در سینمای اروپا و امریكا، یك بازیگر، تعهدی بسیار سنگین نسبت به نقشی كه ایفا میكند و كمپانی پخش دارد؛ یك بازی بد از سوی یك ستاره كافی است تا تهیه كنندگان و كمپانیها، او را برای مدتها بایكوت كرده و به سراغ او نروند.به عنوان مثال بازیگر شاخصی چون «آل پاچینو» به واسطه بازی ضعیفش در فیلم «جك و جیل»، زرشك طلایی بدترین بازیگر سال 2012 را از آن خود كرد.
نمونهای دیگر: «هال بری» را كه میشناسید؛ بازیگری كه در سال 2001 به دلیل بازی در فیلم «توپ اژدها» برنده جایزه اسكار شد اما به دلیل ارائه بازیهایی ضعیف، به زرشك طلایی رسید اما آیا سینمای ایران میتواند چنین جوایزی را برای ستارگان خود در نظر بگیرد؟ متأسفانه به دلیل ناآشنایی بسیاری از صاحبنظران عرصه سینما و حتی بسیاری از اعضای جامعه منتقدان با سبكها و متدهای فن و بازی، بسیاری از ستارگان سینمای ایران كه نتوانستهاند با كنه مفهوم بازی و حركت در سینما آشنایی پیدا كنند، خیلی راحت به فعالیتهای خود ادامه داده و متأسفانه نه تنها اندوختهای برای خود جمع نمیكنند بلكه زمینههای ارتقای بازی در سینمای ملی را نیز فراهم نمیآورند.
هیچ سینمایی در جهان به مانند سینمای ایران به ستارگانش وفادار نیست؛ سینمای ایران بشدت با معضلی به نام كمبود بازیگر مواجه است؛سینمای گلخانهای ایران مجبور است برای بازگشت سرمایه خود، همواره از مهرههای محدودی استفاده نماید كه بارها امتحان خود را پس دادهاند و شرایط را به سمت عادیسازی پیش بردهاند.
سینمای ایران با اینكه در شش ماهه نخست خود، چهرههای گیشه پسند چندانی را رو نكرده بود اما در حال حاضر، 5 ستاره پولساز را به خود میبیند كه فیلمهایی به روی پرده دارند؛ فیلمهایی كه میتوانند بار دیگر، محكی در جهت سنجش محبوبیت این ستارهها در بین مخاطبان خود به حساب آیند.
گرچه طبق یك قانون نانوشته، تمام فروش ستارهها در یك فیلم، در دو، سه هفته ابتدایی اكران رقم میخورد و این موضوع فیلم است كه میتواند در فروش یا عدم فروش فیلمی، تعیین كننده باشد، با این حال، ستارههای سینمایی ایران، در هر برههای، توانستهاند، تعیین كننده زمان اكران و تا حدودی فروش كلی آن باشند و این برای سینمای ما كه ستاره پرور است، نه تنها موضوع عجیبی نیست بلكه میتواند با مصداقهای فراوان، حداقل در دهه اخیر، بر روی همان قانون نانوشته نیز خط بطلان بكشد. در حال حاضر، شرایط گیشه كه 5 ستاره، فیلمهایی در ژانرهای مختلف، به روی پرده دارند، شدت و ضعفی عجیب دارد.
این تحلیل در پی واكاوی بازی این 5 ستاره و ارتباط بازی این بازیگران در فروش یا عدم فروش فیلمهای در حال اكران آنها است.
1. محمدرضا گلزار (تو و من)
گلزار از سینمایی میآید كه تقارن چندانی با وجه هنری ندارد.در سینمای غرب، ستارگان بسیار زیادی بودند و هستند كه به واسطه چهره خود، وارد گود بازیگری شده اما در اثر ممارست و خواست درونی، به بازیگرانی تكنیكی تبدیل شدهاند؛ در سینمای ایران، «هدیه تهرانی»، بارزترین این بازیگران است كه در ابتدا، بازیهای چندان قابل قبولی ارائه نمیداد اما به واسطه تمرین و انتخابهای صحیح خود، به بازیگری حرفهای در دو بعد احساس و تكنیك تبدیل شد.
