به گالری زیباترین پیچ عاشقانه و احساسی با گلهای زیبا و رنگارنگ همراه با اشعار ناب و عشقولانه مربوط به گل خوش آمدید. تصاویری دلربا و زیبایی که پیچ شبکه های اجتماعی را بیش از پیش زیبا و جذاب تر می کند. عکس های عاشقانه و آرامبخشی که بهترین گزینه برای استوری و پروفایل شما کاربران عزیز می باشد با سایت تفریحی نازوب همراه باشید.
نیینى باغبان چون گل بکارد
چه مایه غم خورد تا گل بر آرد
به روز و شب بود بى صبر و بى خواب
گهى پیراید او را گه دهد آب
گهى از بهر او خوابش رمیده
گهى خارش به دست اندر خلیده
به امید آن همه تیمار بیند
که تا روزى برو گل بار بیند
فخرالدین اسعد گرگانی
خوش آنکه نشینیم میان گل و لاله
ماه و تو به کف شیشه و در دست پیاله
در طرف چمن ساقی دوران می عشرت
در ساغر گل کرده و پیمانه لاله
بر سرو و سمن لؤلؤ تر ریخته باران
بر لاله و گل در و گهر بیخته ژاله
وز شوق رخ و قامت تو پیش گل و سرو
بلبل کند افغان به چمن فاخته ناله
ای دلبر گلچهره که مشاطه صنعت
بالای گل از سنبل تر بسته کلاله
آهنگ چمن کن که به کف بهر تو دارد
گل ساغر و نرگس قدح و لاله پیاله
عید است و به عیدی چه شود گر به من زار
یک بوسه کنی زان لب جان بخش حواله
گفتی چه بود کار تو هاتف همه عمر
هر روز دعاگوی توام من همه ساله
هاتف اصفهانی
گل نگاه تو در کار دلربایی بود
فضای خانه پر از عطر آشنایی بود
به رقص آمده بودم چو ذرهای در نور
ز شوق و شور که پرواز در رهایی بود
چه جای گل که تو لبخند میزدی با مهر
چه جای عمر که خواب خوش طلایی بود
هزار بوسه به سوی خدا فرستادم
از آنکه دیدن تو قسمت خدایی بود
شب از کرانه دنیای من جدا شده بود
که هر چه بود تو بودی و روشنایی بود
فریدون مشیری
نرگس آتش پرستی داشت شبنم میفروخت
با همان چشمی که میزد زخم مرهم میفروخت
زندگی چون برده داری پیر در بازار عمر
داشت یوسف را به مشتی خاک عالم میفروخت
زندگی این تاجر طماع ناخن خشک پیر
مرگ را همچون شراب کهنه کم کم میفروخت
در تمام سالهای رفته بر ما روزگار
شادمانی میخرید از ما و ماتم میفروخت
من گلی پژمرده بودم در کنار غنچهها
گلفروش ای کاش با آنها مرا هم میفروخت
فاضل نظری
تو چراغ آفتابی، گل آفتابگردان
نکند به ما نتابی، گل آفتابگردان
گل آفتاب ما را، لب کوه سر بریدند
نکند هنوز خوابی، گل آفتابگردان؟
نه گلی فقط که نوری، نه که نور بوی باران
تو صدای پای آبی، گل آفتابگردان
نفس بهار دستت، من و روزگار مستت
قدح پر از شرابی، گل آفتابگردان
نه گلی نه آفتابی، من و این هوای ابری
نکند به ما نتابی، گل آفتابگردان؟
تو بتاب و گل بیفشان، سر آن ندارد امشب
که بر آید آفتابی، گل آفتابگردان
سعید بیابانکی
عکس گل یاس
تک بیتهای ناب با مضمون گل
اگر گل را خبر بودی همیشه سرخ و تر بودی
ازیرا آفتی ناید حیات هوشیاری را
***
هست تهی خارها نیست در او بوی گل
کور بجوید ز خار لطف گل و بویها
مولوی
چنین پروراند همی روزگار
فزون آمد از رنگ گل رنج خار
فردوسی
فکر بلبل همه آن است که گل شد یارش
