ramazan
ramazan

ماجراهای خنده دار و طنزآمیز طلاب و علما (1)

ماجراهای خنده دار و طنزآمیز طلاب و علما (1)

جدیدترین مجموعه ای از ماجراهای طنز آمیز طلاب و علمای کشور ….

 

 

خاطرات آدم ها مجموعه ای از مکان ها، زمان ها و عناوین آنهاست. بی آنکه بخواهیم، پشت هر، گاه و جایی، در بطن هر تاریخ و روزی و به دنبال هر نقش و نامی، دنیایی از یاد و خاطره و حرف و تجربه را به ذهن سپرده ایم. خاطره هایی که پر از پند و عبرت اند یا شوخی و خنده، و در هر دو حالت ،گرمی صحبت و موثر در جان شنونده. نازوب؛ طلاب و حوزویان از جمله اقشاری اند که مزاح و مطایبه را نمک لحظات سخت حجره نشینی و خطابه های خشک منبری خود می کنند و خاطرات خود و دیگران را مکرر در مجالس درس و بحث و سخنرانی خود به کار می برند.

 

چند روایت زیر نیز گزینشی ست از همین خاطرات و ماجراهای طنزآمیز طلاب و علما.

مقام من

یکی از علما می گوید: در حرم حضرت رضا (ع) در حالی که منتظر همسرم بودم، به فکر فرو رفتم که در پیشگاه حضرت چه مقامی دارم. با خودم گفتم اولین کلمه ای را که یک نفر به من بگوید، نشان دهنده مقام من باشد. همین طور که ایستاده بودم زنی از کنارم عبور کرد، به خیال اینکه او همسرم است، گفتم بایست با هم برویم خانه. زن برگشت و رو به من گفت: خیلی خری. باز شک کردم که همین کلمه نشان دهنده مقام من باشد. زن برگشت و گفت: شک نکن، خیلی خری!

 

جشن پتو

در ایام حجره نشینی روزی تصمیم گرفتیم برای یکی از دوستانمان جشن پتو بگیریم. با یک پتو پشت در ایستادیم و منتظر ماندیم تا شکار از راه برسد. خلاصه آن بنده خدا وارد شد. پتو را انداختیم و کلی مشت و لگد. بعد از چند لحظه که بنده خدا را به فیض می رساندیم، یک دفعه یکی از بچه ها با حالت ترس فریاد زد: عمامه. هر کس به طرفی فرار کرد. یکی از در یکی از پنجره. بعد متوجه شدیم بجه دوستمان مدیر مدرسه را به فیض رساندیم!

 

یا اُقلُش

مردی تسبیح به دست گرفته بود و می گفت: یا اُقلُش یا اُقلُش. بزرگی از او پرسید: این چه ذکری ست که من تاحالا نشنیده ام. گفت در یکی از کتاب های دعا وارد شده است. بعدا معلوم شد وی اشتباه خوانده و جمله مذکور ذکر نبوده. بلکه آن چه مولف در کتابش آورده این بوده: این دعا را بعد از نماز هفتاد مرتبه بخوانید یا اقلش چهل مرتبه.

 

صلوات

در طول زندگی ام به یک دعا دلخوشم که اگر در حقم مستجاب شود غمی ندارم چون واقعا از ته دل بود.

 

شب بود. تلفن منزل خراب بود و مجبور بودم از تلفن عمومی استفاده کنم. هوا تاریک تاریک بود. مشغول صحبت کردن بودم که متوجه شدم مردی از داخل ماشینش به من خیره شده است. مشکوک بود. تلفنم که تمام شد صدایم کرد. راستش از قیافه او هم کمی وحشت داشتم. با خودم گفتم بلایی سرم نیاورد.

 

به سمتش رفتم گفت حاج آقا شرمنده من تا حالا با آخوند جماعت سر و کاری نداشتم اما حالا یک سوال دارم. گفتم: بفرمایید. گفت ماه محرم است و عزادارم. آیا در این ماه رابطه زناشویی حرمت دارد؟ گفتم: حرمت که نه… هنوز حرفم تمام نشده بود که با خوشحالی از اعماق دلش گفت خدا خیرت بده! و استارت ماشین را زد و پا را روی پدال گاز گذاشت و رفت.

