اکثر افراد بزرگ و موفق که الان درجات و محبوبیت خیلی زیادی دارند سرگذشته چندان جالبی نداشته اند. اگر به دل زندگی و گذشتشان بروید خواهید فهمید از کجا به کجا آمده اند پس هیچوقت نباید ناامید شد چون خدای ما بزرگتر از هرچیز دیگریست. با ما همراه باشید تا این افراد و راه های موفقیت People and ways to succeed را بشناسید.
یکی از ویژگی های افراد موفق این است که قدرت دید و تمرکز بالایی دارند. نسبت به همه چیز دقیق هستند و اگر دلیل مسئله ای را ندانند، آنقدر سوال می کنند تا به خوبی متوجه شوند. همین علاقه و کنجکاوی برای فراگیری، به آنها کمک می کند تا ذهنی فعال و خلاق داشته باشند.
فردی که دارای ذهن خلاق است Has a creative mind آینده را به خوبی می بیند و شرایط و احتمالات را به درستی ارزیابی می کند؛ کاری که دیگران قادر به انجام آن نیستند.
شخص موفق ابتدا در مورد هر مسئله ای خوب فکر می کند، آن را درذهنش طوری تجسم می کندن که گویی واقعی است، سپس با اراده ای قوی به سمت هدفش گام برمی دارد و برای رسیدن به آن از هیچ تلاشی دریغ نمی کند.
جالب است بدانید اولین کسی که با کامیون بار حمل می کرد، روزی در ذهنش تصور می کرد اگر با کشتی بارها حمل شوند چقدر سریع تر به مقصد می رسند؛ همین ایده بکر باعث شد تا صنعت کشتیرانی رونق گیرد.
شاید شما داستان بعضی از افراد را شنیده باشید که در زندگی خطرپذیر بوده اند و در همان بار اول ثروتمند شده اند ولی بهتر است بدانید همیشه این اتفاق نمی افتد و این موارد استثنا هستند.
آنچه اهمیت دارد این است که افراد موفق از خطرپذیری نمی ترسند و در عین حال تمام جوانب و احتمالات را هم در نظر می گیرند و سپس با اراده ای استوار، به سوی هدفشان گام برمی دارند.
اگر به هدف مورد نظرتان نرسیدید، والدین خود یا دیگران را مقصر ندانید Do not blame your parents or others. افراد موفق وقتی به نتیجه دلخواه در کارشان نرسند، به جای اینکه وقت شان را تلف کنند، گله و شکایت کرده یا دیگران را مقصر بدانند، آستین های خود را بالا می زنند و دست به کار می شوند و خود مسئولیت اعمال شان را برعهده می گیرند.
افراد موفق خود را مدیون تمام افرادی می دانند که به آنها کمک کرده اند تا از پله های موفقیت بالا روند و همواره قدرشناس آنها هستند. وقتی به هدف شان می رسند، فراموش نمی کنند که در طول راه چه افرادی در موفقیت آنها نقش داشته اند. به نیروی خداوند که همواره پشتیبان آنها بوده اعتقاد دارند؛ برای همین همواره با تواضع رفتار می کنند و علم و ثروتی را که کسب کرده اند با کمال میل با دیگران تقسیم می کنند.
موفقیت، در پی شکست به دست می آید. با درس گرفتن از اشتباهات گذشته است که فرد می تواند به سوی موفقیت گام بردارد. افراد موفق اگر در زندگی دچار اشتباهی شوند، سعی می کنند از آن درس بگیرند و خود را اسیر آن نکنند.
آنها یاد گرفته اند اگر در زندگی شکست بخورند، همین شکست برای آنها راهی می شود تا به موفقیت دست یابند. بسیاری از افراد موفقی را که امروز می بینیم، در زندگی خود شکست هایی را تجربه کرده اند. تصور کنید اگر هنگام شکست تسلیم می شدند و دیگر فعالیت و تلاش نمی کردند؛ بی شک به موفقیتی که امروز شاهد آن هستند، نمی رسیدند.
