ را در روی زمین گسترانیده و ریشه هایش همچون مار در هم پیچیده است. و در داخل ابر ها فرو رفته..

ریشه های قطور درخت گویا با یکدیگر مسابقه گذاشته اند تا ببینند کدام یک زودتر به خدا میرسند. با نیروی هر چه تمام تر و با سرعت بی اندازه در شتابند تا به اسمان برسند.

جای ریشه و برگ های درخت عوض شده استو ریشه درخت که همیشه در قعر زمین قرار داشته الان در اسمان هاست. پس از این درخت میتوانیم درس بگیریم همان گونه که این درخت وارونه شده The tree is upside down و جای ریشهبا شاخه ان عوض شده دنیا هم اینگونه است.

وقتی پرنده ای زنده است مورچه را میخورد وقتی میمرد مورچه ها اورا میخورند زمان و شرایط در هر موقعیتی میتواند تغییر کند یک درخت میلیون ها چوب کبریت میسازد. ولی تنها یک چوب کبریت برای سوزاندن میلیون ها جنگل کافیست پس اگر روزی قدرتمند بودی و همانند شاخه های درخت در عرش صعود کردی یادت نرود که دنیا در چرخش است.

و خداوند از تو قدرت مند تر……..و ممکن است روزی در زیر قرار بگیری ..پس همیشه خوب باش و خوب زندگی کن…

 

موضوع انشا: زندگی یک درخت از زبان خودش

قسمت اول:

من گردویی بودم که در یه باغ پراز گردوهای ریز و درشت Small and large walnuts، زندگی میکردم. من و دیگر گردوها در کنار هم شاد و خرم زندگی می کردیم، با هم حرف می زدیم، آواز می خواندیم و شادی می کردیم. من نسبت به دیگر دوستانم گردویی بهتر و پرمغز تری بودم. فصل برداشت گردو، یعنی فصل تابستان فرارسید.

باغبان هر روز چادری زیر درخت ها پهن میکرد و با چوبی بسیار بلند به شاخه های آن می کوبید. چند روز گذشت و نوبت به درختی که من از آن آویزان بودم، رسید. باغبان چادر بزرگش را زیر درخت ما پهن کرد.

او با چوب بلندش به شاخه ها می کوبید و هر دفعه تعدادی از دوستانم بر روی چادر می افتادند. باغبان بر شاخه ای که من از آن آویزان بودم، کوبید و من با دیگر دوستانم بر روی چادر افتادیم و کمی غلت خوردیم. وقتی کار باغبان با درخت ما تمام شد، گردوها را برای فروش جمع آوری کرد و بعضی از گردوهای بهتر را برای کاشتن جدا کرد. من هم جزء آن ها بودم.

او با بیلش حفره ای ایجاد کرد و من را درون آن قرار داد پس از آن، رویم خاک ریخت ناگهان همه جا تاریک شد، سرما را بر روی پوستم احساس کردم، چون باغبان داشت به خاک روی من، آب می داد. پس از مدتی پوستم نرم شد و از بدنم جدا شد. مغزی هم که در درونم بود، جوانه زد.

پس از گذشت چند سال، رشد کردم و به درختی تنومند تبدیل شدم. درختی که خیلی شبیه درخت مادریم بود. پس می توانستم در سالهای آینده، همانند درختان تنومند اطرافم گردو بدهم.

قسمت دوم:

چند سال گذشت. درختانی که بر اثر آفت پیری یا سرمای زیاد، محصول کم یا خرابی می دادند را می بریدند. تابستان شد. تقریباً در آن زمان، اولین سالی بود که محصول می دادم. از دور دیدم باغبان، همان چادر را در دست داشت و به طرف من آمد. او می خواست گردوهای من را بچیند.

او با همان چوب به شاخه های من کوبید. دردم گرفت چند بار به من کوبید و در هر بار، تعدادی از گردوهایم بر روی چادرش می افتادند. او تقریباً تمام گردوهایم را چید. نگاهی به چادر انداخت و گردوها را برای فروش جمع آوری کرد و بعضی از گردوهای بهتر را برای کاشتن جدا کرد.

با بیلی که توی دستش بود، گودالی درست کرد و گردوها را در آن قرار داد. یادم می آمد که زمانی من هم جزء همان گردوها بودم. چند سال گذشت هر سال پیرتر و پیرتر می شدم. گردوهای من هم روز به روز کم تر می شدند. یعنی ممکن است مرا ببرند؟!

