نابغه‌ای که سواد خواندن و نوشتن نداشت! عکس

نابغه‌ای که سواد خواندن و نوشتن نداشت! عکس
سید مجتبی موسوی مدیر امور حجم سازمان زیباسازی شهرداری تهران و مدیر نگارخانه برگ گفت: سی و یکمین نشست پژوهشی هنری که در گالری برگ برگزار می‌شود به موضوع نکوداشت توکل اسماعیلی معروف به "مش اسماعیل" هنرمند مجسمه‌ساز اختصاص دارد که با حضور پرویز کلانتری و عبدالمجید حسینی‌راد برگزار می‌شود.
 

نابغه‌ای که سواد خواندن و نوشتن نداشت! عکس
 
نمونه‌ای از کارهای توکل اسماعیلی
 

عبدالحمید اشراق درباره مش اسماعیل می‌نویسد:

مى‏دانم سمت و تیتر مش اسماعیل را چطور مى‏توان بیان كرد. یك نابغه، یك هنرمند یایك ایرانى خوش ذوق. هنرمندیكه سواد خواندن و نوشتن را نداشت، یك هنرمند خودساخته‏بود بدون فراگرفتن ابتدائى‏ترین دروسى هنریى در مدرسه، دبیرستان و یا دانشگاه.
 
من او را یك نابغه مینامم، نه آنچنان نابغه‏ایكه بتواند با نوابغ دنیایى علم و هنر پنجه نرم كندو خودش را در آن سطح بیاورد. نابغه‏ایكه از هیچ خودش را به همه چیز رساند. از داشتن سوادفقط امضاء كردن را میدانست با تحریر جملاتى كه فقط خودش قادر به خواندن بود: بهیچ عنوان‏تا آخر عمر سعى نكرد به این امضاء چیزى اضافه كند و سوادى بیاموزد.

 او عقیده داشت كه بین‏خواندن و نوشتن و عمل كردن تفاوت فاحشى وجود دارد او ایمان داشت كه كار و عمل او ازخواندن و نوشتن برتریت دارد. او میگفت وقت براى خواندن و نوشتن ندارم چرا كه آنقدرمشغول ورق زدن كتب و مجلات هنریى براى آشنا كردن چشمم به تصاویر و عكسها هستم كه‏فرصتى براى خواندن و نوشتن پیدا نمیكنم و احتیاج هم ندارم اعتقاد او در این بود كه‏اندوخته‏هایى ذهنى و ذخیره‏هایى فكریى میتواند از طریق دیدن هم ازدیاد یابد. و همان عمل راانجام میدهد كه از طریق خواندن و نوشتن. او خزینه ذهنى خود را با نگاه به تصاویر پُر و لب‏ریزمیكرد و الهامات او بطریقى دیگر صورت میگرفت چونكه او از قوانین هنریى و تناسبات‏هنریى اطلاعى نداشت بنابراین برداشت او از هر تصویر بطریقى دیگر از آن بود كه یك محصل‏ دانشكده و یا یك فارغ التحصیل یكى از دانشگاههایى خارج از كشور.

 
بنابراین موقعیكه با او صحبت میشد گو اینكه جملات را صحیح فرم‏بندى نمیكرد برداشتش‏را از یك تصویر همان‏طور كه فكر میكرد بیان میكرد.
 
كارش بدین طریق شروع شد كه زمانیكه هنرمند نام‏آور پرویز تناولى حدود دهه  40نتوانست با مسؤلین هنریى مملكت كار كند راهى آمریكا شد و پس از اقامت چند سال به ایران‏مراجعت نمود ارمغانى كه با خود آورد كه با حمایت بنیاد گریى Grey) (ABBY  توام بود ساختن‏كوره‏هاى سرامیك و برنزریزى بود كه براى اولین بار در ایران آغاز شد و دانشجویان دانشكده‏هنرهایى زیبا تحت نظارت تناولى از كوره‏ها بر این كارهایى خود استفاده میكردند. شخصى كه‏دربان این كارگاه بود مش اسماعیل نام داشت آنطوریكه خود تناولى بكرّات گفته است عشق،علاقه و پشتكاریكه این دربان داشت بمراتب بیشتر از دانشجویان بود
 
مش اسماعیل گه گاهى از تناولى خواهش میكرد كه در كوره سرامیك سازیى كار او را هم‏یعنى مجسمه كوچكى كه ساخته بود با كارهایى دانشجویان در كوره بگذارد البته تناولى باخوش روئى قبول میكرد این كار بكرّات تكرار شد و مش اسماعیل توانست با كارهاى ابتكاریى‏خود اثرهایى هنریى در سطح خود بیافریند. اسماعیل توكل (مش اسماعیل) آرام نداشت صبح‏زود خارج از وظائف دربانى كارگاه مجسمه‏سازى دانشكده هنرهایى زیبا و شب‏ها خارج از رعایت وقت ادارى با عشق و علاقه كارهاى فكر ـ كارى شاگردان دانشكده بخصوصى تناولى رامورد بررسى قرار میداد و از دید خود اثراتى با روش مخصوص مى‏آفرید. آنچه جالب است.هیچ تقلید، اقتباس یا كپى از كارهایى دیگران در كارهایش دیده نمیشد.
 
