از دورری تو گمگشته شدم * در کنج غربت سرگشته شدم
عشق رویت در دل من * می زند صد جوانه تا که بیایی
من نگاه تو را؛ حس ناب تو را، به جهان ندهم
تا اسیرِ توأم
من از این قفست؛ به خدا نرهم!
پس بمان
که دلم این دلِ بیقرار؛ به تو خو کرده است
دلِ عاشقِ من بگذشت ز همه؛ به تو رو کرده است
ای ناجی من!
من را به نگاهی، برهان ز خودت… ز خودم
عشق اتفاق است!
اما اتفاقی عاشقت نشدم… نشـدم… نشـدم
من را به نگاهی، برهان ز خودت… ز خودم
عشق اتفاق است!
اما اتفاقی عاشقت نشدم… نشـدم… نشـدم
به تو گر نرسم؛ چه کنم؟ ای زیبای من
با شب و روز خود چه کنم؟ ای فردای من
تو که خواهشِ هر شعرِ منی؛ بی من نرو
با منِ بی تو؛ باید چه کنم؟
ای رؤیای من
ای ناجی من!
من را به نگاهی، برهان ز خودت… ز خودم
عشق اتفاق است!
اما اتفاقی عاشقت نشدم… نشـدم… نشـدم
ای ناجی من!
من را به نگاهی، برهان ز خودت… ز خودم
عشق اتفاق است!
اما اتفاقی عاشقت نشدم… نشـدم… نشـدم
ملودی: حسین قنبرپور
شعر: محسن شیرعلی
خواننده: ادوین