بارون داره هدر میشه بیا با من قدم بزن…
نیستی خودت کنارم و صدات همه اش تو گوشم
بارونی قشنگی که هدیه دادی رو دوشمه
همیشه ابرها می بارن اما همه عاشق ستاره ها میشن!
مواظب باش چشمک ستاره، گِریه ی ابر و از یادت نبره!!
باران می بارد و زمین بوسه باران می شود
طراوت عطر وجودت در هوا پراکنده می شود
شهر روشن می شود
گام بر می دارم و می دانم
در پس هر دیوار تویی، تو…
خدایا بیا قدم بزنیم
سیگار از من! باران از تو!!
جملکس های زیبا و عاشقانه
می دانی …
هر چه زمین سیراب 🌧🌧
دل من تشنه تر
هوا گرفته بود و باران می بارید
کودکی آهسته گفت:
خدایا گریه نکن! درست میشه!
جملات بارانی
وقتی که باران میباره تو را دارم به یاد
وقتی که شب با یاد تو روشن میشه
وقتی دل پاییزم با تو بهار میشه
ماه هم بیاد تو بیداره
در تماشای سکوت یاد تو فریاده
آیینه شب هزاران سالست بیاد تو بیداره
هر دم تو را میبینم در یاد خود آه فریاده
هرجا بنفشه ایست ردپای تو پیداست
غزال وحشی عشق در چشمان تو آرامه!
خورشید از روی توست که فروزانست
باران ببارد یا نبارد چشمان من از یاد تو بیداره
باران بهانه ای بود که زیر چتر من
تا انتهای کوچه بیایی
کاش نه کوچه انتهایی داشت و نه باران بند می آمد!
عکس های رمانتیک و زیبای بارانی
متن های زیبا درباره باران
بی تو مگر فضل ها فرقی می کنند با هم …
متن های احساسی
ببین چگونه باران فروتن و بی ادعا بر زمین بوسه می زند!
همانند قلبی که بی غرور همیشه به یاد تو نفس کشید!
جملکس های زیبا و عاشقانه
باران بیاید یا نیاید
تو باشی یا نباشی
خاطرات باشد یا نباشد
من خیس از یاد توام
من همانم که نامت را بر هر قطره باران حک می کنم
تا شلاق باران روحم را آرام کند!
وای باران باران
شیشه ی پنجره را باران شست
از دل من اما
چه کسی نقش تو را خواهد شست؟
آسمان سر بی رنگ
من درون قفس سرد اتاقم دلتنگ
می پرد مرغ نگاهم تا دور
وای باران باران
پرمرغان نگاهم را شست
زیر باران که به من زل بزنی خواهی دید
فن تشخیص نم از چهره گریان، سخت است
دختر بارانم سر به زیر و ساده
شلاق گیسوانم را به دست باد دادم
دختر بارانم …
برایم مو به مو و خط به خط گفتی زعشق
من از اوج جنون افتادم
دختر بارانم …
شبیه من که مغلوب نگاه آبیات گشتم
تو هم آیا به من دل داده بودی؟
نخواهی رفت ز یادم تو و آن لهجه ی زیبایت
دختر بارانم …
شدم مانند رود، باران که می گیرد
که من بدجور دلتنگ توأم، باران که میگیرد
دلم تنگ است میدانی؟ پناهم شانههای توست
کمی اشک است درمانش دل انسان که میگیرد
چه بی راهم، چه از غم ناگزیرم من، چه ناچارم
شبیه حس یک قایق شدم طوفان که میگیرد!
چقدر از خاطراتت ناگزیرم، نه گریزی نیست
منم و باز باران بین قم – تهران که میگیرد
تو را، عشق تو را، آسان گرفت اول دلم اما
چه مشکل میشود کارم دلم آسان که میگیرد!
سپردم به فراموشی به سختی خاطراتت را
ولی باران که میگیرد… ولی باران که میگیرد
باران که بند می آید
تازه خاطره ها شروع می کنند به چکیدن!