ناز وب، پرداختن به مسائل اجتماعی از رویکردهای رایج در سینمای جهان تا کنون بوده است. با توجه به این که مخاطبان سینما برآمده از همین جوامع هستند، این مساله بدیهی به نظر میرسد. با این تعریف تمام موضوعات مطرح شده در تمام فیلمهای سینمایی را میتوان موضوعی اجتماعی دانست. در این میان فیلمهایی هستند که داستان خود را به بازگو کردن دردهای اجتماع اختصاص میدهند و گاهی هم راهحلها و یا پیشنهاداتی برای جامعه مورد نظر ارائه میکنند. در میان فیلمسازان ایرانی کارنامه پوران درخشنده نمونههای بسیار زیادی از دردهای جامعه ایرانی را تصویر کرده است. از کنار این حقیقت که یکی از سردمداران سینمای بازگو کننده دردهای اجتماعی ایران یک زن است نمیتوان بهسادگی گذشت. شاید این را بتوان کنایهای دانست از این واقعیت که در این اجتماع زنان بهمراتب بیشتر از مردان در معرض آسیبهای اجتماعی قرار میگیرند.
پوران درخشنده برای فیلم هیس! دخترها فریاد نمیزنند! الگوی کلاسیک فیلمهایی که درگیر یک پرونده جنایی و دادگاهی هستند را برمیگزیند. در زمانی که علاوه بر فیلمسازان تازهنفس، سینماگران کارکشتهای مثل داریوش مهرجویی هم به بازآفرینیهای پستمدرنیستی و معاصر روی آوردهاند و فیلمهایی متفاوت از الگوی غالب میسازند و چه بسا در فکر نوآوریهای فراگیر از نوع موج نو فرانسوی در سینمای امروز ایران هستند و یا حتی در صنعت فیلمسازی غرب هم وقتی به سراغ داستانهای کلاسیکی مثل آناکارنینا میروند، شیوههای معاصر روایتگویی را ترجیح میدهند، انتخاب آگاهانه روایت کلاسیک از سوی درخشنده بهنوعی متهورانه است. این تهور البته در انتخاب موضوع هم نقش اساسی داشته است. مطرح کردن مساله آزار جنسی کودکان در سینمای ایران به خودی خود تابوشکنی محسوب میشود، چه برسد به این که صحنههایی هرچند محدود از این مساله در فیلم نمایش هم داده شود.
درخشنده نشان میدهد که با ساختن فیلم هیس! دخترها… به پختگی و مهارتی رسیده است که با توجه به سوابق او و در نظر سنو سال این فیلمساز دور از انتظار هم نبوده است. سعه صدری که او در پرداختن داستان و شخصیتهایش به خرج میدهد در آثار قبلی او دیده نمیشود. یا حداقل همهجانبه نیست. فیلمساز در این آخرین اثر خود معضلی اجتماعی را مطرح میکند و همزمان با پیشبرد داستان عواقب و تاثیرهای بد این ناهنجاری اجتماعی را بر روی زندگی فردی و اجتماعی فرد نشان میدهد و به نوعی همگان را دعوت میکند تا نگاه جدیدی داشته باشند تا شاید برای یکی از مهمترین معضلات اجتماعی زنان ایرانی چارهاندیشی شود. خوشبختانه فیلمساز در دام کلیشههای رایج گرفتار نمیشود و پیام نهایی داستان را از زبان شهاب حسینی بازیگر نقش بازپرس پرونده بیان میکند که حالا در پایان رسیدگی به این پرونده احساس میکند برای یافتن پاسخ پرسشهایش نیاز دارد خود را به محل دیگری منتقل کند و چه جایی میتواند بهتر از دایره تدوین قوانین باشد ؟!
در سالهای اخیر صفحات حوادث روزنامهها انباشته شده است از عنوانهایی مانند کفتار، خفاش و لقبهای اینچنینی برای نامیدن افرادی که مرتکب جرایم سریالی آزار جنسی کودکان دختر شدهاند. متاسفانه بیشتر این پروندهها نیمی از شاکیان خود را هنوز پیدا نکردهاند. چرا که در جامعه ایرانی که همچنان بین سنت و مدرنیته در حال آزمون و خطاست قانون نانوشتهای وجود دارد که میگوید حفظ آبروی خانوادگی بر هر مساله دیگری برتری دارد. بنابراین بسیاری از دختران و زنانی که مورد آزارهای جنسی قرار گرفتهاند، دعوت به سکوت میشوند. سکوتی که اگر چه مصلحتآمیز است اما میتواند در خلوت و تنهایی، انسانی بیمار تحویل اجتماع دهد. دردی که میتوانسته در کودکی به کمک یک روانپزشک درمان شود، سالها درون فرد میماند و گریبانگیر خود او و خانوادهاش و در بسیاری از موارد کل جامعه میشود. زیرا تصور این که دختربچه و یا زنی که مورد آزار جنسی قرار گرفته بدون کمک و همدردی راهش را باز یابد از بنیان نادرست است.