قسمت سوم:

آهی از درد بلند کردم. مردی از طرف کارگاه نجاری، با اجازه از آقای باغبان، داشت من را قطعه قطعه می کرد، کار بی رحمانه ای است. هر لحظه، قطعه ای از تنه ی من بریده می شد. همین کار را با دوستانم کردند. قطعه های ما را توی کامیونی بزرگ گذاشتند.

چند ساعت در راه بودیم. وقتی ما را از ماشین در آوردند، کارگاه نجاری بزرگی دیدم I saw a big carpentry workshop. پشتم را نگاه کردم. دیدم که چند کامیون دیگر در آنجا بودند و هم نوعان ما را از کامیون در می آورند. وقتی به کارگاه وارد شدیم، قطعه های من را به صورت های مختلف در آوردند. با دستگاهی الوارهای من را به هم چسباندند و تبدیل به دری محکم کردند.

بعد با قسمتی از دیگر دوستم، دسته ای برایم ساختند. پس از آن، در قسمت دیگری از کارگاه، بر روی من طرحی پیاده کردند. پس از چند روز کار روی من، تبدیل به دری محکم، پایدار، مقاوم و زیبا شدم. عکاسی آمد و از من عکس گرفت و آن را در آلبومی، در کنار عکس دیگر دوستانم که تبدیل به در شده بودند، قرار داد.

خریدارانی که می خواستند دری زیبا برای خانه هایشان بخرند، به آن جا مراجعه می کردند. فروشنده ها به آنها آلبوم را نشان می دادند تا آن ها از آلبوم، در مورد نظر خود را انتخاب کنند.

پس از چند روز که به دیواری در کنار درهای دیگر تکیه زده بودم، چند نفر آمدند و من را بلند کردند من در بزرگ و سنگینی بودم برای همین من را با کامیون حمل کردند. راننده کامیون مردی چاق بود که سیبیلی پرپشت داشت.

او کامیون را روشن کرد و ما به راه افتادیم.در راه، جاده هایی به چشم می خورد که به نظر آشنا می آمدند، پس از این که به مقصد رسیدیم و چند نفر من را از کامیون درآوردند، تازه فهمیدم که در جایی شدم که در همان جا متولد شده بودم، آقای باغبان جلوی باغ منتظر ما بود. نسبت به زمانی که ما را کاشته بود، بسیار پیر شده بود. او به کمک آنها من را در جای مورد نظر نصب کرد.

 

موضوع انشا: انشا از زبان درخت – من یک درخت هستم

 

انشا زیبا و خاص درباره اکسیژن طبیعت/ روز درختکاری

 

مقدمه:

من میخواهم خودم را به جای یک درخت بگذارم
و از زبان او حرف بزنم و درد و دل کنم
تا به دوستان خودم بگویم باید با درخت مهربان باشند.

پس انشای خود را اینطور آغاز میکنم:
سلام بچه های نازنین . من یک درخت هستم. من دوست شما بچه ها هستم. وقتی هنوز یک دانه کوچولو بودم یک پدر مهربان به همراه کودکش به اینجا آمدند. آنها مرا خیلی آرام در خاک گذاشتند و کاشتند. بعد به من آب دادند . علف های هرز اطراف مرا چیدند تا من خوب نور و غذا بخورم.

کم کم من با خجالت سرم را از خاک بیرون آوردم. بعد دیدم دنیا خیلی قشنگ است و پر از سبزه و گل و چمن Greens, flowers and grass و درخت های بزرگ است. وقتی من هنوز کوچولو بودم . پسر کوچولو و پدر مهربان او خیلی حواسشان به من بود آنها هر وقت تشنه بودم به من آب میداند.

به به چه آب خنکی و هر چند وقت یک بار به خاک من کود میدادند تا من غذای خوشمزه برای خوردن پیدا کنم آنها اگر کنار من علف های هرز بدجنس رشد میکرد می چیدند. کم کم من بزرگ شدم ساقه ام اول سبز کم رنگ بود بعد سبز پر رنگ شد بعد کم کم ساقه ام تبدیل به یک چوب ضخیم شد. اول فقط یک دانه برگ داشتم بعد یک عالمه برگ در آوردم قدم هی بلند و بلند تر شد.

