تصاویر، فعالیت های هنری، سینمایی، تلوزیونی و عکس های ساعد سهیلی و همسرش پس از ازدواج
ساعد سهیلی و همسرش: ساعد سهیلی متولد ۳۰ بهمن ۱۳۶۶ در مشهد فرزند نویسنده و کارگردان سینما سعید سهیلی است . به گزارش نازوب، وی فعالیت هنری خود را از سن چهارده سالگی با نقش کوتاهی در فیلم شب برهنه ساخته ی سهید سهیلی آغاز کرد همچنین فیلم بردار پشت صحنه در برخی کارهای پدرش بوده است. گشت ارشاد، متروپل و کلاشینکف از دیگر فیلم های این بازیگر است.
گلوریا هاردی بازیگر خارجی ( فرانسوی ) سریال کیمیا در نقش رها – آزاده است.گلوریا هاردی ملیتی ایرانی، فرانسوی دارد و فارسی را خوب متوجه نمی شود. او مادری ایرانی و پدری فرانسوی دارد و همه اقوامش در فرانسه زندگی می کنند.
طبق اخبار منتشر شده وی همسر ساعد سهیلی بازیگر جوان سینما که فرزند سعید سهیلی از کارگردانان سینما است می باشد که دو سال پیش با یکدیگر ازدواج کرده اند. و امروز خبر این ازدواج در صفحه اینستاگرامی سریال کیمیا علنی شد و تبریک گفته شد.
مجموعه ای از عکس های ساعد سهیلی و همسرش، بازیگر فیلم کلاشینکف در مراسم عروسی اش در شبکه اینستاگرام منتشر شد.
دو سال پیش ساعد سهیلی در حرم امام رضا (ع) به عقد گلی خانم در آمد و ساعد سهیلی به جمع متاهلین پیوست. چند شب پیش هم مجلس عروسی ساعد سهیلی و همسرش برگزار شد و این دو به خانه بخت رفتند.
ماجرای ازدواج ساعد سهیلی و همسرش گلوریا هاردی
اواخر سریال «کیمیا» بود که دختری با لهجه واقعا فرانسوی، فارسی حرف میزد.او چهرهای معصوم داشت.این دختر معصوم در مدت زمان کوتاهی مورد توجه قرار گرفت و همه کنجکاو شدند تا بدانند او کیست وچطور وارد یک سریال ایرانی شده است.
گلوریا هاردی ، دختر معصومی بود که بعدا معلوم شد همسر ساعد سهیلی، بازیگر توانمند و جوان سینمای ایران است.
وقتی پای حرفهای او نشستیم، معصوم و بیآلایش حرف میزد و صمیمی بود.
او در مدت زمان کوتاهی با استعدادی که دارد، فارسی را یاد گرفته و حالا خوش و خرم همراه همسرش در ایران است.
امسال در جشنواره فیلم فجر از ساعد سهیلی ، فیلم لاتاری حضور دارد که وی در این فیلم در کنار بازیگرانی همچون حمید فرخ نژاد، هادی حجازی فر ، جواد عزتی و زیبا کرمعلی به ایفای نقش پرداخته است
ساعد اولین تصویری که از عید نوروز یادت میآید چیست؟
اولین تصویر را دقیقا شاید به یاد نیاورم، اما احتمالا باید خانهتکانی و دیدن اینکه همه چیز برای نو شدن به هم میریخت، باشد.
وقتی کوچک بودی، برای خانهتکانی کمک هم میکردی؟
آره، مجبور بودیم! (میخندد)
خانم هاردی، شما چطور؟ احتمالا تنها تصاویرتان از عید نوروز همین چهار سال زندگی مشترک با ساعد باشد. پس از شما میتوانم معادل این سوال را بپرسم و بگویم اولین تصویری که از کریسمس دارید، چیست؟
فکر کنم از چهار سالگی متوجه حال و هوای کریسمس و سال نو شدم. همه چیز انگار فرق میکرد و هیجانانگیزتر از دیگر روزهای سال بود.
آن عید هیجانانگیزتر است یا عید نوروز؟ بابانوئل بامزهتر است یا حاجیفیروز؟!
