سالار عقیلی در حالی که این جملات را در شب اول اجرای کنسرت «پردیس» میخواند، کسانی که با بلیتهای بالای 40هزارتومانی به سالن کنسرت آمده بودند، زیاد هم احساس امنیت نمیکردند. بعضی دیگر از خریداران بلیتها در آن لحظهها در ونهای گشت ارشاد بودند و بعضی دیگر نیز شنونده صدای جیغها و فریادهای زنان و دخترانی بودند که در معرض تذكر و جلب قرار گرفته بودند. همه اینها در کنسرتی اتفاق افتاد که آهنگسازش «حمید متبسم» سالها از عمر خویش را صرف ساخت این قطعه کرده است و از آن طرف پس از اجرا در بسیاری از کشورها، شور و اشتیاق بسیاری داشت تا برنامه در ایران نیز اجرا شود. این اتفاقات در حالی در اجرای برنامه «پردیس» در ایران رخ داد که این برنامه در کشورهای انگلیس، هلند و… با افتخار تمام برگزار شده بود.
گشت ارشاد در کنسرتها
اولینبار نیست که نیروی انتظامی و گشتهای ارشاد در کنسرتی حضور پیدا میکنند و بین مردم و آنان درگیری پیش میآید. آنها پیش از این نیز در کنسرتهایی چون مازیار فلاحی، رضا یزدانی و… حضور پیدا کردند که با حاشیههایی همراه بوده است، اما طبیعی است که بههرروی مخاطبان و همچنین عوامل یک پروژه موسیقایی مانند «پردیس» متفاوت از یک کنسرت موسیقی پاپ است. این بدان معنا نیست که حضور گشت ارشاد در کنسرتهای پاپ مورد دفاع قرار گیرد؛ اما بسیاری از مخاطبان موسیقی سنتی ایران خوب به یاد دارند که به علت برخورد با همسر استاد «محمدرضا شجریان» در یکی از برنامههای او در دهه 70، موجبات دلخوری استاد و همچنین عدم تمایلش به اجرای برنامه تا مدتها در ایران شد. در این برنامه نیز نه تنها به قول خود «عقیلی» با یکی از نزدیکان او برخورد شد که مانع از حضور همسر و خواهر «حمید متبسم» آهنگساز این کنسرت شدند.
توتونچیان: پیامکهای توجه به حجاب ارسال کردیم
در این میان «محمدحسین توتونچیان» – برگزارکننده این کنسرت- میگوید: «درست است که نوع پوشش مناسب به عنوان یک قانون است که باید آن را پذیرفت و فرقی نمیکند که در پارک باشد یا یک سالن کنسرت یا حتی بیابان، اما مساله اینجاست که نیروهای انتظامی قانون مشخصی برای برخورد با کسانی که به کنسرت آمده بودند، نداشتند و زمانی که من از آنان پرسیدم شما با چه مواردی مشکل دارید تا من از طریق اسام اس آن را به مخاطبان اطلاع دهم، جوابی نداشتند و میگفتند خودمان تشخیص میدهیم که چه کسانی اجازه ورود به سالن کنسرت را دارند و چه کسانی ندارند. یعنی آنان نوعی اعمال سلیقه شخصی در اینباره میکردند و جالب اینجاست که چون این افراد در شبهای مختلف، متفاوت هستند، پس برخوردهای آنان نیز مصداقهای متفاوتی دارد. «اما برای خریداران بلیتها این پیامک ارسال شد: «مدعوین محترم لطفا شدیدا پوشش اسلامی را رعایت فرمایید.» البته آنان که بلیت این برنامه را خریده بودند، حتما دیدهاند که پایین بلیتهای آنان نوشته شده بود: «با مانتوی بلند دکمهدار در برنامه حاضر باشید.»
اما انگار این تمهید هم موثر واقع نشد و آنان که با مانتوی بلند دکمهدار بودند هم مورد برخورد با پلیس قرار گرفتند. توتونچیان میگوید: «ما مردمی داریم که در ذات خود باعفت هستند؛ حتی ایرانیان غیرمسلمان هم همینطور، بنابراین بهتر است از سختگیریهای بیمورد جلوگیری شود و رفتاری منطقی وجود داشته باشد. برای مثال مصادیقی را که قرار است با آنها برخورد شود به ما بیان کنند تا ما در بلیتها به آن اشاره کنیم. مثلا من از این پس میدانم که پوشیدن «ساپورت» سبب برخورد میشود، اما ماجرا این است که گاهی با افرادی برخورد میشد که هیچیک از این مصادیق را نداشتند و به نظر میرسید که ماموران نیروی انتظامی تنها با سلایق شخصی خود با مخاطبان برخورد میکردند.»
