گذشته
The Past
کارگردان: اصغر فرهادی
فیلمنامه: اصغر فرهادی، معصومه لاهیجی
بازیگران: برنیس بژو، طاهر رحیم، علی مصفا، پاولین برلت، الیاس آگیس، جین جِستین، صابرینا اوآزانی، بابک کریمی، والریا کاوالی، الکساندرا کِلِبانسکا
مدت: 130 دقیقه
محصول 2013 فرانسه و ایتالیا
سیناپس فیلم:
«احمد»(با بازی علی مصفا) یک مرد میانسال ایرانی چهار سال بعد از ترک همسر فرانسوی اش «ماری بریسون»(با بازی برنیس بژو) و بازگشت به ایران بار دیگر به درخواست ماری به فرانسه بازمی گردد. بهانه ماری که در یک داروخانه در پاریس زندگی می کند برای درخواست از احمد جهت بازگشت به پاریس حضور در دادگاه برای ثبت قانونی طلاقشان است.
احمد همسر دوم ماری بوده و ماری پیش از احمد از ازدواج اولش صاحب دو فرزند دختر به نامهای «لوسی»( با بازی پاولین برلت) و «لئا»( با بازی جین جِستین) بوده است.
ماری که مدتی است با مردی به نام «سمیر»(با بازی طاهر رحیم) که صاحب یک خشکشویی است، نامزد کرده این روزها به همراه نامزدش در خانه ای کنار خط راه آهن پاریس زندگی می کند. البته در کنار دو فرزندی که از ازدواج اولش دارد فرزند پسر سمیر که «فواد»(با بازی الیاس آگیس) نام دارد هم با آنها زندگی می کند.
در بدو ورود احمد به پاریس، ماری از وی می خواهد که به جای هتل به خانه او بیاید و احمد هم که از زندگی ماری با سمیر خبر ندارد می پذیرد. ماری همچنین به احمد می گوید که لوسی مدتی است با او سر ناسازگاری گذاشته و بد نیست احمد با او درباره دلایل ناسازگاری اش صحبت کند.
به هنگام حضور در خانه این فواد است که به احمد می گوید پدرش سمیر هم با آنها زندگی می کند و همین امر باعث می شود که احمد تصمیم به رفتن بگیرد اما درگیری ماری با فواد و دخالت احمد برای حل مشکل، سبب ساز آن می شود که احمد در خانه ماری ماندگار شده و دیری هم نمی گذرد که ابتدا با کباب کردن بلال برای بچه ها و بعد هم پختن قورمه سبزی به عنوان شام(!) فضایی صمیمانه مابین او و بچه ها فراهم شود.
بعد از شام احمد و لوسی به درددل با یکدیگر پرداخته و لوسی دلیل اصلی ناسازگاری خود را نامزد تازه مادرش معرفی می کند. لوسی می گوید که زن سابق سمیر نمرده بلکه در کماست و به غیر از آن سمیر سومین همسر مادرش است و اینکه مادرش هرچند وقت یک بار با یک نفر است اصلا جالب نیست.
در بازگشت از دادگاه احمد به سراغ لوسی رفته و این دو برای صرف ناهار به کافه یکی از دوستان احمد به نام «شهریار»(با بازی بابک کریمی) می روند. در کافه است که لوسی ادعا می کند همسر سابق سمیر که «سلین»(با بازی الکساندرا کِلِبانسکا) نام دارد بر اثر خودکشی به کُما رفته و دلیل این خودکشی هم آگاهی او از رابطه ماری و سمیر است! لوسی که به لحاظ روحی به شدت منقلب شده ناگهان زیر گریه زده و به احمد می گوید:«میدانی چرا لوسی رفت دنبال این مرتیکه کثافت؟ چون قیافه اش شبیه توئه!»
شباهنگام احمد به خانه رفته و بعد از اهدای کادوهایی که از ایران با خود آورده به بچه ها، می خواهد به ایران بازگردد که به ناگاه ماری خبر می دهد که لوسی از صبح که از خانه بیرون رفته هنوز برنگشته! این می شود که سمیر و احمد تصمیم می گیرند به دنبال او رفته بلکه او را پیدا کنند اما قبل از رفتن احمد درباره ماجرای خودکشی سلین از ماری می پرسد و ماری هم می گوید خودکشی او هیچ ربطی به وی نداشته چراکه سلین مدتها قبل از آشنایی وی با سمیر دچار افسردگی بوده است.
در ادامه سمیر و احمد سوار بر خودروی سمیر به جستجو برای یافتن لوسی می پردازند و در این حین احمد از سمیر درباره دلیل خودکشی زنش می پرسد. جالب اینجاست که سمیر می گوید زنش به خاطر درگیری با یکی از مشتریان خشکشویی خودکشی کرده است و برای اینکه سوء تفاهم لوسی برطرف شود می تواند کارگر خشکشویی را هم به عنوان شاهد ماجرا نزد وی بفرستد.