هرکدام لطف خودش را دارد و زیباست. برای اینکه دعوا نشود، فکر میکنم بابانوئل و حاجیفیروز با هم دوست هستند. (میخندد) آنها خبر آمدن عید را به مردم میدهند.
زیباترین سنت و رسم عید نوروز را در چه میدانید؟
دید و بازدید خانوادهها از هم را خیلی دوست دارم. سنت سفره هفتسین هم زیباست، البته اگر مردم بعد از عید ماهی قرمزها را آزاد کنند و به طبیعت برگردانند، زیباتر هم میشود.
ساعد، بچهها عاشق عیدی گرفتن هستند. در خانواده یا فامیل بیشتر از همه منتظر آمدن چه کسی بودی تا بیشترین عیدی را از او بگیری؟
عیدی گرفتن به هر شکل و به هر مقدارش جذاب است. شاید رقم عیدیهایی که میگرفتم چندان هم چشمگیر نبود، اما همیشه بموقع دستم میرسید و برای خوراکی و خرید اسباببازی حسابی به درد میخورد. در فامیل ما هم همیشه چندنفر بودند که بیشتر از بقیه عیدی میدادند، اما خودم همیشه بیشترین عیدی را از خانمهای سالمندی میگرفتم که همسایه ما بودند!
معمولا بیشترین و لذتبخشترین مسافرت خانوادگی شما در عید به کجا بود؟
معمولا در روزهای عید مشهد بودیم، اما برای گردش و تفریح به جایی به نام اَبَردِه میرفتیم که نزدیک مشهد است و حدود ۴۰ دقیقه با آن فاصله دارد.
چون ساکن شهر زیارتی و سیاحتی مشهد بودید، احتمالا اقوام و آشنایانتان از شهرهای دیگر مهمان شما میشدند و چندان راه فرار نداشتید.
(میخندد) نه، خوشحال میشدیم اتفاقا.
زیباترین بخش عید برایت چیست؟
همین که نسبت به ماهها و روزهای دیگر سال لبخند بیشتری روی لبان مردم است و حال خوب و انرژی مثبتی را دارند، دوست دارم.
الان به سنی رسیدی که عیدی بدهی، نه؟
راستش اگر پول دستم برسد، چرا که نه؟! (میخندد)
در فامیل حتما بچههایی دارید دیگر؟
بله، اما بچههای الان دیگر به همین راحتیها به یک عیدی مختصر راضی نمیشوند. آن موقع ما با یک ۲۰۰ تومانی ناقابل کلی حال میکردیم. ولی الان اگر به بچهها تراول هم بدهی، میگویند برو بابا این چیه!
در روزهای خوش عید، میانهات با ضدحالی به نام پیک نوروزی چطور بود؟!
خیلی وحشتناک. پیک نوروزی کابوس شبهای عید من بود.
تو هم از آن دانشآموزانی بودی که تازه یازدهم یا دوازدهم عید سراغ حل تکالیف میرفتی؟
حتی دیرتر.
خوش به حال خانم هاردی که احتمالا با چنین کابوسی آشنایی ندارند.
(میخندد) شاید چون ما تعطیلات طولانی مدتی برای عید نداشتیم و تکالیفمان را در مدرسه انجام میدادیم.
ساعد وقتی به روزهای آخر عید نزدیک میشدی و یاد مدرسه رفتن میافتادی، چه حالی پیدا میکردی؟
خیلی ناراحت بودم. الان که فکر میکنم، میفهمم چقدر ناشکرم. به خاطر اینکه در این سالها هر روز تعطیلم و به مدرسه نمیروم اما خدا را شکر نمیکنم! این خودش یک نعمت است و نباید بسادگی از کنار آن گذشت.
یادآوری خوبی است که آدم از زندگی لذت ببرد! اگر یادت باشد همیشه بعد از تعطیلات نوروز یک موضوع انشای کلیشهای هم داشتیم با این عنوان که «تعطیلات عید خود را چگونه گذراندید؟»
آخآخ آره! با اینکه عنوان این انشا خیلی کلیشهای بود، اما چون من علاقه به انشا و نوشتن داشتم، همیشه آن را جذاب و خنده دار مینوشتم، طوریکه بچههای کلاس با صدای بلند به معلم میگفتند آقا! سهیلی بیاید و انشایش را بخواند. بیشترین درسی که در آن موفق بودم، همین انشا بود
مجبور بودیم یک جمله کلیشهای هم تهِ همه انشاها بنویسیم؛ «ما از این انشا نتیجه میگیریم که… انگار اگر نتیجه نمیگرفتی، انشایت کامل نبود و نمرهات را نمیدادند.