منحنی بازی گلزار در این سیزده سال بازی او، اگرچه با رشد كیفی محسوسی همراه بوده است اما این رشد حداقلی، تنها در بعد احساس، آن هم به شكلی بسیار خفیف خلاصه شده است.گلزار، بشدت فیلمهای ضعیفی برای خود انتخاب میكند كه همین انتخابهای ناصحیح، مسیر هدایت وی به سمت جریان تكنیك را دور و دورتر میكند؛«تام كروز» نمونه بسیار پررنگی برای بازیگرانی است كه به واسطه انتخابهای صحیح خود، توانسته خیلی زودتر از روند معمولی، پروسه شهرت و تكنیك را بپیماید.
گلزار این روزها در «تو و من» حضور دارد، فیلمی كه همان فضاهای فیلم «دو خواهر» در سال 87 را تداعی میكند؛ همان اكتها و همان دیالوگ ها.یعنی گلزار در این 4 ساله، در حد همان انتخابهای قبلی خود باقی مانده است و همگام با تغییر سلیقه سینمایی كه از قضا، خیلی زود رنگ عوض میكند، تغییر نكرده است.همه میدانیم كه فیلمنامههای بسیاری به دست گلزار میرسد اما مطمئناً غایت كیفی آن فیلمنامهها، نمیتواند فیلمنامه «تو و من» باشد.
گلزار، خیلی پیشتر از تمرین، باید انتخابهای درستی انجام دهد و بعد بر سر آن كاراكتر خاص، تمرینات خاص را انجام دهد.آیا بازیگر پرطرفداری چون «كریستین بیل»، موقعیت والای بازیگری خود را بیشتر مرهون تمرین منحصر به فرد خود در نقشهای خاصی چون بتمن یا رزنیك «ماشینیست» میداند یا انتخابهای خاصی كه وی را به این نقشهای خاص رسانده است؟!
2.نیكی كریمی (من همسرش هستم)
نیكی كریمی بازیگری است كه سالها در سایه بازی میكند. بازیگر تقریباً شش دانگی كه وجه تكنیكی بازی اش، بسیار قویتر از وجه احساسی بازی اوست، درست مانند بازی «جمشید هاشم پور». نیكی كریمی در «من همسرش هستم»، كمی جزئیتر به مقوله بازی احساسی نگاه میكند و از قضا، نتیجه بسیار خوبی هم میگیرد. آیا بازی كریمی در این فیلم را میتوانیم حداقل با 10 بازی اخیر وی یكی بدانیم؟10 فیلمی كه مطمئناً اسامی دو تا چهار فیلم خوب نیز در آن وجود دارد.
تمایز كریمی با گلزار در انتخابهای فیلمهایی كه در آن بازی میكند، در این است كه كریمی، انتخابهای خیلی فاحشی ندارد اما چون بازی كردن را دوست دارد و از پركاری خسته نمیشود، در بسیاری اوقات، فیلمهای ضعیف هم بازی میكند. تكرار این نقش آفرینیها در فیلمهایی كه بازی خاصی را از كریمی طلب نمیكند با توجه به میمیك صورت او كه تغییر چندانی را برنمی تابد، سبب شده تا ما سالها وی را در هیبت نقشهایی تكراری مشاهده كنیم.
«من همسرش هستم» این فرصت را به كریمی میدهد تا در عین اینكه نیمنگاهی به روزهای اوج خود داشته باشد، ما را نیز به یاد بازیهای خوبش بیندازد. هیچگاه نباید در این موضوع تردید كنیم كه كریمی، با نقش آفرینی در فیلمهای ضعیف نیز همواره بازیگری ماندگار در تاریخ سینمای ایران باقی خواهد ماند.
3. باران كوثری (بغض)
مطمئناً تكنیكیترین بازیگر این طبقه سنی (حدود 30 سال) در سینمای ایران، «باران كوثری» است. شاید به قول خیلیها، وقتی مادر، «رخشان بنی اعتماد» باشد، تعجبی ندارد كه دخترش باران كوثری است. كوثری بازیگر بسیار زیركی است كه برخلاف بازیگران سرشناس همین سینما، مشكلی در فن بیان ندارد. استیل نقش را خوب میشناسد و شدیداً بر ریزه كاریهای اكتهای خود واقف است؛ نمونه مصداقی این مدعا، فیلم «خون بازی» است. كوثری در «بغض»، چرخشی درونی را در خود متجلی میكند و میتواند همزمان، دو نقش متفاوت را بازی كند بدون آنكه این نقشها برای مخاطب قابل لمس باشد.
