ببندم شال و میپوشم قدک را / بنازم گردش چرخ و فلک را
بگردم آب دریا ها سراسر / بشویم هر دو دست بی نمک را . . .
ღ♥ღ ღ♥ღ ღ♥ღ
قویی که شنا میکرد در برکه چشمانت / موجی که رها میشد در بستر چشمانت
بویی که نفس میزد در دام گریبانت / من بودم و خواهم بود همواره پریشانت . . .
ღ♥ღ ღ♥ღ ღ♥ღ
در ماه مهر بادهای پاییزی بی مهری را با برگ درختان آغاز میکنند . . .
ღ♥ღ ღ♥ღ ღ♥ღ
آن قدر عشق تو دارم که اگر آه کشم / ز لبم بوی کباب جگرم میآید !
ღ♥ღ ღ♥ღ ღ♥ღ
صحبت از آسایش دل در مقام عشق نیست / در چنین هنگامه حال مرغ سرگردان خوش است
ღ♥ღ ღ♥ღ ღ♥ღ
من یک نامه عاشقانه ام، بازم کن / محتاج کمی نوازشم ، یارم باش
هر قدر که سکه ای سیاهم ای دوست / در قلک سینه ات پس اندازم کن . . .
ღ♥ღ ღ♥ღ ღ♥ღ
گمانم اشک من پایان ندارد / دل دریادلان سامان ندارد
بریز اشک صداقت بر نگاهت / که خنده بر لبانم جا ندارد . . .
ღ♥ღ ღ♥ღ ღ♥ღ
من در این سن جوانی ز جهان سیر شدم / صورتم گر چه جوان است ز دل پیر شدم
اشتباهی که همه عمر پشیمانم کرد / اعتمادیست که بر مردم دوران کردم . . .
ღ♥ღ ღ♥ღ ღ♥ღ
کمتر ای مونس جان بر من دیوانه بخند / که در این دشت جنون ، عاقل و دیوانه یکی است . . .
ღ♥ღ ღ♥ღ ღ♥ღ
دل جز ره عشق تو نپوید هرگز / جان جز سخن عشق نگوید هرگز
صحرای دلم عشق تو شورستان کرد / تا مهر کسی در آن نروید هرگز . . .
ღ♥ღ ღ♥ღ ღ♥ღ
در دیده به جای خواب، آب است مرا / زیرا که به دیدنت شتاب است مرا . . .
ღ♥ღ ღ♥ღ ღ♥ღ
صدایت در گوشم زمزمه میشود و نگاهت در ذهن مجسم
ولی من تو را میخواهم ، نه خیالت را . . .
ღ♥ღ ღ♥ღ ღ♥ღ
بهارت بی گل و بلبل نباشد / نگاهت خالی از سنبل نباشد
به گلزار محبت تا قیامت / خودت گل باش و عمرت گل نباشد . . .
ღ♥ღ ღ♥ღ ღ♥ღ
روز سپری شد به امیدی که شب آید / شب آمد و دیدم به لبم تاب و تب آمد
ای یار دعا کن من بیچاره مبادا / در حسرت دیدار تو جانم به لب آید . . .
ღ♥ღ ღ♥ღ ღ♥ღ
ღ♥ღ ღ♥ღ ღ♥ღ
من دلم میخواد خستگی را بفشارم در مشت، غصه ها را در باد
فاتح قلعه بی روزن تردید شوم، من دلم میخواهد بیداری هم چون رویا شیرین باشد . . .