نتیجهگیری زوری بود دیگر! (میخندد)
عید نوروز متاهلی با عید نوروز مجردی فرق میکند؟
برای من فرقی نمیکند. همان بیخیالی قبلی را هنوز هم دارم!
تو با بازی در فیلمهای پدرت شناخته شدی، اما از جایی به بعد تلاش خوبی کردی که هویت مستقلی برای خودت دست و پا کنی. به نظر میآید بیرون آمدن از سایه نام پدر مشهور کار سختی باشد که تجربهاش کردی، درست است؟
من به پدرم افتخار میکنم و تلاش نمیکنم از زیر سایهاش بیرون بیایم، ولی همیشه سعی کردم جدی گرفته شوم. اما ممکن است گاهی حرفهایی مثل اینکه هرچقدر هم تلاش کنی باز پسر فلانی هستی، تمرکز مرا به هم میزند، اما سعی میکنم خودم را جمع و جور کنم و بیشتر به فکر کارم باشم.
به هرحال فرزندان سینماگران مشهور که وارد سینما میشوند، همیشه با این اتهام روبهرو هستند که با پارتی و بهواسطه شغل والدینشان به سینما آمدهاند. فکر میکنی این طرز ورود برای همه مجاز باشد؟ آیا واقعا همه بازیگرانی که با این روش آمدهاند، مستعد هستند؟
خیلیها آمدند که اولین فیلمشان، آخرین فیلمشان هم شد و رفتند. حتی خیلیها هم پافشاری کردند بمانند، اما مردم از بس قبولشان نکردند دیگر آبرو برایشان نماند. بالاخره اول و آخر و تصمیمگیرنده نهایی مردم هستند که چه کسی بماند و چه کسی برود. مهم ادامه کار و ماندگاری بازیگر است که به خودش و مردم بستگی دارد.
تو نشان دادی که واقعا مستعدی و حضور و درخشش در سینما حق توست. حسنِ «گشت ارشاد» با اینکه باز حضور در فیلمی از پدرت بود، اما از استعدادت خبر میداد و سهم مهمی در دیده شدن و ادامه مسیرت داشت. به جز پدرت، کدام کارگردان نقش مهمی در کارنامهات و تثبیت تو در سینما دارد؟
نمیشود فقط از کارگردان اسم برد، باید بگوییم در چه فیلمی دیده شدم. چون سینما یک کار گروهی است و دیده شدن یک بازیگر به همه عوامل یک فیلم بستگی دارد. فکر میکنم چند مترمکعب عشق، رخ دیوانه و گشت ارشاد، فیلمهایی بودند که مردم آنها را دوست داشتند، حتی فیلم ۵۰ کیلو آلبالو هم مورد توجه مردم قرار گرفت و فروش خیلی خوبی داشت.
حاشیههایی هم سر این فیلم به وجود آمد. تا به حال دو فیلم جنجالی و حاشیهای در کارنامه داری؛ یکی همین و دیگری هم گشت ارشاد که به دلیل بعضی اعتراضات، خیلی زود از پرده سینما پایین کشیده شد. فکر میکنی این از بخت خوبت باشد یا از شانس بدت؟
مهم این است که فیلمها دیده شود. خیلی دوست دارم فیلمهایم ارزش این را داشته باشند که تماشاگران دو یا سه بار برای دیدن آنها به سینما بروند.
خانم هاردی به نظر شما بهترین بازی ساعد در سینما مربوط به کدام فیلم است؟
من همه بازیهای ساعد را دوست دارم، به ویژه همین فیلمهایی که از آنها اسم برد؛ چند مترمکعب عشق، رخ دیوانه و البته گشت 1 و2
ساعد برای بازی در فیلمها و نقشهای مختلف از شما هم مشورت میگیرد و با شما صحبت میکند؟
بله، من هم تا جایی که بتوانم سعی میکنم مفید باشم و نظراتم را به او بگویم. وقتی مشغول بازی در نقش رها و سریال «کیمیا» بودم، همیشه با ساعد تماس میگرفتم و او با اینکه خودش سر صحنه فیلم «مالاریا» بود، کمکهای خوبی به من میکرد.