نگاهی به پرونده كاری این بازیگر جوان نشان میدهد كه وی حداقل در نقش آفرینیهای یك دهه گذشته اش، از بازی در هر فیلم، ری اكشنهای خاصی را به خود دیده است. در هر بازی، ارمغانی برای بازیگری آورده كه «بغض»، جدیدترین این بازیها در تمایل و گرایش از یك بازی حسی به یك بازی تكنیكی است. باید بپذیریم كه «بغض»، قبل از آنكه بخواهد تابع ریتم بسیار سریع و نماهای فوق العاده خود باشد، تابع یك بازی زیرپوستی سریع و غیركلاسیك است؛ یك بازی زیرپوستی كه به مانند بازیهای كاركردگرایانه قدیمی دیگر، مكثی نداشته باشد و نتواند از آن مكث، ذهن مخاطب را به سمت حقیقت داستان لو دهد. «بغض»، ادامهای بر خوب بازی كردنها و ابداعات یك بازی هیجانی، از سوی باران كوثری در سینمای ایران است.
4. مصطفی زمانی (من همسرش هستم)
بزرگترین وجه بازی زمانی، درگیری حقیقت انگارانه او با نقش هایش است. زمانی، چنان با نقش هایش درگیر میشود كه نه حالتی مالیخولیایی به خود بگیرد و نه چندان كم درگیر میشود كه حالت بازیاش خنثی و خشك به نظر بیاید.درگیری زمانی با نقشش، بشدت قابل باور است و همین درجه از باور، سبب میشود تا او با اینكه عمر بازیگری چندانی ندارد اما به عنوان یكی از ستارههای پرطرفدار این سینما تلقی شود.
زمانی با بازی در نقشهای همین چند ساله نشان داده كه انتخابهای درستی داشته است و جزو معدود بازیگرانی است كه تقریباً تمام انتخابهای او، فیلمهایی متوسط به بالا بوده است. ضمن اینكه تمرین مداوم او نیز قابل ستایش است؛ شاید كمتر بازیگری در سن او (آن هم مرد و آن هم در سینمای ایران) پیدا شود كه حاضر باشد برای ایفای نقشی، 10 كیلو به وزن خود اضافه كند.
همان گونه كه وی این كار را برای بازی در «من همسرش هستم» انجام داد تا هارمونی بیشتری میان میمیك صورت و اندام او با نیكی كریمی به عنوان زن و شوهر برقرار شود. یكی از امتیازات بازی «من همسرش هستم»، تقطیع صحیح دیالوگها و به بارنشستن احساسات مختلف این دیالوگها در سكانسهای مختلف فیلم از سوی زمانی است. زمانی با بازیهای درخور تعریفی كه در این سالها از خود نشان داده، ثابت كرده كه فرمهای بازی را میشناسد و میتواند متناسب با نقشهای متفاوت خود، بازیهای رئالیزه و تكنیكی خاص خود را به نمایش بگذارد.
5. الناز شاكردوست (تو و من)
كارگردان «تو و من» در مصاحبهای از زبان شاكردوست گفته بود كه: «من تا حالا، چنین نقشی را بازی نكرده بودم» كه البته اگر خانم شاكردوست چنین حرفی زده باشد باید از آن طرف، به این حرف نگاه كرد كه شاید منظورش این بوده كه تا حالا، نقشی به این ضعیفی بازی نكرده است.
شاكردوست هم از جمله بازیگران سینمای تجاری است كه با یكنواخت شدن بازیهای غیر سینمایی از او، وی در حال تبدیل به بازیگری صرفاً بصری است كه با توجه به تكراری بودن، این مورد هم دیگر به مانند سابق جلوهگری نمیكند.
شاكردوست در چند بازی خود نشان داده كه بازیگری احساسی نیست و مشكل فن بیان دارد اما میتواند به شكلی جدی روی جنبه تكنیكی بازیاش تمرین كند چون برخلاف انتظارات، شاكردوست میتواند بازیگر تكنیكالی باشد كه به خوبی میتواند فرمت جنبههای تكنیكی را روی بازیاش پیاده كند.
شاكردوست هم به مانند گلزار، تاكنون نتوانسته به جز چند فیلم خوب، انتخابهای درخور توجهی داشته باشد. بازی شاكردوست در «تو و من» در ادامه حضورهایی است كه متأسفانه آنها را از بازیگری میبینیم كه میتواند بازیهای قابل توجهی از خود بروز دهد اما تا وضعیت انتخابهای او به همین منوال باشد، نمیتوانیم جهش قابل توجهی در بروز وجهههای بالقوه بازی او شاهد باشیم.