ramazan
ramazan

حمام خون در کتابفروشی ! 18+ عکس

مجموعه : جالب ترین ها
حمام خون در کتابفروشی ! 18+ عکس

 فمینیسم های افراطی در تاریخ جامعه

 

فمینیسم شاید تعریف ساده ای داشته باشد اما مفهوم بسیار حساسی است که ماهیت و اهدافش در طی زمان به شکل قابل توجهی تغییر کرده است. فمینیست های مشهور اقدامات زیادی را انجام داده اند؛ از جنگ برای به دست آوردن حق رأی زنان گرفته تا تحریم کتاب ها و فیلم ها به دلیل نگاه جنسیت گرا اما در میان این اقدامات مهم، اقدامات بی اهمیت و حتی دیوانه واری هم دیده می شود که در نهایت به اسم فمینیسم تمام شده است و اعتبار این جنبش را به کلی زیر سوال می برد.

 

اعتراض به نام گذاری توفان!

راکسی بولتون، فمینیست مشهور، رسما اعلام کرده که کلمه هاریکان به معنای توفان را دوست ندارد چون اولا بلای مخربی است که با کلمه ای مشابه her (ضمیر سوم شخص مفرد زن) شروع می شود؛ ثانیا اسم همه توفان های مخرب از اسامی زنانه گرفته شده است (مثل توفان کاترینا). او ادعا کرده که دلیل این انتخاب زن ستیز تشبیه زنان به توفان های مهلک و مخرب بوده است.

 

او گفته: «زنان بلای آسمانی نیستند که زندگی را نابود کنند.» او به صورت رسمی از سازمان هواشناسی آمریکا درخواست کرد که واژه هاریکان را به هیمیکان تغییر دهد که با ضمیر مردانه شروع می شود؛ درخواستی که البته رد شد. البته راکسی موفق شد این سازمان را قانع کند که یکی در میان از اسامی مردانه برای نام گذاری توفان های آمریکا استفاده کند.

 

 

حمام خون در کتابفروشی ! 18+ عکس

 

آتش نشان های ضد زن!

گلوریا استینم شخصیتی بود که ده ها از فمینیست طرفداری کرد و تعداد زیادی کمپین سوال برانگیز را در حمایت از حقوق زنان به راه انداخت. او زمانی ادعا کرد که آزمون های فیزیکی که از آتش نشان ها گرفته می شود، تبعیض آمیز است.

 

وقتی از او سوال کردند که اگر آتش نشان هایی که از توان فیزیکی مناسب برخوردار نیستند، نتوانند مصدومان را به بیرون از ساختمان آتش گرفته حمل کنند چه می شود، جواب داد: «نیازی به حمل مصدومان نیست و فقط کافی است آنها را روی زمین از آتش بیرون بکشند چون آتش روی سطح زمین کمتر است!»

 

 

حمام خون در کتابفروشی ! 18+ عکس

 

حمام خون در کتابفروشی

کتاب مشهور «روانی آمریکایی» که بعدها فیلم مشهوری با حضور کریستین بیل فرزند خوانده فمینیست دو آتشه گلوریا استینم از روی آن ساخته شد، از جمله کتاب هایی بود که با واکنش تند فمینیست ها مواجه شد. یک یاز این فمینیست های مشهور به نام تارا بکستر به کتابفروشی های سانتاکروز و کالیفرنیا حمله ور شد و روی هر نسخه از کتاب که به دستش رسید، کاسه ای خون ریخت. او گفت: «دوست دارم ببینم که نویسنده کتاب را زنده زنده پوست می کنند و اعضای بدن او را در ماهیتابه کباب می کنند.»

 

استینم هم ادعا کرد که شواهد و قراین موجود در کتاب به وضوح نشان می دهد که نویسنده کتاب، قاتل سریالی زنان است و باید سریع تر دستگیر شود!

 

 

حمام خون در کتابفروشی ! 18+ عکس

 

مقایسه فمینیست ها با فرمول انیشتین!

لوس ایریگاری، فمینیست فرانسوی، ادعا کرد که معادله E=me2 یک معادله ضد زن است! دلیل او این بود که این معادله می گوید سرعت نور بر سایر سرعت هایی که در زندگی بشر نقش اساسی ایفا می کند، برتری دارد.

