این فرزند بیهمتای بلخ به قول استاد «خلیل الله خلیلی»، دانشمند و شاعر فقید افغانستانی «الفبای زندگانی را در خانقاه ابراهیم ادهم، شقیق و احمد خضرویه و دیگر علمای بلخ آموخته و آتش در همه سوختگان عالم زده است».
مولانا در بلخ بزرگ شد و همراه با خانواده عازم نیشابور و در آنجا با «شیخ فرید الدین عطار» نامور دیدار نمود که عطار مثنوی «اسرار نامه» را تقدیم مولانا نمود و سپس به بغداد و از آنجا به قونیه آمدند و در همان جا دعوت حق را لبیک گفت هم اکنون نیز مرقد پر نور مولانا در قونیه زیارتگاه خاص و عام است مثنوی معنوی، دیوان کبیر و رساله فلسفی «فیه ما فیه» از معروفترین آثار این عارف میباشند.
سخن تازه گفتن در مورد مولانا کار آسانی نیست مولانا در میان شعرای فارسیگوی به هیچ کس مانند نیست، او گاه به صورت درویش و عارف و گاه به صورت زاهد خانقاهنشین و گاه به صورت معلم اخلاق و حکمت و فلسفه و گاهی نیز به عنوان شاعر شوریده و عاشق بروز میکند، یعنی مولانا انسان و شخصیت چند بعدی است که هرکس به اقیانوس اندیشه او غوطهور میشود گوهر دلخواه خود را به دست میآرد.
مولانا در آسیای مرکزی بیشتر با «مثنوی معنوی» – آن قرآن در زبان پهلوی که گنجینه معنی و حکمت و پند و اندرز میباشد شهرت دارد و در گذشته نه چندان دور این شاهکار مولانا تنها به قشر خاص علما و عرفا محدود بود.
مثنوی در مدارس و مکاتب دینی «سمرقند»، «بخارا»، «خوارزم»، «خوقند»، «خجند»، «چاچ» و «نمنگان» تدریس میشد و علمای معروف قلب سوختگان وادی معرفت را با اندیشههای تابناک او منور میساختند.
مثنوی که عبارت از شش دفتر میباشد در واقع مجموعه اندیشههای مولانا را در بر میگیرد که مؤلف آن گاه با آوردن یک آیت از قرآن مجید و یا مثالی از زندگی پیامبران و صوفیه و نیز با اقتباس از تلمیح و مقاله و ضرب المثلهای مردمی ابتدا بساط اندیشه را به طور ساده بیان میکند و سپس به عنوان حکیمی نکتهدان در عرصه فراخ سمند خامه را به جولان میآورد و ضمن قیاس های محکم خلاصههای منطقی و عالمانه میگوید.
در گذشته قیمت یک جلد مثنوی معنوی برابر با یک اسب بود لذا نه همه قدرت و توان خریدن آن را داشتند ولی با این وجود ابیات و اشعار مولانا سینه به سینه منتقل میشدند و در میان مردم منتشر می گشت،
هرچند این روند در زمان سیاست قهار شوروی توسط ملحدان که خویش را محقق جلوه میدادند تابش برعکس میگرفت یعنی از مولانا می خواستند شخصیتی با اندیشههای علیه دین و عیاش و دنیوی به نمایش بگذارند ولی این دغدغهها بی اثر بود و مردم به مولانا به عنوان عارف نظر بلند و متدین که پرچم توحید بر دست دارد نظر میکردند.
این بود که افراد دانا بدون مطالعه و بهره بردن از دیوان کبیر و مثنوی شریف قلم بر دست گرفتن را کار اشتباه و ناموفق میدانستند. چنانچه استاد لایق شیرعلی، شاعر مردمی تاجیکستان بار ها بدین معنی اشاره داشته و جایی نیز گفته بود: الا دیوان مولانا مرا تو زنده خواهی داشت.
مدارا و آشتی و صلح دوستی از دیگر موضوعاتی است که همواره در مد نظر مولای بلخ قرار دارد و برای او همه انسانها صرف نظر از دین و رنگ و زبان و نژاد و عقیده برابر و یکسانند و برای گوینده عمل و تقوای انسان مهم است.
او دوستدار و عاشق انسانی است که به سوی روشنی و امید راه میپیماید و به دور از هر گونه نضاع، نفاق، اغتشاش و جدال است.
در واقع مولانا پرچمدار مردم دوستی و صلح خواهی است و در سراپای دیوان کبیر و مثنوی معنوی از این موضوع سخن به میان میآورد و اینگونه انسان را سنا میخواند و تشویق میکند:
هم زبانی خویشی و پیوندی است
مرد با نامحرمان چون بندی است
ای بسا هندو و ترک هم زبان
ای بسی دو ترک چون بیگانگان
پس زبان محرمی خود دیگر است
هم دلی از هم زبانی بهتر است
ترک و کرد و پارسی گو و عرب
فهم کرده آن ندا بی گوش ولب
خود چه جای ترک و تاجیک است و زنگ؟
فهم کرده ست آن ندا را چوب و سنگ
علت اینکه در سال 1999میلادی مولانا در آمریکا شاعر سال انتخاب گردید و در عرب و عجم و شرق و غرب او را به عنوان شاعر دل و آشتی خواه اعتراف کردند محض همین اندیشههای روشن و تابناک اوست.
یعنی میشود گفت مولانا شاعر فرا ملی و دارای دیدگاه باز و فراخ و جهانی است و میان انسانها امتیازی قائل نیست. لذا این شاعر که با اندیشههای بشردوستانهاش در قلب میلیونها انسان قرار گرفته و با گذشت بیش از 800 سال از تولد او همچنان کلامش نقل محفل و مجلس است.