شاید دوست داشته باشید بدانید چگونه افراد موفق به موفقیت رسیده اند. بهتر است بدانید هیچ فرمول جادویی وجود ندارد که با به کارگیری آن بتوانید مانند آنها شوید. تنها چیزی که آنها در طول زندگی فرا گرفته اند این است که از تمامی فرصت های زندگی شان به بهترین شکل استفاده می کنند، فقط بر افکار مثبت خود تمرکز می کنند، تمام نگرش های منفی را از خود دور می کنند، راحت تسلیم مشکلات نمی شوند و در برابر تغییرات، قدرت انعطاف پذیری بالایی دارند They have high flexibility.
هر گاه افراد موفق در زندگی خود با مشکلی مواجه می شوند، می کوشند از این فرصت به خوبی استفاده کنند و تغییرات لازم را در جهت رسیدن به هدف شان به وجود آورند؛ درست مانند این است که یک شهر از دید افراد موفق، پر از هتل، خانه، رستوران و … است؛ اما از دید فردی معمولی، در آن شهر موردی برای یک زندگی خوب موجود نیست و جایی برای پیشرفت وجود ندارد.
بی شک این فرد هرگز به پیروزی نخواهد رسید؛ زیرا خود او نمی خواهد اطرافش را با دقت نگاه کند و از داشت هایش بهره ببرد؛ اما افراد موفق تمام جوانب و فرصت ها را می بینند و در مواقع مناسب از آن بهره می برند و همواره خود را در بهترین شرایط و موقعیت ها می بینند.
افراد موفق می دانند دستیابی به موفقیت، به کار گروهی نیاز دارد. برای موفق شدن نمی توانید به تنهایی به کار مورد نظرتان اقدام کنید. برای این منظور به افرادی نیاز دارید که استعداد، مهارت و دانش فراوانی داشته باشند.
انتخاب افراد واجد شرایط برای افراد موفق کار دشواری نیست. افراد موفق در هر کاری خود را برنده می پندارند و از افرادی که مرتب به آنها انرژی منفی می دهند و آنها را دچار شک و تردید می کنند، می پرهیزند.
افراد موفق در هر موقعیتی که قرار دارند، حتی در شرایط دشوار، باز هم خود را دست کم نمی گیرند و دست از تلاش برنمی دارند. شاید در زندگی خود با افرادی برخورد کرده باشید که با وجود اینکه مشکلات زیادی در زندگی خود دارند، به موفقیت های چشمگیری هم دست یافته اند. تمام اینها به دلیل پشتکار و تمرکز آنها بر توانایی هایشان است.
اخراج برای بیشتر ما یک اتفاق مایوسکننده است. کمتر کسی پیدا میشود که از اخراج شدنش خوشحال باشد یا آرزو کند کاش زودتر اخراج میشد. از نظر آنهایی که این اتفاق را تهدیدی علیه موفقیتشان میدانند، اخراج هیچ معنای مثبتی نمیتواند داشته باشد. حسِ کنار گذاشته شدن، ناتوانی و سرخوردگی ناشی از میتواند هرکسی را برای تلاش دوباره بیانگیزه کند اما گاهی اخراج، تلنگری است که میتواند زمینهساز پیشرفت باشد.
«استیو جابز» چهرهای پیشرو در صنعت رایانه و نامِ او یادآور «اپل» است. جابز در سال 1976 میلادی در سن 21 سالگی به همراه یکی از دوستانش «استیو وازنیک» شرکت اپل را تاسیس کرد. او مدیر ارشد شرکت بود اما هشت سال بعد به دلیل یک اختلاف مدیریتی از شرکت Management dispute of the company خودش کنار گذاشته شد. جابز در سال 2005 میلادی در جشن دانش آموختگی دانشگاه استفورد برای اولینبار از تاثیر ویرانگر اخراج بر زندگیاش گفت.
او در شرایطی از شرکت اخراج شد که در آستانه 30 سالگی بود و حتی از دانشگاه دانش آموخته نشده بود. این اتفاق تعادل زندگی جابز را بهکلی به هم ریخت. چیزی که به جابز کمک کرد تا بتواند از نو شروع کند؛ این بود که پس از اخراجش به چیزیهایی فکر کرد که واقعا میخواست.