 

به اعتقاد ایریگاری، این معادله نشان می دهد که هر که سریع تر بدود و قدرت بدنی بالاتری داشته باشد، بر دیگران برتری دارد؛ در نتیجه می گوید مردان هم بر زنان برتری دارند!

 

این فمینیست حتی پا را از این هم فراتر گذاشته و ادعا کرده که علم فیزیک به کلی جنسیت گرا و ضد زن است. او ادعا کرده که رد پای توطئه ای مردانه در فیزیک دیده می شود، چرا که مکانیک سیالات که زنانه تر است، نسبت به مکانیک جامدات که مردانه است، کمتر پیشرفت کرده است؛ چرا که مردان از آنجا که بدن شان به مایعات وابستگی کمتری دارد، عمدا در زمینه مطالعه در خصوص فیزیک سیالات کوتاهی می کنند!

 

جالب این که زنی که چنین ادعایی را مطرح کرده، به عنوان پژوهشگر در مرکز پژوهش های ملی فرانسه مشغول به فعالیت بوده و مدیریت مرکز پژوهش های فلسفی فرانسه را هم بر عهده داشته است.

 

 

حمام خون در کتابفروشی ! 18+ عکس

 

از کوره های مردسوزی تا نفرت از وارهول!

والری سولاناس بی تردید سردمدار زنانی است که با حرف های بی منطق شان آبروی جنبش فمینیسم را به خطر انداخته اند. او در دهه 60، «مانیفست طبقه وازده اجتماع» را منتشر کرد و در آن مدعی شد که مردان مسئول همه اشتباهات دنیا هستند. او پیشنهاد کرد که برای حل همه مشکلات جامعه، مردان را به صورت جمعی معدوم کنند و جامعه هایی زنانه را به وجود بیاورند.

 

رکسان دانبار رفیق فمینیست سولاناس هم به کمک او آمد و ارتشی زنانه را تشکیل داد که برای نابود کردن مردان آموزش می دیدند اما سولاناس مدتی بعد از نابود کردن مردان منصرف شد و تمام انرژی خود را بر جنگ با اندی وارهول، هنرمند سرشناس، متمرکز کرد.

 

در سوم ژوئن 1968 سولاناس به استودیوی وارهول حمله کرد و او و دوستش را به بهانه ضد زن بودن مورد اصابت گلوله قرار داد وارهول در نتیجه این حمله به شدت مصدوم شد و تا پای مرگ پیش رفت. پزشکان مجبور شدند روی او عمل جراحی قلب باز انجام بدهند و وارهول تا پایان عمر درگیر مشکلات قلبی بود. با این حال سولاناس با خونسردی در دادگاه گفت: «اصلا پشیمان نیستم.»

 

قاضی بعد از شنیدن صحبت های سولاناس در دادگاه، او را به سه سال بستری شدن در بیمارستان روانی محکوم کرد. بعد از اجرای این حکم، تشخیص داده شد که سولاناس از بیماری اسکیزوفرنی حاد رنج می برد. با این حال او بعد از گذراندن دوره درمان در بیمارستان، دوباره فعالیت های به ظاهر فمینیستی خود را از سر گرفت و به نفرت خود از اندی وارهول ادامه داد. او بعدها درباره این اقدام وحشیانه خود گفت: «من یک عمل کاملا اخلاقی انجام دادم. بخش غیراخلاقی قضیه زمانی اتفاق افتاد که نتوانستم کار را تمام کنم. باید بیشتر نشانه گیری را تمرین می کردم.»

 

سولاناس در سال 1971 به خاطر تعقیب وارهول مجددا دستگیر شد و باقی عمر خود را در زندان و بیمارستان های روانی گذراند.

 

 

حمام خون در کتابفروشی ! 18+ عکس

 

فمینیسم افراطی از نگاه جامعه شناسان داخلی

فمینیسم علیه فمینیسم؛ اینجا همان نقطه ای است که رویه ای از مسیری که همه مان انتظار داشته ایم خارج می شود و گمان می کنیم که دیگر کاری از دست مان برنمی آید. مثل بیماری ناشناسی که گربیانگیر مردم شود. چه بدتر که مسری هم باشد و بلای جان شود. در این مواقع است که می رویم سراغ پزشک، تا علایم را شناسایی کند و راهکارهایی برای پیشگیری و درمان تجویز کند.