پسر کوچولو هم با من بزرگ و بزگتر شد ولی قد من از او بلند تر بود. به خاطر همین هر وقت پسر کوچولو خسته میشد میامد و به من تکیه میکرد من خیلی قوی هستم. دوست دارم وقتی کسی خسته بود به من تکیه کند وقتی کسی میخواهد زیر برگ ها و شاخه های من استراحت کند من برگ هایم را باز میکنم.

تا نور به چشمش نخورد و سایه باشد و او راحت بخوابد. بچه ها من در فصل تابستان میوه های خوب و لذیذی تولید میکنم … به به چه میوه های شیرینی. بعد بچه ها می آیند و میوه ها رو میخورند و می خندند. من خیلی دوست دارم به آدم ها کمک کنم و آنها را بخندانم.

ولی بعضی وقت ها آدم ها من را اذیت میکنند. مثلا یک چیز تیز پیدا میکنند و اسم خودشان را روی پوست من میکنند. آخ آخ من خیلی دردم می آید. بعضی وقت ها که هوا سرد است آدم بزرگ ها شاخه های مرا میکنند و می سوزانند تا گرم شوند.
ولی کار بدی میکنند و نباید من را اذیت کنند.

چون من بچه ها و حتی آدم بزرگ ها را خیلی دوست دارم دوست دارم آنها بخندند، خوشحال باشند. دوست دارم هوا را تمیز کنم تا آنها راحت نفس بکشند. دوست دارم به آنها میوه خوشمزه Delicious fruit بدهم. دوست دارم به آنها سایه بدهم تا استراحت کنند.
بچه های خوب ، با من مهربان باشید من دوست شما هستم.

نتیجه گیری:

نتیجه میگیریم درخت دوست ماست و خیلی به ما کمک میکند و ما نباید درخت ها را اذیت بکنیم و باید در روز درختکاری درخت بکاریم تا بزرگ بشود و سایه و میوه بدهد. این بود انشای من.

 

موضوع انشا: اهمیت درخت و درختکاری و مراقبت از درختان در دین اسلام و احادیث

 

انشا زیبا و خاص درباره اکسیژن طبیعت/ روز درختکاری

 

درخت یکی از زیباترین مظاهر خلقت و جلوه ای از تجلیات آفریدگار عالم است.
درخت نماد آبادانی و شاخص سبزی و خرمی و مظهر زندگی و باعث تلطیف هوا و موجب آسایش و رفاه مردم و صفا و پاکی طبیعت می باشد.

در دین مقدس اسلام، بنابر آیات و روایات و سیره معصومین(ع) می توانیم به نقش و اهمیت این نعمت و موهبت عظیم پروردگار عالم پی ببریم.

بر اساس آیات قرآن، یکی از مواهب و نعمت های خداوند در آخرت و یکی از ویژگی های بهشت که در آیات کریمه و روایات شریفه بارها به آن اشاره شده است، درخت می باشد:
« در بهشت باغ هایی وجود دارد که از زیر درختانش نهرها جاریست».
در میان این درختان بهشتی، درختان میوه نیز وجود دارد، میوه هایی که به تعبیر قرآن « و فاکهه مما یتخیرون » است.

بسیاری از پیامبران و امامان معصوم (ع) ما کشاورز و باغدار بودند و خود با دست خود به کاشت و برداشت درختان اقدام می کردند و به این وسیله در عمران و آبادانی زمینی که خداوند به آن امر فرموده، اهتمام می ورزیدند، مثلاً حضرت علی(ع) چندین نخلستان را با دست مبارک خود احداث کرد و یا امام محمد باقر (ع) در کاشت درختان و کشت و زراعت Planting trees and cultivating حتی در گرمای تابستان، کوتاهی نمی فرمود.

پیامبر عظیم الشان اسلام (ص) نیز علاوه بر دامداری و تجارت، به کشت درختان و زراعت اقدام می فرمود و در حفظ درختان، حتی در جنگ با دشمنان و اشغال سرزمین آنها، به سربازان اسلام تاکید می فرمود.

در اهمیت درخت و درختکاری همین بس که در روایتی معتبر از یکی معصومین (ع) منقول است که: «حتی اگر دیدید قیامت بر پا شد و شما مشغول کاشتن درختی بودید، ازاین عمل نیک خود دست برندارید».