با بررسی خواستهها و تواناییهایش موفق شد در سال 1985 میلادی شرکت «نِکست» را تاسیس کند. اپل در سال 1996 میلادی شرکت نکست را از جابز خریداری کرد و به این ترتیب او دوباره به اپل برگشت. در همین مدت با یک گروه گرافیکی، «استودیو پیکسار» را راهاندازی کرد. وقتی والت دیزنی در سال 2006 میلادی پیکسار را خریداری کرد، استیو جابز به سهامدار اصلی والت دیزنی تبدیل شد. به این ترتیب جابز تهدید اخراج شدن را به فرصتی برای موفقیت بیشتر تبدیل کرد.
«سالی راکِک» یکی از قدرتمندترین زنان دنیاست. او در سال 2009 میلادی به عنوان مدیر بخش سرمایهگذاری جهانی بانک مرکزی آمریکا استخدام شد اما مدت زیادی در این پست باقی نماند. «راکک» در سال 2011 میلادی از «بنکآوآمریکا» که بزرگ ترین بانک ایالت متحده آمریکاست، اخراج شد.
اخراج او به دلیل تغییرات این بانک و ادغام آن با شرکت «مریل لینچ» که یک شرکت خدمات مالی در آمریکاست، اتفاق افتاد. در سال 2013 میلادی او در یک کنفرانس رسمی از افرادی Formal conference of people که اخراجش کردند، تشکر کرد. این اخراج برای «راکک» زمینه ساز پدید آمدن ایدههایی تازه برای شروع یک کسب و کار جدید شد که او را به یکی از قدرتمندترین زنان جهان تبدیل کرد. راکک در سال 2016 میلادی شرکت «اِلِوِیت» را راهاندازی کرد.
این شرکت یک شبکه جهانی مشاوره مالی دیجیتال به زنان است. هدف او از راه اندازی این پلتفرم، حذف نابرابریهای جنسیتی در سرمایهگذاری بود. انجمن جهانی اقتصاد، او را به عنوان یکی از رهبران جوانِ موفق جهان معرفی کرده است.
«رابرت رد فورد» کارگردان خوشنام سینما، در نوجوانی کارگر ساده یک شرکت انحصاری نفت در آمریکا بود.
یک روز که «رابرت رد فورد» در محل کار خوابش بردهبود، یکی از سرکارگران او را دید اما به جای آنکه اخراجش کند به یک واحد دیگر منتقلش کرد. به این ترتیب فورد توانست بهطور موقت کارش را حفظ کند اما او برای این کار ساخته نشده بود. پس از مدتی به دلیل یک خرابکاری تازه از کار اخراج شد.
اخراج، او را تشویق کرد تا به دنبال رویای همیشگیاش برود. او در سال 1954 میلادی برای تحصیل در رشته هنر وارد دانشگاه کلوریدا شد. پس از آن برای بازیگر شدن To become an actor به نیویورک رفت. فورد در سال 1966 میلادی با اولین تجربههای بازیگریاش در سه فیلم «این ملک محکوم است»، «تعقیب» و «پا برهنه در پارک» جایگاه خود را در هالیوود تثبیت کرد.
اگرچه فورد در دنیای هنر، بیشتر به بازیگری مشهور است اما در سال 1980 میلادی که فیلم اولش «مردم عادی» را کارگردانی کرد، موفق به دریافت اسکار بهترین کارگردانی شد.
«اوپرا وینفری» برای بیشتر افراد یکی از چهرههای سمبلیک تلویزیون آمریکاست. او از ثروتمندترین و موفقترین زنان دنیا به شمار میآید که فراز و فرودهای بسیاری برای به دست آوردن موقعیت کنونیاش پشت سر گذاشته است. «وینفری» اولین بار به عنوان گزارشگر اخبار وارد تلویزیون شد اما بعد از مدت کوتاهی، تهیه کننده برنامه به این نتیجه رسید که او برای تلویزیون مناسب نیست و اخراجش کرد. این برای وینفری یک شکست بزرگ بود.
او پس از این تجربه ناموفق، مجری برنامه ای گفتگو محور Conversational programs در تلویزیون شد و این نسبت به گزارشگری برایش یک افت واقعی بود. چیزی که وینفری فکرش را نمیکرد این بود که شاید جای واقعیاش در همین نوع از برنامههای تلویزیونی باشد. درواقع اخراج او باعث شد تا به جایگاه بهتری در تلویزیون برسد.
