ما ایرانیان افتخار داریم امام خمینی(ره) تابناکترین چهره قرن اخیر، از ماست. این افتخار به چه ارزشهای فکری و عملی برمیگردد؟
ما مسلمانیم و مفتخر به پیروی از تعالیم آخرین فرستاده الهی، به همین دلیل هویت ما محصور در جغرافیای طبیعی و سیاسی ایران زمین نیست. ایران اسلامی یک قطعه پاک از سرزمینهای وسیع اسلامی است.
امام خمینی(ره) که پرچم اسلام را نزدیک به نیم قرن به دوش کشید تا مسلمانان را از اسارت استکبار و استبداد جهانی رهایی بخشد، فقط یک چهره ملی و ایرانی نیست، او متعلق به جهان اسلام است.
بالاتر از این به دلیل ژرف اندیشی در سرنوشت انسان و رهایی انسان از Evil bonds بندهای شیطانی قدرتمندان کنونی جهان، متعلق به کل بشریت و یک چهره جهانی است.
ارزش کار امام (ره) که اکنون به مناسبت سالگرد عروج ملکوتی او به بازخوانی کارنامه الهی و قرآنیاش نشستهایم چیست؟ ظهور او در عصری بود که جهان در تسخیر دو قدرت مدرن بود.
میلیونها انسان در جنگ جهانی اول و دوم کشته شدند و این قتلعام محصول عصر روشنگری در غرب و پدیداری مدرنیسم به عنوان یک فلسفه و جهانبینی در سپهر اندیشه بشر بود.
مدرنیسم نوعی جهانبینی مبتنی بر مفاهیمی چون اومانیسم، پوزیتویسم، لیبرالیسم، سکولاریسم و … است.
ریشه فلسفی آن ماتریالیسم و جنگ بیپایان با خدا و وحی در قالب سنتستیزی است.
بیش از دو قرن است این اندیشه بر جان و دل و فکر بشر سایه انداخته است. فیلسوفان مدرن عصری را به غلط روشنگری نام نهادند و بر تباهیهای فکری کلیسا در قرون وسطی شوریدند تا جایی برای اعتقاد به وحی و خدا باقی نماند.
آنها با تردستی به بهانه انحرافات فکری در اصحاب کلیسا و جنایات آنها در قرون وسطی، بشر را از جاده فطرت الهی و وحی منحرف کردند و مدینه فاضلهای! بنا نهادند که هیچ فضیلت اخلاقی جز خودپرستی، غرور و تکبر به رسمیت شناخته نشود.
آنها مدینهای را شکل دادند که در حوزه اقتصاد هیچ ارزشی جز “سود” و در حوزه فرهنگ هیچ هنجاری جز برهنگی و بردگی زن را برنتابند.
امام خمینی(ره) در عصری پدید آمد که دو قدرت بزرگ جهانی پس از جنگ جهانی دوم دارها را برچیده و خونها را شسته و جهان را بین خود تقسیم کرده بودند.
امام در عصری ظهور کرد که قدرتهای جهان با تبانی، یک رژیم جعلی را در وسط دنیای اسلام با غصب سرزمین فلسطین و اشغال اولین قبله مسلمانان، پایگاهی برای هدم اسلام و ارزشهای الهی و تجزیه کشورهای اسلامی درست کرده و جا داده بودند.
امام خمینی(ره) پیامبروار، فریاد رهایی برای مسلمانان و از آن بالاتر بر سر بشریت سر داد و به تنهایی علیه همه قدرتهای جهان ایستاد. ارزش کار امام(ره) در مقوله تاسیس است. او یک موسس است. او یک پایهگذار است.
او پایهگذار و موسس مبارزه بیامان با کفر، الحاد و نفاق شکل گرفته در استبداد حاکم بر جهان است و طبیعی است باید استبداد را در سرزمینی که خود در او میزیست به زیر کشد و لقمهای را که از گلوی استعمار در حساسترین نقطه جهان گیر کرده بود، بیرون آورد.
– او موسس جمهوری اسلامی است.
– او موسس عصر روشنگری جدید در تاریخ بشر است تا با روشنگری قلابی مدرنیته مقابله کند.
– او موسس بازگشت بشر به دامن دین و وحی در عصر ماست.
– او موسس فلسفه سیاسی جدید به نام ولایت “فقیه” در برابر ولایت “سفیه” است. فلسفهای که به طور بدیهی تصورش مورد تصدیق است.
– او موسس “جمهوریت” به معنای واقعی در عصر ماست. او ثابت کرد اگر وحی و خدا را از جمهوریتخواهی برداریم جز فریب و حقهبازی و سلطه بیچون و چرای یک طبقه بیهویت در جامعه چیزی باقی نمیماند.