 

اگر تا اینجای پرونده را دنبال کرده اید، اکنون وقت آن رسیده که ما هم برای حال خراب و وضعیت از دست رفته فمینیسم مان، به طبیبان حاذق این عرصه، یعنی جامعه شناسان مراجعه کنیم و از نظر و دیدگاه شان در این رابطه، به تفصیل بهره مند شویم. باشد که حال جامعه مان با آگاهی ما از علایم و چگونگی شیوع این قبیل بلایا، بهبود یابد.

 

آرمان پردازی های زنانه

محمد امین قانعی راد، رییس انجمن جامعه شناسی ایران و عضو هیئت علمی مرکز تحقیقات سیاست علمی کشور

مشکل فمینیسم افراطی به زمانی برمی گردد که فمینیسم تبدیل به یک مارک شد، برچسبی که بعضا به عنوان انگ به کار می رفت. بخشی از این فضا به عنوان هراس از فمینیسم، توسط همین فمینیسم افراطی ایجاد شد و بخش دیگری هم ناشی از گرایش هایی است که هر نوع دفاع از حقوق زنان را پس می زند و در تلاش است تا نظام مردسالار را با همه وجوهش، حفظ کند.

 

شرایط زمانه هم عوض شده است و زن ها به منابع قدرت و ثروت و منزلت اجتماعی دست پیدا کرده اند و این امری است که بر اثر تعلیم و تربیت و آموزش، انتظار می رود.

 

 

حمام خون در کتابفروشی ! 18+ عکس

 

زنان به تحصیلات دانشگاهی پرداختند و استاد شدند و با وجود تعداد نه چندان زیادشان، در رده های بالای مدیریتی و سیاسی، مثل نمایندگی مجلس حضور پیدا کردند.

 

همانطور که می دانید، امروز سهم زیادی از دانشگاه ها را دختران اشغال کرده اند، چرا که از منابع آموزشی بیشتری برخوردارند. این زنان در اشتغال هم حضور موثری دارند؛ بنابراین مشاغل بیشتری هم به دست آورده اند. اشتغال به آنها این فرصت را داده تا به منابع ثروت و درآمد هم دسترسی داشته باشند.

 

در کشور ما به طور طبیعی داشتن این منابع، (تحصیلات و شغل و درآمد) منزلت افراد را تعیین می کنند؛ منزلتی که به آنها استقلال اجتماعی می بخشد. اما خیلی از افراد جامعه، چنین منزلت و استقلالی را برای زنان برنمی تابند و از همین رو از برچسب فمینیسم، با وجهه منفی استفاده می کنند.

 

بخش دیگر موثر در این وضع، چنان که گفتیم، به رفتار خود فمینیسم ها برمی گردد که در کنار دفاع از مقام و حقوق زنان، به نوعی نفرت پراکنی نسبت به جنسیت مردانگی، چه از جنبه بیولوژیک و چه از لحاظ اجتماعی و فرهنگی می پردازند. بخش مهم دیگر، به آن دسته برمی گردد که ظرفیت های موجود برای تحول در جامعه را نادیده می گیرند و خیلی فراتر از گنجایش موجود سعی در ایجاد تحول می کنند.

 

شاید خیلی جاها صحبت های این دسته فمینیسم ها از حیث تئوریک و نظری غلط نباشد ولی وقتی از بُعد عملی به قضیه نگاه می کنیم، می بینیم که زمینه های عملی تحقق چنین ایده هایی به صورتی که مطلوب شان است، در جامعه وجود ندارد. نه تنها در بخش سیاستگذاری و نهادهای دولتی و مسئول و مجلسی، که بخش حقوق را تعیین می کنند، بلکه در بین خود مردم هم وضعیت و ظرفیت فرنگی پذیرش این امور و چنین تحول تندی، وجود ندارد.