وینفری از سال 1986 تا 2011 میلادی برنامه «اپرا» را برای تلویزیون آمریکا تولید و اجرا کرد که در سالهای پایانی تولیدش، در 145 کشور پخش میشد. این برنامه تلویزیونی در فهرست محبوبترین برنامههای تلویزیونی جهان است. وینفری ثروتمندترین آمریکایی-آفریقاییتبار قرن بیستم و چهل و پنجمین فرد قدرتمند جهان است.
«هاروی مککی» با فروش بیش از ۲۰ میلیون جلد کتاب در زمینه موفقیت کسبوکار، یکی از نویسندگان پرفروش دنیا به شمار میآید. او از سال ۱۹۸۸ میلادی در پی آگاهی دادن به افراد مختلف برای حفظ کارشان است اما خودش از کارش اخراج شده است.
مککی این موضوع را حدود 50 سال از دیگران پنهان کرد و آن را لکه ننگی برای خودش میدانست. او برای اولینبار در کتاب «ما اخراج شدیم و این بهترین اتفاق زندگیمان بود» زاویهای جدید از تجربه تلخ اخراج شدن را با مخاطبانش مطرح و اخراجش را عامل موفقیت خود معرفی کرد.
به نظر او نفس اخراج شدن، چندان اهمیتی ندارد اما درسهایی که این اتفاق به ما میآموزد، حیاتی است. «مککی» از سن کم برای تامین مخارج زندگیاش به کارهایی مثل پخش روزنامه و جمعآوری توپهای زمین گلف Collect golf balls میپرداخت. او بعد از مدتی فروشنده لباس شد که نوعی پیشرفت شغلی برایش بود.
این شغل به او کمک کرد تا با فوت و فن تجارت آشنا شود اما خیلی زود به دلیل بینظمیهایش اخراج شد. این اتفاق زندگی «مککی» را به کلی تغییر داد. او با بررسی دلایل اخراجش به نقطهضعفهای خود پی برد و با رفع آنها به یکی از موفقترین بازرگانان دنیا تبدیل شد. آثار «مککی» که شامل تجربیاتش از اخراج و تجارت است در فهرست پرفروشترینهای نیویورک تایمز است.
موسس شهر بازی دیزنی لند و شرکت والت دیزنی ( آفریننده میکی موس سفید برفی و.. ) برنده ۲۲ جایزه اسکار.
از دفتر روزنامه ای که در آن مشغول به کار بود اخراج شد چرا که رئیسش فکر می کرد تخیل خلاقیت و ایده های خوب ندارد.
پردرآمد ترین نویسنده تاریخ و برنده عنوان “تاثیر گذار ترین زن بریتانیا”
پس از جدایی از همسر از دست دادن شغل و مرگ مادرش کتابی نوشت که دوازده بار توسط انتشارات مختلف رد شد.
تاثیر گذار ترین گروه موسیقی قرن بیستم با فروش جهانی تا ۱ میلیارد نسخه از آثار.
توسط کمپانی سازنده موسیقی رد شدند چرا که کمپانی از صدا و موسیقی با گیتار آنها خوشش نیامد.
بسکتبالیست حرفه ای سابق و معروف با عنوان بهترین بسکتبالیستی که تا به حال بوده است.
از تیم بسکتبال دبیرستانش اخراج شد و به قول خودش بارها و پشت سر هم شکست خورد.
نظریه پرداز نسبیت و برنده جایزه نوبل فیزیک.
تا سن چهار سالگی قادر به حرف زدن اطرافیان او را “فردی غیر اجتماعی An antisocial person با رویاهای احمقانه” می شناختند.
دارنده امتیاز ۲۵۰۰ اختراع که مهم ترین آنها لامپ الکتریکی است.
معلم مدرسه اش به او گفته بود که زیادی احمق است و هیچ چیز یاد نخواهد گرفت.
همه ما دو صدا داریم. یک صدایی که به شما می گوید سخت تلاش کنیم، روی کار کنونی مان تمرکز کنیم و قبل از اینکه به سراغ کار بعدی برویم اول این را تمام کنیم. یک صدای دیگر هم داریم که به ما می گوید دست کشیده، استراحت کنیم، تلویزیون نگاه کنیم یا در اینترنت بچرخیم.