جوان اولهای سینمای ایران در دهههای گذشته معمولا شمایل خاصی داشتند و بزن بهادر هم بودند. اما جوان اولهای امروز سینمای ما باتوجه به اقتضائات سینما و تغییر فضای فیلمها، متفاوت از تیپهای قدیم هستند. تو یکی از جوان اولهای خوب و امروزی سینمای ایران هستی و به نوعی جوان امروزی کشور ما را با همه نقاط قوت و ضعفش بازتاب میدهی. دلیل اقبال مردم بویژه جوانها به نقشها و بازیهایت را در چه میدانی؟
سینما همیشه سعی میکند به جامعه نزدیک شود. جوان اولهای سینمای گذشته شبیه آدمهای آن روز جامعه بازی میکردند و برای همین با اقبال مردم مواجه میشدند و آن همه طرفدار داشتند. وقتی تماشاگر خودش را روی پرده سینما ببیند و حس کند که به آن شخصیت نزدیک است، راحتتر با نقش و آن بازیگر ارتباط برقرار میکند. فکر میکنم دلیل دوست داشتن نقشهای من هم همین باشد که به شخصیتهای جامعه نزدیک هستند.
خانم هاردی، ساعد الان به عنوان یکی از بازیگران خوب و جوان سینمای ایران شناخته میشود. فکر میکنید دلایل این موفقیت و محبوبیت چه باشد؟
ساعد خیلی برای نقشهایش زحمت میکشد و انرژی میگذارد و نتیجهاش را هم میبیند. خوشحالم که او در کارش موفق است. ضمن اینکه ساعد در عین موفقیت و محبوبیت، فروتنیاش را حفظ کرده است.
ساعد! سال گذشته دو فیلم مالاریا و پل خواب را در جشنواره داشتی و نقشهای مرتضی و شهاب را خیلی خوب بازی کردی، اما این دو فیلم پس از گذشت یک سال هنوز اکران نشده است. این همه تاخیر در اکران فیلم خیلی به اثر ضربه میزند.
بله، دلم میسوزد که چرا هنوز اکران نشدهاند. چون فکر میکنم یکی از بهترین بازیهایم در فیلم پل خواب بوده است. خیلی برای این نقش زحمت کشیدم.
قبول داری اگر این دو فیلم در زمان مناسبی اکران میشد، با پیشنهادهای خوب دیگری هم در این یک سال روبهرو میشدی؟
ممکن بود اتفاقات متفاوتی بیفتد. البته معتقدم فیلم خوب هر زمانی دیده خواهد شد و من از اتفاقات سالی که گذشت راضیام.
تا به حال سه بار برای فیلمهای گشت ارشاد، رخ دیوانه و گشت ۲ نامزد دریافت سیمرغ بلورین نقش مکمل مرد از جشنواره فیلم فجر شدی. بالاخره قرار است با چه فیلمی بزنی توی گوش سیمرغ؟!
(میخندد) راستش نمیدانم. هرچه قسمت باشد. به نظر من نباید در وهله اول به جوایز فکر کرد، باید بیشتر به فکر کیفیت کلی فیلم بود.
خانم هاردی فکر میکنید ساعد چه زمانی و برای بازی در چه نقشی برنده سیمرغ بلورین شود؟
نمیدانم، سوال سختی است. بازیگر نباید برای جایزه بازی کند، انشاالله میگیرد.
نه، سال بگویید و یک نقش خاص!