 

سواستفاده

یکی از طلاب شوخ طبع شمالی گاهی که به شخصی می رسید، اخم ها را درهم می کشید و می گفت نکن این کار رو. آن فرد با  تعجب می گفت: کدوم کار؟ می گفت: به تو نگاه کردم فهمیدم چه کاره ای حتما باید در جمع آبرویت را ببرم تا دست از کارت برداری؟ او با تعجب می گفت: کدام کار؟ می گفت: اینکه در خلوت سواستفاده می کنی؟ او که رنگش سرخ می شد با عصبانیت می گفت: چی؟ حرف دهنت رو بفهم. می گفت: می فهمم تو دست از کارت بردار. وقتی حسابی حالش را می گرفت می زد زیر خنده و می گفت: بابا سو به ترکی عینی آب، هر کسی هم در خلوت مانند توالت و حمام، آب استفاده می کند.

 

باز هم خطش!

نوشته اند: در محضر آیت الله بروجردی، که مجمع فضلا و مدرسان بود، یکی از آنان نوشته ای به دست آقا داد که گویا بدخط بود. آقا فرمودند: گویا ایشان در غیر خط زحمت کشیده اند. دیگر گفت: آقا! اتفاقا ایشان هرچه زحمت کشیده اند در خطر نوشتن بوده است!

 

نَکَ یا الله!

آیت الله شیخ رضا ستوده می فرمایند: شبی در یکی از مراسم احیای ماه رمضان که در مسجد برگزار می شد، هنگام خاموش بودن چراغ ها و وسط «بِکَ  یا الله» جمعیت، یک بنده خدایی با هزار آرزو از خدا، قرآن را بر سر گرفته و از ته دل و با خشوع کامل، مشغول گفتن «بک یا الله» بود که ناگهان تکه کوچکی از گچ و خاک سقف مسجد که طبله کرده بود و نیاز به تعمیر داشت ،کنده شد و محکم به ملاجش خورد. بنده خدا که ضربه ناگهانی حسابی پیشانی اش را به درد آورده بود و با این ضربه آسمانی فکر می کرد داره راه را خطا می رود، ناگهان ذکرش عوض شد و گفت: نَکَ یا الله! نَکَ یا الله!

 

خانم ها ساکت

حجت الاسلام رهایی نقل می کرد: واعظی در شهر ما بود که در منبر بسیار آهسته و آرام سخن می گفت. چندان که اظهاراتش برای بعضی ها حالت لالایی داشت و آنها را به خواب فرو می برد. یک روز که جمعی پای منبرش خفته بودند، خطاب به خانم که صدای حرف زدنشان بی اندازه بلند شده و کاملا به گوش مردها می رسید، گفت: خواهرها! ساکت باشید و حرف نزنید! مردها خوابیده اند، بیدار می شوند.

 

تُپُق

خطیبی در شهرضا بود که سر منبر بسیار تند و شتاب آلود سخن می گفت و به همین علت، گاه به طور ناخواسته، کلمات یا جملاتی نابجا بر زبانش جاری می شد. مثلا یک بار در شرح خصائل حضرت لقمان گفته بود: «بله! جناب لقمان خیلی آدم خوبی بود. او همیشه اذان می گفت و شب ها نماز شبش ترک نمی شد!»

 

همچنین یک بار که می خواست در مورد گوستاو لوبون فرانسوی حرف بزند به اشتباه گفته بود: «گل گاوزبون فرانسوی…».

 

• برگرفته از کتاب های «شوخ طبعی های طلبگی» نوشته محمدحسین قدیری و دفتر دوم مجموعه «ذوق لطیف ایرانی» گردآوری و تنظیم علی ابوالحسنی (منذر)

 

فرهنگ منتخب اصطلاحات طلاب

 

اوضاع میکائیلیه

از آنجا که فرشته میکائیل مسئول تقسیم رزق است، بعضی از طلاب هنگامی که وضع مالی خوب ندارند، به کنایه و شوخی می گویند اوضاع میکائیلیه مان تعریفی ندارد.

 

بَطَله

معکوس طلبه، از ریشه بطالت طلاب درخشان، کسانی را که درس نمی خوانند و درواقع، عمر خود را بیهوده در حوزه ها تلف می کنند، بَطَلِه می گویند.

 

تفسیر ما لا یَرضی بِهِ صاحِبُهُ / توجیه ما لا یَرضی بِهِ صاحِبُهُ

تفسیر کردن کلام دیگری به گونه ای که صاحب سخن نیز آن را قبول نداشته باشد و به آن راضی نباشد. توجیه کردن و درست جلوه دادن کلام دیگری؛ به گونه ای که خود صاحب سخن نیز این توجیه را نمی پسندد.

 

حاج آقا انواری

تعبیری ست مطالبه گونه درباره کسانی که به جای حضور در کلاس های درس، نوارهای صوتی درس ها را تهیه می کنند و به وسیله آنها، دروس را یاد می گیرند.