گل در اندیشه که چون عشوه کند در کارش
***
چندان چو صبا بر تو گمارم دم همت
کز غنچه چو گل خرم و خندان به درآیی
***
چو گل به دامن از این باغ میبری حافظ
چه غم ز ناله و فریاد باغبان داری
حافظ
تا گل روی تو دیدم همه گلها خارند
تا تو را یار گرفتم همه خلق اغیارند
***
سفر دراز نباشد به پای طالب دوست
که خار دشت محبت گل است و ریحان است
سعدی
ما گل به دست خود ز نهالی نچیدهایم
در دست دیگران گلی از دور دیدهایم
صائب تبریزی
بلبلان از بوی گل مستند و ما از روی دوست
دیگران از ساغر و ساقی و ما از یاد دوست
***
گفتا به دلربایی ما را چگونه دیدی
گفتم چو خرمنی گل در بزم دلربایی
خواجوی کرمانی
بیرخت اشک همی بارم و گل میکارم
غیر ازین کار کنون کار دگر نیست مرا
امیر خسرو دهلوی
چون به بهار سر کند، لاله ز خاکِ من برون
ای گل تازه یاد کن، از دل داغ دیده ام
***
از گل شنیدم بوی او مستانه رفتم سوی او
تا چون غبار کوی او در کوی جان منزل کنم
رهی معیری
روزی که بجنبد نفس باد بهاری
بینی که گل و سبزه کران تا به کران است
هوشنگ ابتهاج
بر شاخه سرخ گل، مکن جای
کان حاصل رنج باغبان است
پروین اعتصامى
ای کاشکی رقیبان دانند قیمت تو
گل را چه قدر باشد در دست باغبانان
سیف فرغانی
فریاد ز بیمهریت ای گل که در این باغ
چون غنچه پاییز، شکفتن نتوانم
محمدرضا شفیعی کدکنی
عکس گل نیلوفر آبی
گزیده شعر نو درباره گل
پدرم میگوید کتاب
مادرم میگوید دعا
و من خوب میدانم
که زیباترین تعریف خدا را فقط باید از زبان گلها شنید
حسین پناهی
غنچه با دل گرفته گفت:
«زندگی،لب ز خنده بستن است
گوشهای درون خودنشستن است»
گل به خنده گفت:
«زندگی شکفتن است
با زبان سبز راز گفتن است»
گفتگوی غنچه و گل از درون باغچه
باز هم به گوش میرسد
تو چه فکرمیکنی؟
راستی کدام یک درست گفتهاند؟
من که فکر میکنم
گل به راز زندگی اشاره کرده است
هر چه باشد او گل است
گل یک دو پیرهن
بیشتر ز غنچه پاره کرده است
قیصر امینپور
من اگر رنگ بودم قرمز میشدم
با غلظتی که به دوست داشتنت بیاید
یا اگر فصل بودم پاییز
اگر گل بودم جز مریم نمیشدم!
میدانم قرمز نیست
اما هر جای خانه که باشی
خودش را به مشامت میرساند
مریم قهرمانلو
به قمریان عاشق حسد میورزم
که دانه برمیچینند
و به ستاره و باران
که بر نیمرخ مهتابیات بوسه میزنند
و به گلی که با اشاره تو میشکفد
علی باباچاهی
دیروز
یک سال تمام
در جستوجویت بودم
اما تو بر لبهایم خفته بودی
بعد، اشتباهاً
لبهایم را به بهار دوختم
چشمهایم را به باران
قلبم را به گل
و تو
با سپیده صبح
شبنم شدی و به درونم غلتیدی
تا گلی که در اعماق قلبم بود
پژمرده نشود
واچاگان پاپویان
دوستم نداری
و همین بهار
از تمام شاخههای درهمم
گلهای هزار رنگ میروید
مهسا چراغعلی
از باغ پیراهنم
کمی گل برایت آورده ام…
قول میدهم مستت کنند
این گلها
این آغوش…
گلهای باغ پیرهنم
***
به موسم آمدنت
تمام مسیر را
تمام راه قدومت را
گل باران خواهم کرد
تو فقط بگو از کدام راه میآیی و کی؟
نجوا رستگار