در همین فیلم از زبان مریلا زارعی در نقش وکیل مدافع میشنویم که روح انسان هم مانند جسم نیاز به رسیدگی و حفاظت دارد. اما در هیچ قانونی حمایتی از روح و روان نشده است. زیرا مانند جسم نیست که بتوان با یک جسد روبرو بود و در مورد آن قضاوت کرد و حکم صادر کرد. این مساله چالش اساسی فیلم است که در پی آن همه را به جای دعوت به سکوت، دعوت به جور دیگر دیدن میکند.
یکی از نقاط قوت فیلم هیس! دخترها… بازیگران آن هستند.
پوران درخشنده برای اکثریت نقشها از بازیگران حرفهای بهره برده که نقشآفرینی اکثر آنها باورپذیر از کار در آمده است. سه شخصیت اصلی فیلم مثلث طناز طباطبایی در نقش متهمه، مریلا زارعی در نقش وکیل مدافع و شهاب حسینی در نقش بازپرس هستند. چهره طناز طباطبایی بهویژه در نماهای نزدیک در حال اشک ریختن برای نشان دادن معصومیت کودکانهای که ویران شده، انتخاب مناسبی است. اما انتخاب شهاب حسینی و مریلا زارعی با تجربههای موفقی که در سینمای هنری و فیلمهای سینمای بدنه ایران داشتهاند میتوانست به پاشنه آشیل فیلم تبدیل شود. سپردن نقش تا حدودی محدود و کنترلشدهی قاضی به شهاب حسینی با توجه به جایگاهی که او اکنون در میان بازیگران حال حاضر سینمای ایران دارد نوعی خطر کردن از سوی فیلمساز محسوب میشود.
چرا که این نقش مجال زیادی برای نقشآفرینی به شهاب حسینی نمیدهد. اما او به خوبی با نقش کنار آمده که میتواند نشانی از تواناییهای بالای او باشد. بهطور طبیعی بازیگران بزرگ و پرکار در سینمای جهان هنگامی که در نقشهای کوچکتر ظاهر میشوند به نوعی سنگینی حضورشان روی نقش تاثیر میگذارد و پررنگتر به چشم میآید که در مورد نقش قاضی این فیلم چنین اتفاقی رخ نمیدهد.
اما نقطه ثقل فیلم، شخصیت به نوعی کلیشهی وکیل مدافع سمجی است که قصد دارد با گذر از هزارتوی پیچیده قوانین روزنه امیدی برای نجات موکلش بیابد. سکانسی از دادگاه که قرار است او اخرین دفاعش را قرائت کند برای مخاطبین بسیار آشناست و نمونههای زیادی را یادآوری میکند. به هر حال نقشآفرینی مریلا زارعی به گونهای است که تماشاچی ایرانی با اشتیاق منتظر نسخه وطنی این سکانس مینشیند. خوشبختانه هم فیلمساز و هم بازیگر توانستند از این پیچ به سلامت عبور کنند. انتخاب دفاعیه موجز توسط فیلمنامهنویس نیز در خدمت همین هدف است.
پوران درخشنده با کولهباری از سالها تجربه فیلمسازی و فعال اجتماعی بودن حالا بیش از هر کسی میداند که از هر کدام از مواد اولیه و ابزار کارش به چه اندازه در بنای اثرش استفاده کند. تمام موضوعات اصلی و حاشیهای فیلم به اندازه بهنظر میرسند. زمان به اندازه کافی در دادگاه میگذرد و به همان اندازه هم در صحنههای زندان که گویی تصویر کردن زنان زندانی اشاره ای تلویحی است به این که هر کدام از اینها نیز داستانی دارند و هریک میتوانند قربانی یکی از ناهنجاریهای اجتماعی باشند. بخش متعادلی از فیلم هم به دوران کودکی شیرین میپردازد. در واقع توازن و تعادلی که درخشنده در استفاده از فلاشبکها به کار بسته در بیشتر میزانسنها رعایت شده و به این ترتیب حوصله تماشاگر سر نمیرود. در بسیاری از موارد مثل صحنههای عشق بین شیرین و امیرعلی میزانسنها بسیار جذاب و مخاطبپسند هستند. حتی در لحظات تعلیق که متهم مطابق همان الگوی کلاسیک این فیلمها آخرین گامهایش را بهسوی مرگ برمیدارد و وکیلمدافع همچنان بهدنبال جلب رضایت بازمانده مقتول است، تماشاگر همراه ماجراست و احتمالا از خود میپرسد که چه پایانی رقم خواهد خورد.
استقبال تماشاگران از فیلم در روزهای جشنواره و اکرانش میتواند تاییدی بر روند فیلمسازی پوران درخشنده باشد. همچنین تاییدی بر این مدعا که هنوز هم مخاطب سینما (حداقل در ایران) دوست دارد فیلمی ببیند که در آن در یک بستر داستانی مسالهای مطرح میشود و پس از گرهگشایی در نقطه اوج، پیامی اخلاقی در پایان فرستاده میشود تا مخاطب با خیالی راحت از همراهی با فیلمساز در طرح مشکلات و بدون احساس سنگینی بار تعهدات اجتماعی بر روی دوش خود سالن سینما را ترک کند.