خانم فخری خوروش هنرمند، بازیگر و پیشکسوت مشهور سینما و تلوزیون ایران. در استانه 94 سالگی و مهمترین هدفش چاپ کتابش می باشد. با هم بیوگرافی این خانم هنرمند قبل و بعد از انقلاب را مرور می کنیم.
شهرت اصلی بازیگر پیشکسوت فخری اسودی است که بعد از شروع فعالیتش در سینما فامیل اسودی را به فخری خوروش تغییر داد.
بانو فخری ابتدا آموزگار بود و هنگام تدریس در کلاس در یکی از روزهای آغازین فعالیتش، از طرف انجمنی به نام جامعهٔ لیسانسها انتخاب شد تا در تئاتر بازی کند.
اولین تجربه او در این زمینه یکی از مهمترین نمایشنامههای معروف بود: «دستهای آلوده» اثر ژان پل سارتر. درخشش او در این اجرا باعث شد از کارش استقبال شود:
از او دعوت شد در نمایشهای بعدی از جمله «محاکمهٔ ماری دوگان» و «تاتیانا» هم نقش ایفا کند.
یکی از تماشاگران نمایشهای فخری خوروش، فرخ غفاری بود که بتازگی تحصیلات سینماییاش را در فرانسه به اتمام رسانده بود و برای ساختن فیلمهای متفاوت در سینمای ایران به دنبال بازیگران مناسب میگشت.
او در این جستجو، خوروش را انتخاب کرد و در فیلم «جنوب شهر» 1337 از بازی او استفاده کرد. اما این فیلم توقیف گشت و در سال 1342 با اعمال سانسور و با نام جدید «رقابت در شهر» به نمایش درآمد.
خوروش قبل از این فیلم هم چند اثر سینمایی بازی کرده بود؛ از جمله «برای تو»، «مستشار جزیره» و «بهلول» که آثار چندان قابل توجهی نبودند. فخری خوروش در میان زنان بازیگر دههٔ 1330، از نظر استعداد بازیگری بهتر از همه بود
و تقریباً در تمامی دورههای فیلمسازی سینمای ایران، توانست حضور مستمر داشته باشد. از اواخر دههٔ سی، از سینما کناره گرفت و نیروی خود را تماماً در تئاتر به کار گرفت و به یکی از مشهورترین بازیگران تئاتر تبدیل شد.
خوروش که به واسطه فعالیتهای هنریاش خود را از آموزش و پرورش به وزارت فرهنگ و هنر منتقل کرده بود، توسط اداره جدیدش مأموریت پیدا کرد برای تلویزیون تلهتئاتر بازی کند.
اولین نمایشنامهٔ تلویزیونی او «مارگریت» نام داشت که در آن نقش ایفا کرد. او در تلویزیون به مدت 10 سال هر هفته یک نمایشنامهٔ زنده ارائه کرد و در این مسیر کنار سایر هنرپیشگان و اهالی تئاتر نامدار و معتبر کارهای ارزنده ای خلق کرد.
همسر اول
او جواد اسودی بود.
همسر دوم
بعد از جدایی با شاپور شیبانی ازدواج کرد. به اشتباه جمشید شیبانی (برادر شاپور شیبانی) را همسر وی معرفی میکنند.
شاپور شیبانی در سال 1301 در تهران و در خانواده ای هنرمند به دنیا آمد. او نوهٔ دختری میرزا عبدالله، پدر موسیقی ایران است و پدرش عنایت الله خان شیبانی از پیشگامان هنر نمایش در ایران به شمار می رود.
او دانش آموختهٔ به ترتیب، هنرستان هنرپیشگی تهران، تعلیم و تربیت از دانشگاه سانتامونیکا و سینما از دانشگاه کالیفرنیا است.
شاپور شیبانی در طول سال های پس از انقلاب 57 در لس آنجلس زندگی می کرد و در این شهر ضمن دایر کردن یک استودیوی صدابرداری، انجمن موسیقی ایران را پایه گذاری کرد و برای خوانندگان معروفی چون ویگن ترانه ساخت.
از معروف ترین ترانه های این دوران از زندگی هنری شاپور شیبانی، «اصفهان» با صدای معین است.
فخری خوروش از اواخر دههٔ چهل، به همراه موج نو سینمای ایران، بار دیگر به سینما بازگشت.
خوروش با این که در سینمایی بدون سانسور و آزاد مشغول به کار بود، به واسطهٔ بینش و تجربهای که در کارهای نمایشی داشت، هنجارشکنی نکرد. این است که او جزو زنان بازیگر خوشنام سینمای ایران است.