نمیدانم بهخدا. سه سال بعد برای بازی در فیلم گشت۳! (همراه ساعد میخندند)
پیشبینی خوبی بود. حالا ساعد! قبل از اینکه هوایی شوی و درباره گشت ۳ و سیمرغات فکر و خیال کنی، کمی هم درباره گشت ۲ صحبت کنیم. هم گریمت خیلی خوب است و هم نقشت دشوارتر از قسمت قبلی بود. پیشبینی میکنی فیلم در اکران چه سرنوشتی پیدا کند؟
من خیلی به اکران این فیلم و استقبال تماشاگران از آن امیدوارم و فکر میکنم که مردم راضی از سالن سینما بیرون بیایند. امیدوارم اینطور باشد و تماشاگران فیلم را دوست داشته باشند
ماجراهای حسن و عطا و عباس قرار است تا کی ادامه پیدا کند؟
اگر مردم از قسمت دوم هم به اندازه قسمت اول راضی باشند، احتمالش زیاد است که قسمت سوم آن هم ساخته شود.
احتمالی در کار نیست، باید قسمت سوم آن را بسازید. چون خانم پیشبینی سیمرغ کردند برای شما.
آهان، بله. درآنصورت نشان میدهیم که میشود قسمتهای دیگری هم برای فیلمها ساخت که خوب شود.
کنایه خوبی به بعضی از فیلمها بود.
کنایه نبود. معمولا قسمتهای دوم و سوم فیلمها در همه جای دنیا بخوبی قسمت اول نیست. خیلی استثنا پیش میآید که قسمت دوم هم مثل قسمت اول خوب باشد، یکی از این نمونههای استثنایی گشت ۲ است! (میخندد)
کمی هم از همین فیلم «ماهور» بگو که ۳ ماه تو را در بیابانهای اهواز مشغول کرده است.
ماهور یک فیلم دفاع مقدسی است که حرفهای تازهای برای گفتن دارد. قصه فیلم در سه روز اول جنگ میگذرد.
چطور با دور بودن از همسر و خانواده کنار میآیی؟
به خاطر علاقهای که به سینما دارم، سعی میکنم بتوانم تحمل کنم. همه ما سینماییها امیدواریم حداقل نتیجه این دور بودن از خانواده، ساخت فیلمهای خوب و ارزشمند باشد.
شما چطور با این شرایط کنار میآیید خانم؟
کنار آمدن با این شرایط سخت است، اما میدانم که این دوری به دلیل اقتضای شغل است.
یک نکته جالب درباره شما زوج هنرمند این است که هر دو بهمنی هستید. جالبتر اینکه آقای سعید سهیلی هم بهمنی هستند. «سهیلیهای بهمنی، سینما را قرق کردند» هم تیتر خوبیاست، نه؟
(میخندد) دامادمان هم مثل من متولد ۳۰ بهمن است. الان طوری است که وقتی خواستگار میآید، اول از او میپرسیم بهمنی است یا نه!
خانم قرار نیست شما را در یک فیلم مشترک ببینیم؟
دو پیشنهاد سینمایی در این باره داشتیم، اما به نتیجه نرسید.
ساعد حالا که به خاطر ازدواج، پایت به بوردو باز شده، کمی از آنجا برایمان بگو.
بوردو یکی از شهرهای زیبا و ساحلی فرانسه است و آب و هوای بسیار خوبی دارد. من هم به خاطر همسرم و دیدن خانواده و اقوام او زیاد به آنجا میروم.
خانم هاردی شما چطور؟ نظرتان درباره ایران چیست؟
مردم ایران را عاشقانه دوست دارم. بالاخره هر چه باشد، ایران و فرانسه هردو وطن من هستند.
فرانسه یکی از کشورهای پیشرو در سینماست و کلی چهره تحویل سینمای جهان داده. بازیگر محبوب فرانسویتان کیست؟
فرانسه بازیگر خوب و محبوب زیاد دارد. اما اگر بخواهم الان به عنوان نمونه از کسی اسم ببرم، به ماریون کوتیار و برنیس بژو اشاره میکنم.
ساعد، خانمت در مدت زمان کمی و با پشتکار و استعدادی که دارد، خیلی خوب فارسی را یاد گرفته و صحبت میکند. تو چطور؟ زبان فرانسه را بلدی؟
بلدم، اما هر جا هم کم بیاورم از بادی لنگوئج استفاده میکنم و کارم را راه میاندازم
خانم هاردی یک بار گفت اگر در جام جهانی، تیم ملی فوتبال ایران با فرانسه بازی کند، دوست دارد بازی مساوی شود. تو چطور ساعد؟ اگر بازی تکحذفی باشد، دوست داری کدام تیم ببرد؟
من همیشه طرفدار آن تیمی هستم که ضعیفتر است و امکانات کمتری داشته.