 

این تحول به خودی خود امری طبیعی است اما یک شبه بودن آن – چنان که برخی از فمینیسم های تندرو می خواهند – ممکن نیست. این تندروی ها واکنش های نامطلوبی را در جامعه، چه در بین مردم عادی و چه مسئولین و سیاستگذاران برمی انگیزند.

 

 

حمام خون در کتابفروشی ! 18+ عکس

نکته دیگر، برمی گردد به بحث نفرت پراکنی این فمینیسم ها؛ اخیرا از همین زنان فمینیسم تندرو مطلبی خواندم و متوجه اشکالی عمده در شیوه عملکرد آنها شدم. شیوه ای که می توان از آن به «ناهم زمانی» تعبیر کرد. این زنان، برخی از اشعار بزرگترین مشاهیر شعر ایران نظیر فردوسی، حافظ، سعدی و مولانا را نقل می کردند و این شعرا را افرادی رسوا و زن ستیز عنوان می کردند، با ادبیاتی که به هیچ وجه مناسب صحبت از این بزرگان نبود.

 

در حالی که باید توجه داشت که به طور مثال شعر فردوسی «زنان را بُوَد بس همین یک هنر/ نشینند و زایند شیران نَر» و سایر این قبیل اشعار، به زمانه این شعرا برمی گردد و این نکته ای بس مهم است که نباید از آن غافل بود.

 

طبیعتا این شعرا، تحت تاثیر فرهنگ مردسالار زمانه شان و جایگاه اجتماعی پایین تر زن در آن دوران، چنین اشعاری را سروده اند. این شعرای ایرانی، با وجود وضع مردسالارنه زمانه شان، خیلی جاها در اشعارشان حتی قالب های حاکم زمانه شان نسبت به جایگاه زنان را هم شکانده اند.

 

این ادبا که نظریه پردازان دوران خود نیز بوده اند، خیلی مواقع بُت ها و چهارچوب هایی را هم شکانده و هنجارهای جامعه زمان خودشان را با اشعارشان به چالش کشیده اند ولی نمی توان منکر تاثیرپذیری شان از پدرسالار مرسوم زمان شان شد و آنها را به این دلیل، سرزنش کرد.

 

حالا اگر کسی بخواهد با توجه به ملاک های امروز، انسانی از هزار سال پیش را نقد و داوری کند، چه پیامدی در پیش خواهد داشت؟ چنین کسی نه تنها تاریخ و پیشینه ملی، که می بایست همه تاریخ و ادبیات پیشین جهان را به علت ناسازگاری با ارزش های کنونی تحقیر کند و مورد نفرت مردم واقع شود.

 

ما در اوایل قرن بیستم برای اولین بار تازه با به دست آوردن حق رأی زنان غربی روبرو می شویم. یعنی چنین تحولاتی در حوزه تساوی زن و مرد در دنیا، تحولات نوپایی بوده و زمانی حتی تصور وضعیت کنونی زنان و وردشان به پالمان، برای قدما غیرممکن بوده است.

 

تا 200 سال پیش، در سراسر دنیا به چنین تصوری می خندیدند. حالا که چنین پدیده ای رخ داده است، ما نمی توانیم به گوته و شکسپیر نوعی خرده بگیریم که چرا آثارشان با ملاک های امروزی ناهماهنگ است و در وصف شان از واژگانی توهین آمیز استفاده کنیم و بگوییم که انسان نبوده اند و مقام زن را چونان که باید، محترم نداشته اند و … در حالی که اتفاقا به واسطه تک جرقه هایی که این هنرمندان ایجاد کرده اند، بوده است که تغییرات کنونی به تدریج حاصل شده اند و اینچنین، جامعه ما در ابعاد مختلف دموکراتیزه شده است.

 

چه جامعه فعلی ایران و چه جامعه معاصر جهانی، با گذشت زمانی طولانی به حقوق فعلی زنان دست یافته است. تا سال 1954 در آمریکا هنوز طرح تفکیک نژادی سیاه پوست ها از سفیدپوست ها در مدارس اجرا می شد و بر اثر کشمکش ها و شکایاتی که در درازای زمان، دیوان عالی آمریکا این امر را غیرقانونی تلقی کرد.