این نشانگر تاکید و توصیه اولیای اسلام به حفظ و حراست از درختان و اهمیت درختکاری است. گرچه متاسفانه با پیشرفت تکنولوژی، تخریب جنگل ها و نابودی درختان رو به افزایش است، اما جای خوشبختی است که بشر امروز به این عمل زشت خود اقرار دارد و سازمان هایی را برای حفظ و حراست و گسترش پارک ها و ازدیاد درختان به وجود آورده است.

در کشور ما نیز در حفظ و حراست درختان و جنگل ها کوشش های چشمگیری انجام گرفته، از جمله هر ساله ۱۵ تا ۲۲ اسفند ماه به عنوان هفته درخت و درختکاری اعلام شده و مردم و دولت به انجام این امر مهم مبادرت می ورزند.

 

موضوع انشا: سرنوشت یک درخت از زبان – انشا از زبان یک درخت تنومند که نیمکت شد

مقدمه :

انشای خودم را از زبان یک درخت تنومند و بزرگ که تبدیل به نیمکت شد آغاز میکنم .  من یک درخت تنومند بودم با شاخه‌ای درشت و برگ‌های سبزرنگ With large branches and green leaves. من کنار دوستان و همسایگانم به‌خوبی زندگی می‌کردیم و در روزها چندنفری زیر سایه‌ی ما استراحت می‌کردند و به ما آب می‌دادند.

تا این‌که سال‌ها گذشت و من پیر شدم و چند انسان آمدند من را قطع کردند و در ماشین خود گذاشتند و مرا به یک محل بزرگ بردند روی درب ورودی آن محل نوشته بود کارخانه‌ی چوب‌بری.

من ترسیده بودم اما کمی هم خوشحال ، خوشحالی خود را میدانم برای چه بود…و مرا روی دستگاه چوب بردی انداختند و قطعه‌قطعه‌ام کردد و بخشی از قسمت‌هایم را به کارخانه‌ی کاغذسازی و بیشتر قسمت‌هایم را به کارخانه‌ای بردند.
که قسمت‌های بدن من را به هم با میله‌ای آهنی می‌چسباند.

من از شدت ترس به خواب رفتم وقتی بیدار شدم دیدم در اتاقی هستم نگاهی به خودم کردم و لبخندی زدم و گفتم:
چه میز خوشگلی شده‌ام و نگاهی به کنار خود کردم چندها میز دیگر را دیدم و با آن‌ها گفت‌وگو کردم که شما اهل کجایید و …
تا بعد از مدتی مرا به ساختمانی بزرگ بردند کار میزهای قدیمی.

از آنان پرسیدم که من کجا هستم ؟ گفت شما در مدرسه‌اید و به دانش آموزان خدمت می‌کنید و سهمی در آینده‌ی کشور دارید و باید به خودمان افتخار کنیم.
من خیلی خوشحال شده بودم اما تا این‌که یکی از آنان گفت باید رنج‌های زیادی را تحمل‌کنی
که بعد از گذشت روزها به آن‌ها عادت می‌کنید.

از آن پرسیدم چه رنجی؟ او گفت داش آموزانی هستند که دوست دارند روی ما خط بکشد و نقاشی بشکند آیا می‌توانی این‌ها را تحمل‌کنی؟

من به آن گفتم آری من پیر شده‌ام و از پس مشکلات زیادی برآمده‌ام و برای آینده‌ی کشورم هر سختی را تحمل می‌کنم.
تا این‌که مدرسه‌ها شروع شدند و دانش آموزان میزهای خود را انتخاب کردند.

و میز هم خیلی خوشحال و کنجکاو بود He was happy and curious زیرا زندگی‌اش از این به بعد برای دانش‌آموزانی بود که سرمایه کشور هستند و هرسال با شور و کنجکاوی منتظر دانش آموزان جدیدتری می‌شد.

نتیجه گیری:

برای درست کردن یک نیمکت یا صندلی یا کتابخانه یا حتی یک دفتر درختان زیادی قطع میشوند و خیلی زحمت میکشند تا برای ما این وسایل را درست کنند. پس باید آنها را خراب نکنیم تا خدا از ما بچه ها راضی باشد.

 

اس ام اس و متن های زیبای طلای سبز (روز درختکاری)

شگفت انگیز و زیباترین درختان دنیا

ترسناک ترین جنگل ایران (درختانی که شبها جیغ می کشند) عکس

عکس های دیدنی درخت نیوتن

 

A beautiful and special essay about nature oxygen / Arbor Day

راهنمای اقامت و مهاجرت
بیوگرافی هنرمندان