خوشنامی و توانمندی خوروش باعث شد او از معدود بازیگران زن سینمای ایران باشد که در دوران پس از انقلاب هم راهش را در سینما ادامه دهد.
خوروش پیش از انقلاب هرگز در سریالی بازی نکرد، اما در مجموعههای تلویزیونی متعددی در سالهای بعد از انقلاب بازی کرد که از آن جمله میتوان به «امیرکبیر» و بازی در نقش مهدعلیا، مادر ناصرالدین شاه، اشاره کرد که از بهیادماندنیترین نقشآفرینیهای وی است.
وی در سریالهای «امام علی» و «پهلوانان نمیمیرند» نیز بازی کردهاست و در آخرین اثر سینماییاش در فیلم «یک بوس کوچولو» (بهمن فرمانآرا)، حضوری مؤثر را در سکانس پایانی رقم میزند.
وی از سال 1385 تا کنون در آمریکا اقامت دارد. در سال 2010 در سومین دوره جشنواره «فیلمهای ایرانی سانفرانسیسکو» از فخری خوروش برای 50 سال فعالیت هنری تقدیر شد.
زندگی خانم فخری در امریکا از تکرار شکستن پا تا نوشتن خاطرات و چاپ کتابش
من همیشه بخاطر دیدن فرزندانم سالی یک بار به آمریکا می آمدم و بعد به ایران برمی گشتم.
5 سال پیش ایران بودم اما بعد که به آمریکا برگشتم پایم شکست و به همین خاطر در این سال ها سه بار جراحی کردم.
بعد از اینکه پایم شکست در اولین جراحی در پایم پلاتین گذاشتند که بعد از مدتی پلاتین ها شل شد و مجدد عمل کردند اما بخاطر آمپولی که من به آن حساسیت داشتم 48 ساعت در کما بودم.
بعد از دو سال وقتی پلاتین ها را باز کردند همان جا باز پایم شکست و من هم می گفتم اما کسی گوش نمی داد و باور نمی کردند که زمانی که پلاتین ها را درآوردند پایم شکسته.
بالاخره بعد از 15 روز که با همان پای شکسته مرا به خانه فرستاده بودند مجددا بستری شدم و برای سومین بار تحت عمل جراحی قرار گرفتم.
در مجموع این اتفاق ها خیلی من را از نظر روحی ناراحت و افسرده کرد.
البته این را هم بگویم آخرین بار که از ایران برگشتم شناسنامه و پاسپورتم گم شده بود و الان شش ماه است برای تمدید پاسپورت و صدور شناسنامه جدید اقدام کردم و هر وقت پاسپورتم را بگیرم اولین کاری که خواهم کرد سفر به ایران است.
پس قصد دارید به ایران بیایید؟
منتظر تمدید پاسپورتم هستم و الان شش ماه است که درخواست دادم اما نمی دانم چرا باید اینقدر کارهای اداری آن طول بکشد. آنقدر دلم برای ایران تنگ شده که از خدا می خواهم به من عمر بدهد تا بتوانم بیایم و خاک ایران را از نزدیک بو کنم و ببینم.
این روزها اوقات را چگونه سپری می کنید؟
اول اینکه بعد از گذراندن آن عمل های جراحی خدا را شکر می کنم که زنده ام و این روزها هم که بعد از مدت ها ویلچر و واکر را کنار گذاشتم و کم کم می خواهم عصا را هم کنار بگذارم.
روزی 20 دقیقه پیاده روی می کنم، کتاب می خوانم، توربافی می کنم و خاطراتم را می نویسم.
قصد ندارید خاطرات تان را در کتابی منتشر کنید؟
خانم فخری در کنار همسرش
اتفاقا چند وقتی است که این کار را شروع کردم اما چون خاطراتم پراکنده هستند من می نویسم و یکی از دوستانم کمک می کند و آنها را تایپ می کند، بعد از نظر زمانی آنها را کنار هم می گذاریم. امیدوارم اگر زنده باشم خاطراتم را در سال آینده چاپ کنم.
این هم بیوگرافی جذاب و کارنامه بسیار پررنگ و درخشان پیشکسوت سینما، تلوزیون و تئاتر فرهنگ ایران عزیز خانم فخری خوروش. برای این هنرمند خوش چهره، جذاب و سالمند آرزوی طول عمر و سلامتی داریم تا به یاری خدا شاهد چاپ کتاب او باشیم.