 

الان تازه حدود 60 سال از این امر می گذرد و نکته ای که باید در نظر گرفت، این است که چنین تحولاتی، تدریجی رخ می دهند و کسانی که با تندروی انتظار تغییرات یک شبه دارند، در حقیقت دارند به خودشان ضربه وارد می کنند.

 

این قبیل تحولات، همه در راستای دموکراتیزه شدن و برابر شدن موقعیت انسان ها با یکدیگر است. بخشی از این برابری به طبقات برمی گردد و چنان که می بینیم، مسیر خوبی را تا همین جا برای به دست آوردن حقوقی کم و بیش یکسان، طی کرده است.

 

فعالیت های سیاسی، آموزش و بهداشت و … همه نوعی مبارزه برای این حقوق هستند که همچنان ادامه دارند. امروز ولی می توان از مفهوم بیمه همگانی و آموزش همگانی دفاع کرد، در عین حال که هنوز هم خلأهای بسیاری در این زمینه برابری، وجود دارند.

 

بشر همواره برای برابری این حقوق مبارزه کرده است؛ چه در طبقات اجتماعی و چه در روابطی نظیر روابط نژادی، مذهبی و … که همه این حقوق تا همین حد فعلی، با مبارزات پیاپی و صبر در مدت زمان طولانی و به طور تدریج یاست که محقق شده اند.

 

تساوی جنسیتی هم یکی از این روابط است که شاید متاخرترین رویه دموکراتیزه شدن جامعه به حساب بیاید. دفاع از حقوق زنان، شاید تازه ترین لایه گسترش مردم سالاری بوده و هم سطح شدن روابط اجتماعی زن و مرد، از تازه ترین این روابط است.

 

تلاش برای برابری تساوی جنسیتی، هر چند پدیده جدیدی است ولی امری است که در نهایت تحققش قطعی است و با وجود همه موافقت ها و مخالفت های موجود، به نظر می رسد که با گذشت یک دوره 30-20 ساله در آینده، خیلی از این مناسبات به طور طبیعی دگرگون خواهند شد. می توان تجلی این امر را در یک مثال حقیقی نسلی، بهتر مشاهده کرد.

 

بنده مردی را می شناسم که به تازگی، در 90 سالگی فوت کرد. در نظر بگیرید این فرد، در دهه 30 اجازه نمی داد که دخترانش به مدرسه بروند و به باور او، به انحراف کشیده شوند.

 

 

حمام خون در کتابفروشی ! 18+ عکس

 

 

او در دهه 50 دختران جوان ترش را در امتحانات غیرحضوری شرکت داده و آنها را از طریق استخدام معلم زن خصوصی تعلیم داد. نوه های بزرگتر این مرد تا سطح دیپلم به تحصیل پرداختند و نکته اینجاست که با گذار نسلی، کوچکترین نوه این مرد، از قضا دختری بوده که تحصیلاتش را تا سطح دکتری ادامه داده بود و همین پیرمرد، در تناقض با باورهای جوانی اش، در سال های اخیر پیش از فوتش به او افتخار می کرد.

 

این تحول در حوزه روابط زن و مرد، بالاخره رخ می دهد و اتفاقا تحولی گران سنگ است؛ چرا که این نابرابری جنسیتی در همه حوزه های زبانی و اجتماعی و قوانین و فقه و فرهنگ ما ریشه دارد. برخی از فمینیسم های افراطی، به نقد خشن خانواده های مذهبی می پردازند، چرا که این باورها در رگه های مذهبی نفوذ بیشتری داشته اند ولی حتی با توجه به این امر هم، همه افراد مذهبی شامل این تحول و دگرگونی می شوند و کم و بیش از آن اثر پذیرفته اند.

 

کافی است به تفاوت و تحول در نقش زن در این خانواده ها نگاهی بیندازید تا خود شاهد این دگرگونی باشید. بستر رخ دادن این تحولات ایجاد شده است و فمینیسم هایی که به جای صبر و برنامه ریزی تندروی می کنند، تنها نگاهی منفی میان مردم را نسبت به دفاع از حقوق زنان برمی انگیزند و حتی ممکن است ادامه این تحولات و رشد آگاهی از برابری جنسیتی را به تاخیر بیندازند.

