آرزوهایم زیر انبوهی از خاکستر
هنوز نفس می کشد
هنوز شعله ورند
نسیم مهربانی تو کی می وزد؟
امروز بهترین ساعتم را شکستم چون لحظه های بی تو بودن را به رخم می کشید!
شکوفه های صورتی هدیه ی مهربونیات، دارو ندارم یه دله اونم فدای خنده هات.
بگذار آدمها تا میتوانند سنگ باشند. من و تو از نژاد چشمهایم
سراغم را نمی گیری، چه شد افتادم از چشمت؟
منم فانوس لبخندت، غرورت، گریه ات، خشمت، اسیرم، خسته ام، مرا دریاب می میرم
دل بستن مثل پرت کردن یه سنگ تو دریاست
اما دل کندن مثل پیدا کردن همان سنگ از دریاست
آشفتگی من از این نیست که تو به من دروغ گفته ای
از این آشفته ام که دیگر نمی توانم تو را باور کنم