ما در زندگی قربانی ناعدالتی هستیم، ممکن است ترفیعی باشد که شایسته آن هستیم ولی به ما نمی دهند. هر چه و در هر موقعیتی هم که باشیم زمان هایی هم اتفاق می افتد که با ما با بی عدالتی رفتار می شود. ممکن است برای خودمان دلسوزی کنیم و یا همه اینها را فراموش کرده، به جلو برویم و از آن فقط بعنوان یک محرک یا انگیزه دهنده استفاده کنیم.
نلسون ماندلا می توانست به زندان افتادن خود را بهانه ای کند برای مغلوب شدن دربرابر عصبانیت خود. اما درعوض از آن به عنوان فرصتی برای مطالعه، رشد، یادگیری و در انتها آزادی همه استفاده کرد.
به بهانه هایتان گوش دهید. درک کنید که چرا این بهانه ها را دارید و بعد فکر کنید که چطور می توانید از آنها در جهت خوب استفاده کنید.
موفقیت افرادیکه واقعاً در زندگی خود موفق بوده اند به این دلیل بوده است که نه فقط در زندگی خود بلکه در زندگی دیگران هم ایجاد تغییر کرده اند.
اگر چیزی بزرگتر از رسیدن به مقصد Something that motivates you و هدفتان باشد مطمئناً سخت تر، طولانی تر و بیشتر تلاش خواهید کرد.
درست است، وقتی هدف اولیه پول درآوردن را داشته باشیم، پول درخواهیم آورد. اما بعضی ممکن است از آن پول در راه درست استفاده کنند که بسیار عالی است اما همین پول درآوردن به تنهایی هیچ دستاورد خاصی به شمار نمی رود.
کسانی که در زندگی خود به موفقیت دست یافته اند برای آن زحمت کشیده اند. این ممکن است به قیمت از دست دادن بقیه قسمت های زندگی شان مثل خانوداه یا زندگی اجتماعی شان تمام شده باشد. اما ماموریت آن الزامی بوده است و تا زمانیکه به آن دست پیدا نکرده اند بقیه چیزها برایشان بی اهمیت می شود. مطمئناً سخت کوشی هیچ جایگزین دیگری ندارد.
انرژی وسیله ای بسیار وسیع است که معمولاً درمورد آن صحبت نمی شود. بله از انرژی به شکل سوخت و برق همه جا صحبت می شود اما منظور ما سطح انرژی انسان هاست.
واقعیت این است که هر چه انرژی بیشتری داشته باشیم، تمرکز کردن برایمان ساده تر خواهد شد و کیفیت کارمان بالاتر خواهد رفت.
یکی از رموز موفقیت ریچارد برانسون حفظ تناسب اندام عالی برای خود بود. اینکه از نظر جسمی متناسب باشیم، گردش خون ما به سمت مغز را بهتر کرده، هوشیاری مان را بیشتر کرده و تمرکزمان را بالاتر می برد. اینکه ورزش را بخشی از زندگی خود کنید، احتمال موفقیت شما را بالاتر خواهد بود.
چرچیل اصولی برای خود داشت. تفاوت او با بقیه آدمها این است که او به هر قیمتی که شده به اصول خود پایبند می ماند.
شما چه اصول و قوانینی برای خود دارید؟ هر کسی باید اصولی برای خود داشته باشد و بر طبق آنها زندگی کند.
یکی از اصول شرکت اپل این بوده است که دنیای تکنولوژی را تغییر دهد و با بیرون دادن هر کدام از محصولاتشان می بینیم که بر این اصل پایبند هستند.
برای خود قوانینی طراحی کنید که شما را در زمان های سخت هدایت کنند. این قوانین به هیچ قیمتی نباید تغییر کند.
همه ما زمان هایی درگیر تردید می شویم. حتی بهترین ما شک می کنیم که به آرزویمان می رسیم یا نه. چیزی که افراد واقعاً موفق را از آنهایی که هیچوقت به قدرت واقعی خود نرسیدند They did not reach their true power متمایز می کند داشتن ایمانی ناگسستنی به این حقیقت است که کاری که می کنند درست است.
حتی اگر زمان هایی دچار تردید شوند، خیلی زود از این حالت بیرون می آیند، درحالیکه بقیه اسیر آن تردید شده و دست از ادامه راه می کشند.
شما هم می توانید لحظات تردید خود را داشته باشید، چون انسان هستید. اما نباید بگذارید آن تردید بر شما غلبه کند. باید بگذارید آن تردید به شما انگیزه دهد که ثابت کنید خوش بینی تان درست بوده است.