 

طرفداران حقوق زنان و کسانی که می خواهند حضور و مشارکت زنان در عرصه های اجتماعی را گسترش دهند، باید وارد گفتگوی اجتماعی شوند. بایستی از روش های غیرتندروانه و با منطق گفتگویی، بهره ببرند. البته که ما اینجا، منکر این حقیقت نمی شویم که هر نوع تحول اجتماعی، درجه ای از فشار را می طلبد. یعنی منطقی است که فمینیسم ها، در عین روش های گفتگومدارانه شان با سیاستگذاران، برای ادامه دادن سیر تحول و ایجاد تغییرات در قوانین و مقررات حاکم، باید فشار وارد کنند.

 

اسم این نوع فشار را می توان مذاکره گذاشت. یعنی گفتگویی که در حین آن، تلاش شود تا از طرف مقابل، امتیازاتی هم کسب شود. فمینیسم ها باید وارد چنین گفتگوهایی شوند وگرنه با آرمان پردازی هایشان و افراطی گری هایشان، تنها به خود آسیب وارد می کنند. به طور مثال برخی از این فمینیسم ها معتقدند که باید انقلابی در زبان رخ دهد تا نابرابری های جنسیتی زبانی ما دگرگون شود؛ چرا که زبان روزمره مردم عادی، زبان مردسالارانه است. یعنی واژگانی در زبان ما وجود دارد که برای زنان تحقیر کننده است.

 

مثلا زنی گفته بود که از واژه بانو، به سبب پشتوانه مردسالارانه آن متنفر است. ما به ازای بانو، می توانیم زنان را با واژه «خانم» خطاب کنیم که آن هم به معنی زنِ خان است و از دوران خان خانی، باقی مانده است. برخی از این فمینیست ها معتقدند که امروز نباید از این واژه به خاطر لایه پنهان معنایی اش که به فئودالیسم برمی گردد، استفاده کرد. در حالی که چنین نیست.

 

این واژه امروزه معنای پیشینش را از دست داده و مفهوم جدیدی یافته است. واژه خانم، دیگر معنی دوران فئودالیته و نظام ارباب رعیتی خود را ندارد و دچار دگرگونی شده است. علاوه بر این، گسترش این واژه به نحوی است که امروز همه زنان، خانم خطاب می شوند و به نحوی در منزل شان به صورت افقی، برابری ایجاد می شود و این حرمت شامل همه زنان می شود و حتی امر مثبتی است.

 

این قبیل تحولات زبانی را در واژگانی نظیر جناب و میرزا هم مشاهده می کنیم که امروزه یا معنای پیشین شان را از دست داده و کنار گذاشته شده، یا از حالت خاص پیشین، به واژه ای عمومی برای خطابی همگانی دگرگون شده اند و اتفاقا به ایجاد برابری اجتماعی در زبان کمک کرده اند.

 

در کنار همه آنچه تاکنون گفته شد، بدیهی است که سیر تحول و دگرگونی جامعه، لزوم وجود گروه های تحول خواه را نفی نمی کند و افراد پیشگام و کنش گران و فعالان اجتماعی و مدنی در این عرصه، قطعا در تاثیر و تسریع این تحول نقش بسزایی دارند.

 

جلوتر بردن این تحول و دموکراتیزه شدن جنسیتی در جامعه همواره نیازمند این افراد است اما کسانی که وارد این عرصه می شوند، باید توجه داشته باشند که قرار است در این زمینه نقش داشته باشند، نه ضد نقش. یعنی نباید به نحوی کنش گری داشته باشند که نه تنها به تسریع تحول کمک نکنند، بلکه آن را به تعویق بیندازند و مزاحم پیشبرد آن شوند.

 

درمجموع باید گفت بله، در بسیاری مواقع ممکن است فمینیسم، ضد فمینیسم شود. یعنی به جای تسریع این فرآیند و روغن کاری چرخ این رویه و جذب گروه های بیشتری به این ایده از طریق گفتگوهای اجتماعی، ممکن است به عکس به تولید و برانگیختن برخی واکنش های اجتماعی منفی و مقاومت ها در بین مردم و مسئولین و نخبگان فرهنگی سنتی و حتی در میان زنان بینجامد.

 

 


راهنمای اقامت و مهاجرت
بیوگرافی هنرمندان