زمانیكه دانشكده هنرهایى زیبا كارهاى دانشجویان این رشته را به نمایش گذارد در بخشى ازاین نمایشگاه كارهاى مش اسماعیل هم با خواهش و تمنایى او در گوشه‏ایى در سالن گذارده شد(من نمیدانم آیا دانشجویان به تناولى اعتراض نكردند كه چرا كارهاى ما را با كارهاى دربان آتلیه‏با هم میگذارید و ارزش كارهایى ما را در سطح یك دربان پائین نیاورید هنوز هم از تناولى‏نپرسیده‏ام)
 
ولى تعجب اینجاست كه وقتى خانم گریى از آمریكا آمد كه نمایشگاه را به بیند یا افتتاح كندضمن قدردانى از كارهاى دانشجویان تعدادى از كارهاى مش اسماعیل را خرید و به آمریكا برد.
 
این یكى از بزرگترین موفقیت‏هائى بود كه براى مش اسماعیل رویداد و كارهایش به خارج ازكشور رفت پس از آن مش اسماعیل بتدریج مكتب سازندگى سرامیك را ترك كرد و با تركیب فلزبا سیم و آهن‏هاى پاره و فرسوده كارهائى كرد كه به یادگار ماند و روز به روز كارهایش بیشترمورد توجه عموم بخصوص هنرمندان قرار میگرفت بطوریكه با وجودیكه خودش را هنرمندنمیدانست آثارش در نمایشگاههاى ایتالیا ـ آلمان ـ انگلیس ـ بلژیك و تركیه رسوخ كرد. درایران مطبوعات درباره او غوغا كردند و در هر مجله و روزنامه‏ایى از او، از صداقت، از سادگى، وبى‏آلایشى او صحبت میشد. او اعتقاداتى داشت و تا این درجه نخواست اعتقاداتش را عوض‏كند كه حتى‏ عرق‏چین خود را نیز همیشه بر سر داشت و نگه داشت و نخواست عوض كند ومیگفت من این هستم و آدم بى‏سوادیى هستم، از من چیز دیگرى نخواهید من نه سخنران هستم‏نه باسواد.
 
هنرمند بى‏سوادیكه در سطح دانشگاهیان كار میكرد او در قزوین متولد شد و در تهران فوت‏نمود و تا آخرین لحظات زندگى غرق در كارهایى خود، ابداعات خود، سبك خود بود. او باروش خود رستم را لاغر مى‏دید، زن را در مجسمه‏هایى خود بدون هیچ امتیازى در مورد زن‏بودن آنها تصویر میكرد، آنها را چون یك انسان، بدون در نظر گرفتن فرم بدنى، ترسیم، مجسم وشكل میداد از فرم‏هاى ـ كلاسیسم، امپرسیونیسم و كوبیسم خبرى نیست گو اینكه در كارهایش‏از قواعد هنریى تبعیت نكرده ولى در اثراتش با یك دید سادگى و زیبائى روبرو میشویم، درباره‏كارهایش مطالب زیادى نوشته‏اند ولى آنچه كمتر بآن توجه شده خلاقیت یك انسان ساده لوح بااستفاده سادگى و بدون وارد شدن در گرداب و امواج هنرهایى زمان است.
 
من آنقدر به او علاقمند بوده و هستم كه دو كارش را به پاریس آوردم و همیشه آنها را بعنوان‏یادگار از یك نابغه‌یى ایرانى حفظ خواهم كرد.
 
آثار مش اسماعیل در دهه پنجاه با استقبال روبرو شد و مجموعه‌داران آثارش را ‌خریدند و در گالری‌های مشهور ایران و جهان نیز به نمایش درآمد.
 
مجسمه‌های او امروزه در پارک‌های بزرگ تهران دیده می‌شوند و او سرانجام در روز هشتم آبان ماه سال 1373 در تهران درگذشت.

راهنمای اقامت و مهاجرت
بیوگرافی هنرمندان