– او موسس انقلاب اسلامی برای آمادهسازی بشر برای ظهور حضرت بقیهالله الاعظم ارواحنافداه است. او انقلاب را از توکل به خدا شروع کرد و با همین توکل به پیروزی رساند و آن را استمرار بخشید. اکنون نغمههای بیداری اسلامی در جهان اسلام، وامدار کلام او هستند.
بارها گفتهام که مسلمانان در صدر اسلام فتوحات زیادی داشتهاند اما قرآن فقط از یک فتح به عنوان فتحالمبین در سوره فتح یاد میکند، آن هم فتحی که در آن جنگی صورت نگرفته است.
این فتح به مناسبت صلح حدیبیه بوده که بین پیامبر اسلام(ص) و کفار منعقد شده است. امام یک سال قبل از وفات خود تن به پذیرش قطعنامه داد. در اولین جمله پیام خود در پذیرش صلح پس از بسماللهالرحمنالرحیم، آیه 27 سوره فتح را یادآور شد.
1- ما در صدد گسترش نفوذ اسلام در جهان و کم کردن سلطه جهانخواران بوده و هستیم.
2- ما در صدد خشکاندن ریشههای فاسد صهیونیسم، سرمایهداری و کمونیسم در جهان هستیم.
3- راهی جز مبارزه نمانده و باید چنگ و دندان ابرقدرتها و خصوصا آمریکا را شکست.
4- مبارزه با رفاه طلبی سازگار نیست. آنهایی که تصور میکنند مبارزه در راه استقلال و آزادی مستضعفین و محرومان جهان با سرمایهداری و رفاهطلبی منافات ندارد با الفبای مبارزه بیگانهاند.
5- آنهایی که تصور میکنند سرمایهداران و مرفهان بیدرد با پند و اندرز متنبه میشوند آب در هاون میکوبند.
6- تنها آنهایی تا آخر خط با ما هستند که درد فقر و استضعاف را چشیدهاند.
7- جنگ ما جنگ عقیده است، جغرافیا و مرز نمیشناسد.
8- شیشه حیات آمریکا در این کشور (ایران) شکسته است. ما میگوییم تا شرک و کفر هست، مبارزه هست و تا مبارزه هست، ما هستیم.
9- مسلمانان باید بدانند تا زمانی که تعادل قوا در جهان به نفع آنان برقرار نشود همیشه منافع بیگانگان بر منافع آنان مقدم است. هر روز شیطان بزرگ یا شوروی به بهانه حفظ منافع حادثهای به وجود میآورند.
10- ما تصمیم داریم پرچم لااله الاالله را بر قلل رفیع کرامت و بزرگواری به اهتزار درآوریم. ما هدفمان پیاده کردن بینالملل اسلامی در جهان فقر و گرسنگی است کمربندها را محکم ببندید، هیچ چیز نکرده است
این ده فرمان جزء اصول اساسی سیاست خارجی انقلاب است و در هیچ عصری تغییر نمیکند.
حضرت امام(ره) در چنین روزی رخ در نقاب خاک کشید و انقلاب اسلامی را به دست بزرگمردی سپرد که خود تربیت کرده بود.
امروز ربع قرن از زعامت حضرت آیتاللهالعظمی خامنهای رهبر معظم انقلاب میگذرد. انقلابیون ایران و دنیای اسلام و جهان میتوانند شهادت دهند که انقلاب اسلامی بیکموکاست در مسیر 10 فرمان امام(ره) پیش رفته است.
ایشان 25 سال است هوشمندانه انقلاب را در فرازونشیبها و افتوخیزهای سیاسی و نظامی منطقه رهبری میفرمایند. جنگ سخت و نرم دشمن را در منطقه و جهان رصد کرده و استبداد جهانی را زمینگیر نموده است. در عصر زعامت او رژیم اشغالگر قدس در داخل سرزمینهای اشغالی با جنگ 33روزه و 22 روزه تنبیه شد و برای اولین بار طعم تلخ شکست را پذیرفت.
در عصر زعامت او قدرت ارتش و سپاه در زمین،آسمان و دریا به گونهای تقویت شد که امروز فکر تجاوز به خاک مقدس جمهوری اسلامی را از هر قدرتی سلب کرده و خشکاند.
در عصر زعامت اوست که پیشرفتهای علمی دانشمندان ایرانی در فناوریهای نوین زبانزد خاص و عام در جهان است و 6 قدرت جهانی را مجبور کرد که در برابر ملت ایران زانو بزنند و به فکر مهار این پیشرفتها در قالب مذاکرات هستهای بیفتند.
و بالاخره در عصر زعامت اوست که یاد و خاطره امام (ره) همچون خونی پاک در رگهای ملت ایران زنده و جاری است.