خب، من جوابم را گرفتم!
ما با همین امکانات کم خیلی کارها در فوتبال کردهایم. دم فوتبالیستهای ما گرم.
در سال جدید چه آرزویی برای خودت و مردم داری؟
آرزو دارم همه مردم در این سال به آرزوهایی که دارند، برسند. برای خودم و خانواده ام نیز همین آرزو را دارم.
خانم هاردی شما هم از آرزوی خود در سال جدید بگویید.
من هم برای همه مردم آرزوی سلامت و شادی دارم و امیدوارم هیچ کس غم و مشکلی نداشته باشد.
مصاحبه با خانم گلوریا هاردی
من متولد بوردوی فرانسه هستم و مادری ایرانی و پدری فرانسوی دارم که در پاریس و سوئیس بزرگ شدهام.
قبل از اینکه در سریال کیمیا بازی کنم به ایران آمده بودم که دلیل آن به خاطر ازدواج با ساعد سهیلی بود.
من با ساعد سهیلی وقتی به خاطر جشنواره فیلم به پاریس فرانسه آمده بود، آشنا شدم و بعد عاشق شدیم و ازدواج کردیم.
بیوگرافی گلوریا هاردی
ما نمیخواستیم شلوغ کرده و خبر ازدواجمان را پخش کنیم.
فکر هم نمیکردیم این خبر برای مردم خیلی مهم باشد اما بعد از پخش سریال، ازدواج من و ساعد سهیلی برای مردم مهم شد و دوست داشتند ما را با هم ببینند.
ما هم عکس دونفرهمان را رسانهای کردیم که عکسمان ما را بهعنوان زوج معرفی کرد.
آشنایی با ایران و سنتهای ایرانی
از وقتی ازدواج کردم با سنتهای ایرانی و هفتسین و عید آشنا شدهام.
قبلتر مادرم چندان چیزی درباره عید و نوروز به من نگفته بود؛ البته مادرم سالهاست که در فرانسه زندگی میکند.
من شاگرد خانم حاجیان بودم و ایشان در سریال نقش مهمی داشتند و میدانستند که دنبال بازیگری با مشخصات من میگردند؛ یعنی کسی که خارجی باشد و بتواند فارسی حرف بزند که از این نظر «رها» خیلی به من نزدیک بود.
ساعد برای اینکه به سریال راه پیدا کنم هیچوقت از اعتبار خودش استفاده نکرد و هیچ دخالتی نداشت.
او همزمان با فیلمبرداری کار ما، خودش هم در حال بازی در فیلم «مالاریا» به کارگردانی پرویز شهبازی بود اما همیشه به من کمک میکرد و همراهم بود.
سر خیلی از صحنهها به او زنگ میزدم تا با هم مشورت کنیم و بتوانم بهتر نقشم را بازی کنم.
از بازی در سریال کیمیا خیلی راضی هستم چون ایرانیها در اینستاگرام خیلی به من انرژی مثبت میدهند و همراه من هستند که این اتفاق فراتر از انتظار من بود.
مسلط به پنج زبان
قبل از اینکه ازدواج کنم اصلا فارسی بلد نبودم چون هیچوقت در خانه فارسی صحبت نمیکردیم.
علاقه زیادی به یادگیری زبانهای مختلف دارم. به آلمانی، انگلیسی، ایتالیایی، فرانسوی و فارسی صحبت میکنم و به یاد گرفتن زبانهای دیگر همچنان علاقه دارم.
به همین خاطر قبل از اینکه به ایران بیایم هیچ تصوری از ایران نداشتم و هیچوقت درباره ایران کنجکاو نبودم. الان به نسبت قسمتهای سریال «کیمیا» بهتر فارسی صحبت میکنم.
