تارانتینو یک خوره واقعی سینماست. تنها سرگرمی زندگی او دیدن فیلم است و برایش هم فرقی نمیکند که چه چیزی میبیند، او باید ببیند و شاید همین «دیدن»ها ما را با آثار متفاوتی از او مواجه میسازد. یکباره میرود فیلمنامه «قاتلین بالفطره» را مینویسد که یکی از بهترین کارهای کارنامه الیور استون است، بار دیگر در فیلمهایی به عنوان بازیگر ظاهر میشود که برخیشان اصلاً حتی قابل بررسی هم نیستند اما یک چیز مشخص است، او عاشق واقعی سینماست و برایش فرقی نمیکند در کجای این سینما ظاهر شود، او باید در سینما باشد.
علاقه اصلی تارانتینو به ژانر کمدی و ترسناک است و به دلیل همین علاقه است که شما در فیلمهای او میتوانید حداقل سکانسهایی را که براساس موقعیت طنز بنا شده است. بیابید. از طرفی خشونت را هم باید به این دو اضافه کرد. خشونتی که نه از جنس خشونت سینمای اسلشر یا فیلمهایی نظیر «سگهای پوشالی» ساخته سام پکین پای فقید است بلکه کاملاً اورژینال خود اوست و امضای تارانتینو را دارد.
علاقه تارانتینو به سینما تا جایی پیش میرود که در ابتدای جوانی تصمیم میگیرد و با هزینه شخصی اولین فیلم خودش را بسازد. چهار سال تمام وقت و هزینه او صرف ساخت آن فیلم میشود، اما در نهایت فیلم به نتیجه نمیرسد و فیلم بیسروته از کار در میآید که خود تارانتینو از آن نه به عنوان یک شکست بلکه بهعنوان یک پیروزی یاد میکند که او را مصمم کرده است و در سراسر زندگی حرفهایاش تسلیم نشود و شاید به همین دلیل است که میتوان کارهای مستقل او را که اکثراً تبدیل به کالت شدهاند، در کارنامهاش یافت. تصور کنید «بیل را بکش» را جکیچان میساخت! یا «جکی براون» را مارتین اسکورسیزی! فیلمهای او کاملاً دارای امضای اوست و این چیز کمی نیست در سینمای هالیوود.
نوشتن فیلمنامه مهمترین بخش سینما از نگاه تارانتینو است. او معتقد است شما در همه حال باید فیلمنامه بنویسید. حتی در اتاق تدوین هم باید مشغول نگارش باشید و بعد که خیالتان کاملاً راحت شد میتوانید ریسکهای متفاوتی انجام دهید و بدون هیچ ترسی، هرکاری دلتان میخواهد در فیلمتان انجام دهید.
نکتهای که باید درباره سینما تارانتینو همیشه درنظر داشت این است که شاید ما از فیلم او خوشمان نیاید، اما نباید منکر این شویم که بازیگران فیلم های او همگی یکی از بهترین کارهای کارنامه کاریشان را انجام دادهاند. کافی است نگاه کنید به کارنامه ساموئل الجسکون، تیم راث، جان تراولتا، کریستف والتز، اما تورمن و خیلیهای دیگر که بهترین بازیهای عمرشان در فیلمهای تارانتینو بوده و اکثر جوایزی را هم که به دست آوردهاند بهخاطر بازی در فیلمهای تارانتینو کسب کردهاند
سبک عجیب سینمای تارانیتنو که یعنی کپی از آثاری که دوست دارد، به شکل بهتر ، فقط مختص سینمای اوست. شما اگر فیلمباز حرفهای باشید، در همه فیلمهای او آنقدر ارجاعات مختلف به فیلمهای سینمایی دیگر پیدا میکنید که عاقبت متوجه میشوید با هر فیلم او، چند ده فیلم مختلف سینما را دیدهاید، اما هنر تارانتینو در این است که آن ارجاع، اصلا همان فیلم نیست! چیزی است که از فیلتر تارانتینو رد شده است و یک چیز دیگر شده است.
تارانتینو به صورت کاملا خودآگاه فیلمهایی میسازد که همیشه قرار است در سطح بماند، عمقی ندارد، شعاری در آن داده نمیشود، اما سرگرمی هم نیست. این نکته عجیب آقای کارگردان است که تکلیفتان با او هیچ وقت روشن نمیشود. یعنی شما با اثری کاملاً تجاری روبهرو هستید که در عین حال تمام اصول و شرایط یک اثر هنری را دارد. راز جاودانگی تارانتینو را هم باید در همین اصل جستوجو کرد. چه از او خوشمان بیاید، چه نیاید، بیشک او یکی از مهمترین و اثرگذارترین کارگردانان تاریخ سینماست که باید فیلمهایش را حتی اگر از او بدمان میآید، دید و حرص توام با لذت برد.