تاریخ سراغ ندارد در این ربع قرن، رهبر معظم انقلاب سخنی گفته باشند یا پیامی صادر کرده باشند که در آن از راهبرد و رهنمود امامخمینی(ره) یاد نکرده باشند. او 10 فرمان امام خمینی(ره) را در تئوری، بازخوانی و در عمل باز تولید کرد.
رمز موفقیت او در عبور از بحرانها همین امامگونه عمل کردن در برابر دشمنان است. از خداوند بزرگ میخواهیم امام محرومان و مستضعفان و آزادگان جهان را با اجداد طاهرینش محشور فرماید و به جانشین بر حق او عمری به بلندای آفتاب مرحمت نماید.
ابراهیم(علیهالسلام) در پی فرصتی میگشت تا اینكه عیدی كه از آن مردم زمان بود، فرا رسید و رسم چنین بود كه همه مردم (جز بیماران) هنگام عید از شهر بیرون میرفتند و به گردش میپرداختند.
ابراهیم(علیهالسلام) دومین پیامبر اولوالعزم است كه دارای شریعت و كتاب مستقل بوده، و دعوت جهانی داشته، او حدود هزار سال بعد از حضرت نوح(علیهالسلام) ظهور كرد و سلسله نسب او تا نوح را چنین نوشتهاند: «ابراهیم بن تارخ بن ناحور بن سروح بن رعو بن فالج بن عابر بن شالح بن ارفكشاذ بن نوح»
این پیامبر بزرگ در شهر «اور» از شهرهای بابل به دنیا آمد. یکی از وقایع و رویدادهای بزرگ زندگانی آن حضرت سرد شدن آتش نمرود بر اوست، شما نیز بارها و به تکرار این داستان را خوانده و یا شنیده اید، اما آنچه در این میان برای ما حائز اهمیت است نقل خود داستان نیست بلکه نکته ای است که دل این واقعه نهفته است.
خلاصه واقعه بدین شرح است که ابراهیم(علیهالسلام) در پی فرصتی میگشت تا اینكه عیدی كه از آن مردم زمان بود، فرا رسید و رسم چنین بود كه همه مردم (جز بیماران) هنگام عید از شهر بیرون میرفتند و به گردش میپرداختند.
آن روز همه از شهر بیرون رفتند، حتی ابراهیم(علیهالسلام) را نیز دعوت كردند كه با آنها به خارج از شهر برود، ولی ابراهیم(علیهالسلام) در پاسخ دعوت آنها گفت: «من بیمار هستم و نتوانم با شما به گردش پرداخته و از شهر بیرون آیم. وقتی كه شهر كاملاً خلوت شد، ابراهیم(علیهالسلام) یك تبر با خود برداشت، و به پرستشگاهی كه بتهای آنان در آن قرار داشت رفت. مردم پس از برگزاری مراسم جشن خود، بازگشته و آنچه بر سر بتها آمده بود، ملاحظه كردند.
آنان وحشت زده از خود پرسیدند، كدام فرد ستم پیشه به مقدسات ما چنین كرده است؟ با هم گفتند: به خدا سوگند كسى جرأت این كار را نداشته جز همان جوانى كه آنها را نكوهش می كرد و از آنها بیزارى می جست، و براى كشتن او وسیلهاى بدتر از كشتن با آتش نیافتند، و از این رو هیزم فراوانى جمع كردند تا روزى كه قرار شد او را با آتش بسوزانند .
نمرود با لشكریانش براى تماشا آمدند و جایگاهى براى او ترتیب دادند كه از آنجا بنگرد تا چگونه آتش ابراهیم را در كام خود فرو خواهد برد. از آن سو ابراهیم را در منجنیق گذاردند (تا به سوى خرمن آتش پرتاب كنند) زمین (بناله درآمد) و گفت: پروردگارا بر روى زمین كسى جز او نیست كه تو را بپرستد آیا باید او به آتش بسوزد؟ پروردگار متعال (در پاسخ) فرمود: اگر مرا بخواند او را نجات خواهم داد.
از امام باقر علیه السّلام روایت كرده اند كه فرمود: دعاى ابراهیم علیه السّلام در آن روز این بود كه گفت: «یا احد [یا أحد یا صمد] یا صمد، یا من لَمْ یَلِدْ وَ لَمْ یُولَدْ وَ لَمْ یَكُنْ لَهُ كُفُواً أَحَدٌ» سپس گفت: … «تَوَكَّلْتُ عَلَى اللَّهِ» پس خداى تبارك و تعالى فرمود: تو را كفایت كردم (و نجات بخشم) و به آتش خطاب فرمود:
«سرد باش» در این وقت سرما چنان شد كه دندان هاى ابراهیم از سرما به هم می خورد تا اینكه به دنبال آن خداى عز و جل فرمود : (قُلنَا یَا نَارُ کُونِی بَرداً و سَلاماً عَلَی اِبراهِیم)(انبیاء/69) «ای آتش! بر ابراهیم سرد و سلامت باش».(الروضة من الكافی / ترجمه رسولى محلاتى / ج2 / 220)
هنگامی که حضرت را در منجنیق گذاردند که به آتش افکنند گفت حسبی الله و (تَوَكَّلْتُ عَلَى اللَّهِ ) یعنی خدا کافیست مرا در هر حال، و هیچ چیز دیگر را اعتنا ندارم و همین راز نهفته در این ماجراست.