بسیاری از دستاوردهای دنیا توسط مردان و زنانی صورت گرفته که امنیت نداشته و چیزی برای ثابت کردن به دیگران داشته اند و می خواسته اند از وضعیت کنونی خود ارتقاء یافته و بالاتر روند.
دلیل آبراهام لینکلن مربوط به نگاه دیگران به او و نگاه خودش به خود بود. وقتی بقیه او را پسری فقیر و بی سواد می دیدند، او در خود توانایی رسیدن به جایگاهی بالاتر را می دید، حتی بااینکه فقط با کمک خود می توانست به آن مرحله دست یابد. او نیاز به تغییر را هم می دید.
ملتی که ادعای آزادی داشت ولی آزاد نبود. او اشکالی پایه ای در آن وضعیت می دید و می خواست آن را تغییر دهد. چرای او مربوط به خودش نبود به همین دلیل او را به یکی از مردان بزرگ تاریخ تبدیل کرد.
شما هم باید چرای خودتان را پیدا کنید. باید وقتی بقیه خوابند کار کنید، زندگی امن خود را به خطر بیندازید و آنقدر پیش روید که به مقصدتان برسید.
کسی که دست از دنبال کردن آرزوی خودش کشیده چطور می تواند بداند که برای رسیدن به موفقیت چه مقدار زمان نیاز داشته است؟ مطمئناً هیچکس چنین توانایی ندارد. ممکن است فردا باشد، ممکن است ده سال دیگر.
آنچه که افراد موفق را از دیگران جدا می کند این واقعیت است که آنها هیچگاه دست از آرزویشان نمی کشند. برای آنها ناامیدی هیچوقت یک انتخاب نیست. فقط زمانی متوقف می شوند که به مقصدشان رسیده باشند. و حتی در آن زمان هم یک ماموریت جدید برای خود ترتیب می دهند.
مثلاً نلسون ماندلا را در نظر بگیرید. در سال های ابتدای زندگی اش نبود که به موفقیت دست پیدا کرد. بعد از تلاش و گذشت سالهای بسیار به مقصد خود رسید. آن هم زمانی که بقیه دست از راه کشیده بودند. به این دلیل به مقصد نرسید که بهترین بود، بهترین بود چون صبر و تحمل بالایی High patience داشت.
هیچکس نمی داند کی به موفقیت می رسد. پس با ناامید شدن و صرفه نظر از ادامه راه شکستتان را تضمین نکنید. می توانید خودتان را سازگار کنید، تغییر دهید یا تکمیل شوید اما هیچوقت ناامید نشوید.
تونی گوین و مایک تایسون به اندازه بقیه افراد روی کار خود مطالعه کردند. گوین ساعت ها وقت خود را صرف بررسی کار رقیبان خود کرده بود. الگوهای آنها را مطالعه می کرد. او ورزشکارترین فرد آن دوران نبود اما در کار خود، بیسبال، بهترین بود.
وقتی مردم به تایسون فکر می کنند، به یک حیوان فکر می کنند.
چیزی که اصلاً نمی بینند مطالعات اوست. هیچکس به اندازه مایک تایسون درمورد بوکس مطالعه نداشت. هیچکس به اندازه او فیلم بوکس تماشا نکرده بود. او اول یک دانش آموز بود بعد یک بوکسر.
اگر خطر نکنید، هیچ پاداشی در انتظارتان نخواهد بود. آنهایی که به موفقیت واقعی دست پیدا کرده اند بیشتری از دیگران خطر کرده اند.
میلیاردها نفر در طول تاریخ بوده اند که توانایی رسیدن به موفقیت Ability to succeed را داشته اند، چه هوش بوده یا استعدادشان، در هر حال این توانایی را داشته اند. چیزی که نداشته اند شجاعت لازم برای خطر کردن زندگی شان بوده است. همچنین اخلاق کاری لازم برای شناختن استعدادشان را هم نداشته اند.
راهکارهای ساده و عملی برای دستیابی به موفقیت را اینجا بخوانید
اصلی ترین رازهای رسیدن به موفقیت در زندگی
کلیدهای اساسی موفقیت و میلیونر شدن+ ترین عکس ها