او به مأموران گفت: ساعت شش بعدازظهر بود و من و خواهرم بعد از خرید کنار خیابان منتظر تاکسی ایستاده بودیم تا به خانه برویم. خیابان شلوغ بود و همه تاکسیها پر از مسافر بودند. مجبور شدیم برای رفتن به خانه از خودروهای شخصی استفاده کنیم. چون از قبل درباره اتفاقاتی که توسط سرنشینان چنین خودروهایی رقم خورده بود، چیزهای زیادی شنیده بودم، همه حواسم را جمع کردم تا سوار ماشینی شویم که مطمئن باشد.
بعد از عبور چند خودرو از مقابل ما، یک پراید نقرهای که به غیراز راننده کسی داخل آن نبود، مقابلمان توقف کرد. چون راننده تنها بود، اطمینان کردم و همراه خواهرم سوار شدیم. کمی جلوتر، ماشین مقابل دو پسر جوان که کنار خیابان ایستاده بودند و وانمود میکردند که مسافر هستند توقف کرد و آنها هم سوار شدند. بعد از طی مسافتی، متوجه شدم که راننده از آیینه مدام به من خیره شده است. همان لحظه بود که احساس کردم او و دو مسافر دیگر همدست هستند.
وقتی ماشین تغییر مسیر داد و وارد یکی از خیابانهای فرعی شد، مطمئن شدم که آنها نقشهای در سر دارند. به راننده اعتراض کردم اما او گفت که قصد دارد ترافیک را دور بزند تا زودتر به مقصد برسیم. با این حال از او خواستم توقف کند تا من و خواهرم پیاده شویم. در همین هنگام، جوانی که کنار من نشسته بود تیغه چاقویش را روی پهلویم گذاشت و با صدای خشنی گفت: «اگر بچههای خوبی باشید و سر و صدا نکنید اتفاقی برایتان نمیافتد». با قفل شدن درهای ماشین، خواهر کوچکم چنان ترسید که فقط گریه میکرد و من هر چه از سرنشینان پراید میخواستم که دست از سرمان بردارند، فایدهای نداشت. حتی التماس کردم که پولها و طلاهایمان را بردارند و ما را رها کنند اما قبول نکردند.
جدال نابرابر
دختر جوان ادامه داد: در آن لحظات به تنها چیزی که فکر میکردم محافظت از خواهر کوچکم بود. او وحشت کرده بود و بدنش میلرزید. با اینکه تیزی چاقوی مرد جوان را روی پهلویم احساس میکردم اما تصمیم گرفتم هرطوریشده از دست آنها فرار کنیم. در داخل ماشین با مرد جوان درگیر شدم و فریاد زنان از خواهرم خواستم در ماشین را باز کند اما او موفق نشد. راننده و دو مرد دیگر شروع کردند به کتک زدن من و در همان لحظه با لگد محکمی که به در زدم، آن را باز کردم. ابتدا خواهرم را به بیرون هل دادم و پس از آن خودم از ماشین بیرون پریدم. چون در آن لحظات راننده کنترل ماشین را از دست داده بود و سرعتش کم شده بود، به غیراز تعدادی زخم و خراشیدگی، آسیب دیگری ندیدیم و سرنشینان ماشین با دیدن این صحنه از محل گریختند. قبل از ناپدید شدن آنها توانستم مشخصات ماشین را بهخاطر بسپارم و همان لحظه مرد نیکوکاری به کمک من و خواهرم آمد و ما را به بیمارستان منتقل کرد.
شروع تحقیقات
با اظهارات دختر جوان، پرونده در اختیار تیمی از کارآگاهان پلیس آگاهی اصفهان قرار گرفت و با توجه به حساسیت موضوع، تحقیقات برای شناسایی و دستگیری مردان شیطانصفت آغاز شد. سرهنگ حسینزاده، رئیس پلیس آگاهی استان اصفهان با بیان این خبر به همشهری گفت: با توجه به سرنخهایی که دختر جوان در اختیار پلیس قرار داده بود، مأموران به جستوجو برای شناسایی متهمان پرداختند و با ردگیری این سرنخها موفق شدند صاحب پراید نقرهای را شناسایی کنند.
وی ادامه داد: با محاصره مخفیگاه این مرد، یکی از همدستان او نیز شناسایی شد و هردو متهم در جریان عملیات جداگانه دستگیر شدند. سرهنگ حسینزاده افزود: متهمان در بازجوییها به ربودن دو خواهر اعتراف کردند و با اطلاعاتی که از آنها بهدست آمده بود سومین عضو باند نیز دستگیر شد و شاکیان هر سه متهم را شناسایی کردند. رئیس پلیس آگاهی استان اصفهان تأکید کرد: با توجه به اینکه احتمال دارد اعضای این باند افراد دیگری را نیز با این شگرد قربانی نقشههای شوم خود کرده باشند شاکیان احتمالی میتوانند با اطمینان از محفوظماندن نام و مشخصات خود نزد پلیس و دستگاه قضایی، با مراجعه به اداره آگاهی اصفهان از متهمان شکایت کنند.