اعتماد به خدا و توکل به او و چشم امید به غیر از او نداشتن. (علل الشرائع) با اسناد به امام رضا (علیه السلام) مىنویسد: همانا خداوند تعالى ابراهیم را خلیل و دوست خود گرفت:
چون او هیچ وقت احدى غیر خدا را اراده نكرد و از هیچ كس جز خداى عزّوجل درخواستى ننمود (همچنان كه مشهور است وقتى ابراهیم را در منجنیق نشانده و مىخواستند به سوى آتش پرتاب كنند، جبرئیل به نزدش آمد و گفت:
آیا حاجتى دارى؟ فرمود: آرى ولى به شخص تو خیر، یعنى خداى من در برآوردن حاجتم مرا كفایت مىكند). (قصص الأنبیاء (قصص قرآن – ترجمه قصص الأنبیاء جزائرى) /154)
از این جهت خدای تعالی فرمود:
و ابراهیم الّذی وفّی ( نجم/37) یعنی و ابراهیمی که به گفته خود وفا کرد و به غیر من التفات و اعتنا نکرد. كلمه” توفیه” كه مصدر فعل” وفى” است به معناى آن است كه حق صاحب حق را تمام و كمال بپردازى، و توفیه ابراهیم (علیه السلام ) این بود كه آن جناب هر حق بندگى كه به عهده داشت تمام و كامل ادا كرد و به بهترین وجه هم ادا كرد. ( ترجمه المیزان، ج19، ص: 74)
به غیر از خدا هرگز
حضرت ابراهیم علیه السلام نه تنها در این واقعه بلکه در سایر رویدادهای زندگی اش دست نیاز به سوی دیگری دراز نکرده و چشم امید به غیر از خدا نداشته است و این امر تنها مختص آن حضرت نبوده بلکه سایر پیامبران و بزرگان دینی ما نیز موصوف به این خصیصه ارزشمند اخلاقی بوده و در لحظه لحظه زندگی خویش جز به درگاه حضرتش به جانب دیگری روی نمی کردند و این تفسیر عملی آیه 79 سوره انعام است:
إِنِّی وَجَّهْتُ وَجْهِیَ لِلَّذی فَطَرَ السَّماواتِ وَ الْأَرْضَ حَنیفاً وَ ما أَنَا مِنَ الْمُشْرِکینَ.
حضرت ابراهیم به واسطه توسل و توکل به خدا و تنها یاری جستن از او از نعمت سرد شدن آتش بر خود بهره جست چرا که رحمت خدا بی انتهاست و لاجرم شامل حال تمامی بندگان خواهد بود چنانکه اگر فرعون نیز هنگامه غرق شدن، خدا را می خواند نه بنده اش را، خداوند او را نیز از غرقاب هلاک نجات می داد چنانکه در روایت داریم:
غرق شدن فرعون علت دیگرى هم داشته و آن این بود هنگامى كه بالا و پائین می رفت در آب و در معرض هلاكت بود به موسى استغاثه كرد و از موسى یارى طلبید و به خداوند استغاثه نكرد و غرق گردید، و پس از آن به حضرت موسى وحى شد كه به فریاد فرعون نرسیدى چون او را نیافریده بودى و اگر به من التجاء آورده و استغاثه كرده بود به فریادش می رسیدم و او را غرق و هلاك نمی كردم و نجاتش می دادم. (علل الشرائع / ترجمه مسترحمى / 140 ) گر امید آدمی تنها و تنها به خدا باشد سرد شدن آتش که سهل است دنیا و کائنات گلستان می شود.
اى یافته از جانب حقّ نعمت و ناز
زنهار مبر پیش كسى دست نیاز
گر خیر خود از غیر خدا مىجوئى
شك نیست كه ناامید مىگردى باز
منابع :
1. الروضة من الكافی / ترجمه رسولى محلاتى / ج2
2. علل الشرائع / ترجمه مسترحمى
3. ترجمه المیزان، ج19
4.قصص قرآن – ترجمه قصص الأنبیاء جزائرى
جای پای حضرت ابراهیم را ببینید! عکس
ارثیه حضرت موسی دست چه کسی است؟
وصیت نامه حضرت فاطمه زهرا (س)