چند مجوز برای یک اجرا؟
انگار در این سالها هرچه زمان میگذرد، برگزاری برنامههای موسیقایی مشکلدارتر میشود. خوب است آقای جنتی و معاون هنریاش آقای مرادخانی به این مساله رسیدگی کنند که یک آهنگساز برای اجرای یک کنسرت باید از چند خوان بگذرد؟ چقدر هزینه کند که کنسرتی آرام و بیسروصدا به اجرا درآورد؟ چنان بوروکراسی سنگینی در حوزه موسیقی وجود دارد و تعداد متولیان آن به اندازهای زیاد است که گاهی حتی نمیتوان به صورت شفاهی تعداد آنها را برشمرد. اداره اماکن، شهرداری و بعضا یک نهاد فرهنگی دیگر، از معمولترین حوزههایی هستند که پس از گرفتن مجوز اجرای زنده از ارشاد، باید مجوزشان را گرفت تا بتوان کنسرت برگزار کرد. اینها منهای مجوزی است که باید از وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی گرفت و نکته غمانگیز این است که این بوروکراسی برای همه یکسان است.
از شجریان و علیزاده و ناظری و لطفی گرفته تا متبسم و کلهر و البته هنرمندان حوزه موسیقی پاپ. هرچند گرفتن بعضی از این مجوزها، نظیر مجوز اداره اماکن برای تامین امنیت کنسرتها ضروری است، بعضی مجوزهای دیگر اساسا هیچ کارکردی ندارد و تنها باعث چند متولیگیری شده است. دامنه مساله گاه فراتر از این رفته و این نهادها به خود اجازه میدهند تا در زمینه شعر و قطعات نیز نظر کارشناسی اظهار کنند. حالا به همه اینها باید مشکل ورود گشت ارشاد را نیز به سالنهای برنامهها اضافه کرد که انگار قوزی بلندتر از هر قوز دیگری برای برگزارکنندگان کنسرت است.
چند نكته درباره پردیس
اما وقتی نگاهی به پروژه عظیم «پردیس» میاندازیم، تاسف از بروز این حاشیهها بیشتر میشود. رپرتوار موسیقایی این پروژه را حمید متبسم برای سازهای آرشهای و بادی چوبی غربی در کنار سازهای مضرابی ایرانی ساخته است. چیزی شبیه به دیگر پروژه متبسم با نام «سیمرغ». متبسم طی شش سال این پروژه را متشکل از 35 ساز ایرانی، غربی و آواز نوشته است.
این مجموعه که بخشی از آن سال گذشته با ارکستر کوچکتری به حمایت مرکز فرهنگی شونک هلند (SCHUNCK) با صدای سالار عقیلی در لندن اجرا شده، شامل هشت قطعه مستقل و متفاوت است. متبسم درباره این اثر چنین گفته است: «بعد از اتمام پروژه سیمرغ و تقریبا به موازات آن مشغول نوشتن کاری شبیه به ارکستر ملی شدم که این ارکستر ترکیبی از ارکستر زهی اروپایی به اضافه سازهای مضرابی و کوبهای بود و علاوه بر این سازها، سایر ادوات موسیقی نیز اروپایی بودند.
این گروه از نوازندگان و خوانندگان ملل مختلف تشکیل شده است. موسیقیدانان براساس توانایی و کیفیت کارشان انتخاب میشوند و محدودیتی برای همنوایی سازهای مختلف آکوستیک کلاسیک تمام جهان در پردیس وجود ندارد. نام «پردیس» به این جهت برای این پروژه انتخاب شده است، که در زبانهای مختلف غربی نیز با کمی اختلاف در گویش، یک معنا دارد.
شهر آزادگان
در شب اول اجرا عقیلی قطعهای با نام «شهر آزادگان» خواند: «سیاوش منم نه از پریزادگان، از ایرانم از شهر آزادگان».