 

حتی اِذا بَلَغَ العَمامَه

تا جایی که به عمامه برسد. این تعبیر مزاح گونه هنگامی به کار می رود که کسی پرخوری کند، به نحوی که جای نفس کشیدن هم برای خودش باقی نگذارد، در این هنگام، طلاب به مزاح می گویند، حتی اذا بلغ العمامه غذا می خورد.

 

دوزیست

کنایه ای برای بعضی از طلاب که به طور رسمی و دائم، لباس روحانیت نمی پوشند؛ بلکه فقط هنگام نماز جماعت یا برگزاری منبر، لباس روحانیت را بر تن کرده و در اوقات دیگر، با لباس معمولی رفت و آمد می کنند.

 

علیکُم بِالمتون لابِالحَواشی

تعبیری طنزگونه است که طلاب، به خصوص مبتدیان را از پرداختن به حاشیه های بی ارزش برحذر می دارد و به پرداختن به متن درس و اصل مطلب تاکید می کند. البته عبارت کامل آن «اَلا یا ایّها الطّلابُ الناشی! علیکُم بالمتون لا بِالحواشی!» است.

 

کَالمَیّتُ بَینَ یَدیِّ الغَسّال

ماننده مرده ای بین دو دست غسال است؛ کنایه از مطیع بودن.

 

گور به گور کردن مطلب

اگر کسی نظرهای دیگران را اقتباس و در اصطلاح، کژی برداری کند و سپس، بدون اینکه چیزی به آن بیفزاید، با نام خود منتشر کند، این تعبیر را برای او استفاده می کنند.

 

لایَنچَسبَک

تعبیری ست مرکب از حرف «لا» عربی به علاوه «چسبیدن» فارسی که به معنای نسبت بیجا و غیرقابل انصاف است.

 

لو لاتُوجیهُ لَهَلَکَ الطَّلبه

اگر توجیه نبود، طلبه از بین می رفت. این جمله طنزگونه زمانی به کار می رود که طلبه ای بدون هیچ دلیل محکمی، بر نظر یا عمل نادرست خود پافشاری کند. بعضی این جمله را این گونه به کار می برند: «لو لاالطلبه لهلک التوجیه» به بیان دیگر وجود توجیه منحصر در وجود طلبه است.

 

مُستَشکَل

به طلابی که به صورت مستمر در کلاس درس به استاد اشکال و نقد وارد می کند «مستشکل» می گویند که صفتی مثبت و پسندیده است.

 

مسمای عمل

انجام دادن عمل به صورت حداقل، به گونه ای که فقط نام عمل بر آن صدق کند؛ مانند مسمای نماز، هنگامی که فقط به واجبات نماز بسنده کنند و آنها را نیز با کمترین کیفیت ممکن به جا آورند.

 

مِن حیثُ هِی هی

به خودی خود و بدون درنظر گرفتن چیز دیگری.

 

الهِیکلُ قِسطُ مِنَ الثَمَن

یعنی بخشی از بهای کالا برای هیکل و صورت ظاهری آن اختصاص می یابد. طلاب شوخ طبع این تعبیر را از آنجا گرفته و به مزاح برای کسانی که هیکلی برجسته و شمایل علمایی دارند، به کار می برند و حتی به شوخی می گویند: «الهیکل قسط من الثمن بَل تمامُ الثمن» یعنی داشتن ریش بلند و عمامه بزرگ و هیکل علمایی نزد بسیاری از مردم، بیشتر از علم و دیانت، مهم است.

 

ان قلت

زمان که طلاب در طول درس به مطلبی ایراد می گیرند به آن «ان قلت» وارد شدن می گویند.

 

دفع دخل مقدر

زمانی که در جواب سوالی، جواب سوالی که ممکن است از جواب ایجاد شود، داده می شود.

 

اثبات شی نفی ماعدا نمی کند

یک دلیل که در درس منطق طلاب یاد می گیرند و در اصول فقه کاربرد دارد. به عبارتی ثابت کردن یک مطلب باعث نمی شود هر چیزی غیر از آن را نفی کنیم.

 

بما هو هو

یعنی به ذاته یا به خودی خود.

 

مطالب مرتبط

ماجراهای تصویری و خنده دار زندگی دانشجویی در ایران

ماجراهای بسیار شگفت انگیز ازدواج این دوقلوها! (عکس)

عکس های بسیار خنده دار و جدید با متن کرم ریزی

جدیدترین شوخی های جالب و باحال شبکه های اجتماعی سری اول

شوخی های جالب شبکه های اجتماعی (3)


راهنمای اقامت و مهاجرت
بیوگرافی هنرمندان