عصر ایران در گزارشی درباره جنگل ابر آورده است: «جنگل ابر یکی از منحصر به فردترین زیستبومهای ایران محسوب میشود. این جنگل با ۳۵ هزار هکتار وسعت در ادامه جنگلهای سرسبز شمال کشور و در مسیر جاده شاهرود به آزادشهر قرار دارد و به دلیل این که در اغلب مواقع فضای این جنگل را اقیانوسی از ابر فراگرفته به این نام مشهور است. در این جنگل ابرها آنقدر به درختها نزدیک میشوند که به نظر میرسد جنگل بر روی ابرها سوار است و میتوان در میان ابرها گشت و گذار کرد. این وضعیت یکی از زیباترین چشماندازهای طبیعت ایران را شکل داده است.
این زیبایی بکر و بینظیر، از سالیان دراز سرمایه داران بسیاری را وسوسه میکرد تا بتوانند در این فضای رویایی برای خود ویلایی بسازند و تعطیلات را در آن بیاسایند. البته اصل قضیه، یعنی بهرهمندی مردم اعم از سرمایهدار و غیرسرمایهدار از طبیعت ایران، حقی است همگانی ولی مشکل اینجاست که برخی پهنههای منحصر بفرد، سرمایه های ملی هستند و نمیتوان و نباید آنها را ولو با قیمتهای گزاف به اشخاص و برای استفاده اختصاصی واگذار کرد.
بیگمان جنگل ابر، از این مجموعههای طبیعی ملی است که از گذشتگان به ملت ایران به ارث رسیده و باید به همین شکل و با حفظ امانت داری به فرزندانمان انتقال یابد.
با این حال شاهد آن هستیم که با مصوبه دولت و حمایت سازمان محیط زیست، جاده جنگل ابر در حال ساخت است و آن طور که خبرگزاریها گزارش کردهاند در این مسیر نیز هزاران اصله درخت تا کنون قطع شدهاند و احتمالا در آینده نیز این روند ادامه خواهد داشت.
البته جریانهای حامی احداث این جاده، آن را خواسته اهالی میدانند و مدعی هستند که یک جاده روستایی، آن هم با حفظ استانداردهای زیست محیطی در حال احداث است و بر این اساس، ساخت جاده جنگل ابر این همه سر و صدا و انتقاد ندارد!
با این وجود، ابهامات و سؤالات جدی در این باره، نگرانی ها درباره آینده جنگل ابر را تشدید میکند. از جمله آن که تصاویر منتشره از جاده در حال ساخت جنگل ابر نشان میدهد که عرض جاده هرگز به اندازه یک جاده روستایی نیست و به 30 الی 40 متر میرسد.
به علاوه گزارشها حکایت از حجم بالای قلع و قمع درختان در این منطقه دارد؛ به گونهای که امروز خبرگزاری مهر گزارش داد: "روزدوشنبه هفته گذشته به صورت شبانه و ضربتی چندین دستگاه لودر و اره موتوری وارد منطقه شدند و با سوءاستفاده از تعطیلی روز مبعث حدود 4000 اصله از درختان حواشی این جاده را قطع کردند… البته برای اینکه آثاری از این اقدام خود به جای نگذارند، تمام این درختان را که از گونههای با ارزش سرخدار، راش، بلوط و آزاد بودند، ریشه کن کردهاند."
واقعاً آیا یک منطقه روستایی در دل طبیعت، نیازی به چنین جادهای وسیع با این حجم از کشتار جمعی درختان دارد؟ قطعاً پاسخ منفی است. مگر این که قرار باشد این جاده نیازهای جدیدی که به زودی ایجاد خواهد شد را پاسخ دهد؛ شهرکها و ویلاهایی که جایگزین طبیعت خواهند شد و در این میان بسیاری از رهگذر مرگ درختان و نابودی طبیعت به نان و نوا خواهند رسید!
در همه جای دنیا، چنین پهنههای طبیعی و بکری را در قالب محوطههای حفاظت شده تعریف میکنند ولی متاسفانه اینجا شاهدیم که وسط طبیعت جادهای عریض میکشند تا هجوم به آن بهتر و آسانتر صورت بگیرد!
آیا جز این است که این منابع طبیعی که قرنها و هزارهها طول کشیده که شکل بگیرند، تقریبا غیرقابل تجدید و یا به سختی تجدیدپذیر هستند؟ واقعاً چگونه میشود خود را پیرو دینی دانست که شکستن یک شاخه درخت را همانند بریدن بال فرشتگان میداند و در همان حال، هزاران درخت را از ریشه کند؟ آیا مسوولانی که دستور ساخت این جاده غیرضروری را داده و حکم قتل عام درختان را امضا کردهاند، پاسخگو و جبران کننده عواقب فاجعه بار زیست محیطی این تصمیم خود هستند؟