از تارکوفسکی چه می توان گفت ؟ از مردی که زیبا می دید و زیبا به تصویر می کشید؟ از مردی که فرشته میدید؟!
وی پس از غلتک و ویولون که کاری دانشجویی محسوب می شود . پنج فیلم اول خود را درشوروی ساخت . دو فیلم آخر او به ترتیب در ایتالیا و سوئد فیلمبرداری شدند . از مشخصه های فیلم های او می توان به معنا گرایانه بودن ، با زمینه ای متافیزیکی به همراه برداشت های بلند نا متعارف بودن در ساختار دراماتیک و استفاده هنرمندانه از تکنیک فیلمبرداری اشاره کرد.
آری ، بیش از 8 فیلم نساخت اما مباحثی را در فیلمسازی و زمان در میان آورد که سینما را دگرگون ساخت؛ آنگونه پس از تارکوفسکی فیلمسازی بدل به رسالتی اندیشمندانه و انسانی شد.
سینمایی فاخر ، سینمایی متعالی ، سینمای شاعرانه ، سینمایی همراه با آثار داوینچی ، موسیقی باخ و بتهون ، سینمای سفر به جهان باروک ، سینمای شعر های پر محتوا روی سکانس نماهای پر معنا و پرسش های زندگی ساز و زنگی سوز این است سینمای تارکوفسکی .
به چالش کشیدن جنگ و زشتی هایش با دیدی تلخ شاعرانه و ذهنیت بی نظیر ( ایوان 1962 _ برنده ء پانزده جایزه بین المللی از جمله شیر طلایی جشنواره بین المللی فیلم ونیز و جایزه بزرگ جشنواره سان فرانسیسکو ) همدردی با تنهایی هنرمند ( 1966 ) مواجهه آدمی با گذشته ، وجدان و خاطره ها ( سولاریس 1975 ) ، بازخوانی شاعرانه وحدیث نفس فیلمساز در بازگشت به کودکی ( آینه 1975 ) ، سفر به ناکجاها در راه تحقق آرزو برابر جهان ( ایثار 1986 ) با دیدن این آثار به مسئولیت انسانی ما
افزوده می شود زیرا بر خلاف جهت سینمای ساده گرا و سرگرم کننده رایج پلان به پلان سینمای
تارکوفسکی فراخوانی است دردناک به اندیشه و پرسشی ست هولناک که پس از این نقش تو در هستی چیست ؟
اندری تارکوفسکی در 29 دسامبر 1986 به دلیل سرطان ریه در پاریس در گذشت.
بر روی سنگ گور تارکوفسکی چنین نوشته شده : « اینجا مردی آرمیده است، که فرشته میدید.»