خواندن دیالوگهای فارسی برایم سخت بود؛ بنابراین آنها را فینگلیش مینوشتم و میخواندم و مدام با خودم تکرار میکردم. سعی داشتم طوری کلماتم را ادا کنم که بهاصطلاح آنها را برای خودم کنم. بهخاطر سپردن کلمات جدید بسیار سخت بود و برای اینکه کاملا متوجه مفهوم کلمه یا جملهای شوم که قرار است به فارسی بگویم و همینطور برای اینکه کلمات و جملات به حافظهام سپرده شود و بهتر به زبان بیاید، به زمان نیاز داشتم.
هنر و تجربه
در مدرسه عالی خصوصی در پاریس موسیقی، هنر و سینما میخواندم. قبل از بازی در کیمیا هم تجربههایی در بازیگری داشتم اما نه به صورت حرفهای؛ تنها میتوان نام تجربه و کار با دوربین را روی آن گذاشت.
درواقع بیشتر وقتم را روی موسیقی گذاشتم و در فرانسه خواننده بودم.
بعد از سریال کیمیا، صحبتی برای بازی در فیلمی سینمایی داشتم اما هنوز جدی نشده است
ایران هم خانه من است
از اینکه در ایران زندگی میکنم راضی هستم و ایران را دوست دارم. هم ایران خانه من است و هم فرانسه؛ هر دو وطن من هستند.
اگر روزی تیم ملی ایران و تیم ملی فرانسه بازی کنند، من دوست دارم بازی مساوی شود. اگر در ایران بازی را تماشا کنم، طرفدار فرانسه میشوم و اگر در فرانسه بازی را ببینم، طرفدار ایران خواهم بود.
مخصوصا بعد از پخش سریال کیمیا وقتی میبینم مردم دوستم دارند و با من عکس میگیرند واقعا من هم از خوشحالی آنها حس خوبی پیدا میکنم.
هفتسین و ماهیها
من سنتهای ایرانی و هفتسین را خیلی دوست دارم اما وقتی برای عکاسی رفته بودم از عکاس خواستم ماهیها در عکس نباشند چون خیلیها این ماهیها را میخرند و سر سفره هفتسین میگذارند اما بعدا آزادشان نمیکنند و آنها را در آب نمیاندازند تا زندگی کنند که بعد از مدتی در تنگها به خاطر نبود غذا میمیرند.
سنتهای خیلی خوبی مثل عیدی گرفتن و عیدی دادن در ایران هست که واقعا جالب و زیباست.
من اولین عیدی را در ایران، از پدر همسرم گرفتم و برایم خیلی قشنگ بود.
مسئله جالبی که نسبت به سال نوی میلادی وجود دارد این است که اینجا مردم خانهتکانی کرده و همهچیز را تمیز میکنند.
من در ایران نوع تازهای از به استقبال سال نو رفتن را دیدم که واقعا برایم جالب بود.
فیلمهای ساعد سهیلی
فیلم اتاق تاریک روح اله حجازی (۱۳۹۶)
گشت ۲ سعید سهیلی (۱۳۹۵)
۵۰ کیلو آلبالو مانی حقیقی (۱۳۹۴)
فیلم مالاریا پرویز شهبازی (۱۳۹۴)
پل خواب اکتای براهنی (۱۳۹۴)
رخ دیوانه ابوالحسن داودی (۱۳۹۴)
کلاشینکف سعید سهیلی (۱۳۹۳)
چند متر مکعب عشق جمشید محمودی (۱۳۹۳)
متروپل مسعود کیمیایی (۱۳۹۲)
پات امیر توده روستا (۱۳۹۲)
او خوب سنگ میزند هادی محقق (۱۳۹۱)
همه چیز برای فروش امیر ثقفی (۱۳۹۱)
بشارت به یک شهروند هزاره سوم محمدهادی کریمی (۱۳۹۱)
گشت ارشاد سعید سهیلی (۱۳۹۰)
تلوزیونی میان ماندن و رفتن بهروز شعیبی (۱۳۸۹)
چارچنگولی سعید سهیلی (۱۳۸۷)
شب برهنه سعید سهیلی (۱۳۸۰)
مطالب مرتبط
عکس های زیبای ساعد سهیلی و همسرش گلوریا هاردی
عکس های ازدواج گلوریا هاردی با ساعد سهیلی
دل نوشته خواندنی ساعد سهیلی برای گلوریا هاردی (عکس)
عکس های منتخب و دیدنی گلوریا هاردی دختر کیمیا