اطلاعات زمینهای بچهها، یعنی تجربیاتی كه كودك با خود به مدرسه میآورد و در آمادگی آنها برای خواندن عاملی كلیدی محسوب میشود. درك تصویری در بچهها با سرعت متفاوتی رشد میكند. همچنین درك شنیداری در آمادگی برای خواندن به توانایی كودك برای تشخیص تفاوت صدای حروف یا تشخیص كلمات همصدا مربوط میشود. كودكانی كه مهارت آنها برای تشخیص تفاوت صداها به قدر كافی رشد نكرده، ممكن است نتوانند كلمات هم وزن را تشخیص بدهند یا صدای ب و پ را با هم اشتباه بگیرند. همچنین مشكلات جسمی مانند ضعف بینایی یا شنوایی و ضعف در مهارتهای حركتی میتواند بچهها را از خواندن باز دارد.
بچههایی كه به خانوادههای گسترده تعلق دارند و به طور مرتب به دیدن اعضای بزرگتر فامیل میروند كتابخوانترند . گاهی ناتوانی در تمركز به مشكلات جسمی مانند كمخونی،كمبود خواب و سوءتغذیه برمیگردد و نه مشكلات عاطفی. عامل موثر دیگر، درك درونی كودك از ساختار و دستور زبان است. اگر كودك بتواند درك درونی داشته باشد، مسلما آنچه را میخواند بهتر میفهمد.
در واقع تمایل كودك برای خواندن تابع 2 چیز است: اول، رشد عاطفی او و دوم، برخوردهایی كه در خانه میبیند. اگر شما با صدای بلند برای كودكتان كتاب میخوانید و به او نشان دادهاید كه خواندن كار با ارزشی است، كودكتان با علاقه برای یادگیری به كلاس درس میرود.
در هر گروهی از بچههای كلاس اول هم بچههایی پیدا میشوند كه میتوانند كمی بخوانند و هم بچههایی هستند كه با كمی تلاش برای كسب آمادگی خواندن را میآموزند و هم بچههایی وجود دارند كه تا یكی دو سال بعد هم آمادگی واقعی را به دست نخواهند آورد. در اینجا كار معلم سخت است و سختتر از آن احساس ناكامی والدین است كه فرزندانشان در گروه سوم قرار میگیرند. درحقیقت هر بچهای با بچههای دیگر تفاوت دارد. تشخیص این تفاوتها به شما كمك میكند با فرزندتان كه با سرعت خاص خود برای خواندن آماده میشود، كنار بیاید. كارهایی هست كه شما میتوانید برای آماده كردن فرزندتان برای خواندن انجام دهید، اما به یاد داشته باشید كه به زور نمیتوان او را وادار به رشد كرد. اگر قبل از این كه كودك آمادگی پیدا كند، او را وادار به خواندن كنید ممكن است توانایی خواندن داشته باشد، اما از خواندن لذتی نمیبرد.