جستجوها برای یافتن لوسی بی نتیجه است و سمیر و احمد به خانه بازمی گردند و در بازگشت به خانه ماری ناگهان این فکر به ذهنش خطور می کند که شاید لوسی نزد پدرش به بروکسل رفته باشد. احمد می خواهد به پدر لوسی زنگ بزند که قبلش آگاهی از تماسهای شهریار با وی سبب ساز تماس اش با شهریار شده و در نهایت معلوم می شود که لوسی نزد شهریار رفته و از او خواسته که درباره حضورش حتی یک کلمه هم به مادرش نگوید. اینکه شهریار از ماجرای لوسی خبر داشته و حتی یک کلمه هم به او خبر نداده به شدت با ناراحتی ماری روبرو می شود.
احمد برای بازگرداندن لوسی به خانه شهریار رفته و در آنجا باز هم صحبت به دلایل خودکشی سلین و مشکل افسردگی وی می رسد. احمد سعی دارد به لوسی القا کند که یک افسردگی معمولی هم می تواند باعث خودکشی شود اما لوسی با شرح روش خودکشی سلین که در برابر چشم خدمتکار خشکشویی با خوردن مایع رختشویی خودکشی کرده بر این امر تاکید دارد که هدف او جلب توجه بوده!
احمد که سعی دارد دلیل خودکشی سلین به درستی روشن شود ترتیب ملاقات لوسی با «نعیما»(با بازی صابرینا اوآزانی) کارگر خشکشویی سمیر را فراهم می کند. نعیما یک کارگر مهاجر عرب تبار است که بدون مجوز قانونی پیش احمد کار می کند. نعیما در تشریح روز خودکشی به لوسی می گوید که سلین چند روز قبل از خودکشی به دلیل لکه به جا مانده بر روی یکی از لباسها با یکی از مشتریان دعوایش شده بود و همین درگیری عاملی شد بر خودکشی اش.
اما لوسی این بار فرضیه جدیدی را نزد پدرش بازگو کرده و اعتراف می کند که یک روز قبل از خودکشی تمام ایمیلهای عاشقانه ای که بین مادرش و سمیر رد و بدل شده بود را برای سلین فوروارد کرده و به این ترتیب این خودِ او بوده که عامل خودکشی سلین شده!!!
احمد برای کاهش فشار روحی وارده بر لوسی از او می خواهد که کل ماجرا را برای مادرش شرح دهد اما لوسی جرات این کار را ندارد و نتیجه اینکه احمد خودش ماوقع را برای ماری بازگو می کند. بُهت ماری و به دنبال آن درگیری او با لوسی سبب ساز مداخله احمد شده و در این بین ماری در اوج عصبانیت از احمد می خواهد که در مسائل شخصی آنها دخالت نکند. احمد هم که مدتهاست درباره علت درخواست ماری برای دعوت از او به پاریس در فکر است به صراحت به ماری می گوید این خودش بوده که خواستار بازگشتش به پاریس بوده پس این برخورد دوگانه اصلا منصفانه نیست.
در نتیجه درگیری مابین ماری و لوسی، لوسی از خانه بیرون می زند و احمد می خواهد به دنبالش برود که ماری جلوی او را گرفته و می گوید بهتر است خودش دنبال فرزندش برود.
احمد هم که در پیچ و خم کشف حقایق تازه زندگی همسرش به شدت سرخورده شده نزد شهریار رفته و پیش او اعتراف می کند که ای کاش ماری را ترک نمی کرد تا این ماجراها رخ نمی داد اما شهریار به او گوشزد می کند که او آدم زندگی در فرانسه نبوده و مدام بین وطنش و ایران سرگردان بوده است و بعید بود زندگی او با ماری عاقبتی به جز جدایی داشته باشد.
در ادامه ماری نزد سمیر رفته و ماجرای ایمیلهای ارسال شده برای سلین را برای وی می گوید اما سمیر که آدم باهوشی است می گوید لوسی ایمیل سلین را چطور به دست آورده و وقتی ماری پاسخ می دهد که لوسی یک روز قبل از خودکشی به خشکشویی زنگ زده و از خودِ سلین ایمیل را گرفته سمیر می فهمد که ماجرا قدری مشکوک است چراکه زنش حداقل چند روز قبل از خودکشی اصلا به خشکشویی نیامده بود.
در روز درگیری با مشتری هم این خودِ سلین بود که لباس مشتری را لک کرده و سپس کلید درگیری را زده تا با حضور پلیس، نعیما را به زندان بیندازد. با این حال سمیر حرفهای نعیما را باور نکرده و او را اخراج می کند. التماسهای نعیما برای جلوگیری از اخراج فایده ندارد و در نهایت وی با چشمان اشکبار و با گفتن این جمله که«اگر سلین ایمیلها را خوانده بود نمی آمد جلوی من مایع رختشویی در حلقش بریزد و این یعنی آن که وی از رابطه سمیر و ماری اطلاعی نداشته!» از سمیر خداحافظی کرده و می رود!