نازوب

عکس نوشته زیبا، اشعار ادبی و عاشقانه پایان سال

ای کاربران خوب و مهربانِ نازوب!
به خداوند قسم
در این روزهایِ آخرِ سال
دوست دارم

آسمانِ آبی دلتان را به تماشا بنشینم!

دوست دارم

که هیچ اشکی را به آب ندهید!

دوست دارم تمام فاصله های قلبتان را بمباران کنم!

دوست دارم دلتان بی تاب کسی نباشد!

دوست دارم بر لب جویبار زلال انسانیت

هر لحظه وجودتان گرمابخش باشد…

دوست دارم همیشه بخندین و پله های موفقیت

را به راحتی پشت سر بگذارید….
بماند کسانی که برای زمین زدنم از هیچ راهی دریغ نمی کنند!
ولی باز هم برای همه ی شما کاربران وب سایت نازوب بهترین ها را آرزو دارم…
دوستتون دارم … پایان سال و آغازی سرشار از عطر معنویت، انسانیت و موفقیت را برای

تک تک شما خواهانم… نوروزتان پیروز هر روزتان نوروز

سال نـــــو در راه باشـــد دوستان

وقت ســرسبزی باغ و بوســتان

چنـــد روزی قبل هـــر سال جدید

خانه را بایــــد تکانندی شـــــدید

خدايا ممنون براى تمام خنده هاى امسالم
خدايا ممنون براى تمام اشکهاى امسالم…
خدايا ممنون از درس هاى بزرگ زندگى امسالم…
خدايا ممنون از اينکه يادم دادى خودم باشم…
بيشتر از هميشه…
و خدايا سوگند به تمام شکوفه هاى اين بهار…
آرزو مى کنم خنده هاى امسال از ته دل…
گريه هايی از سر شوق…
آرامشى به قشنگى رنگين کمان دانايى
بينايى و مَنِشى به وُسعت هردو جهان…
و خلوت هايى که با قشنگترین ها پر بشه…
و خدايا خدايا هرگز نگويم دستم بگير ؛…
عمري است گرفته اي، رهايش مکن!…
خدايا من قدرت ان را ندارم تا قلب انها که دوستشان دارم را شاد کنم ؛
از تو مي خواهم دراين روزهای پايانی سال،…
مشکلاتشان را آسان، دعاهايشان را مستجاب و دلشان را شاد گردانی…
آمين تقديم به عزیزانم

با چشمك زدنهاي ستاره ها
بيدار است ماه، شبها
نسيم، مي وزد صبح ها
مي درخشد، آفتاب روزها
سر مي زند در بهار جوانه ها
باز مي شود پر از شكوفه ها
مي شود لبريز از ترانه، حنجره بلبل ها
مي پيچيد باز نغمه ي قمري ها
تابستان و رونق باغها
مي شود پر از ميوه، شاخه درختها
باز قد مي كشند تاك ها
روي ديوارها، گوشواره اي از انگورها
در خزان، آواز خوش باران ها
باز مي شود پر آب، جويبارها
و زمین فرش سبز می شود در نگاه گرم خورشید
بهارتان به سرسبزی زمین زیبا و
به گرمای تلالو خورشید

چقدر روزهای آخر سال غمگین است
به دوش لحظه هام نبودنت چه سنگین است
شبیه کودکی که لباسهای کهنه را برتنش کردند
دلم به آمدن عید همیشه بدبین است!
خواب دیده ام با شکوفه ها میایی!
خدای من!چقدر این خیال شیرین است!
صدای پای تو تحویل میکند سال و ماه مرا
و سفره هفت سین من با تو رنگین است!
و نام تو حتی میان اینهمه تردید!
برای خاطرات زخم خورده تسکین است!!!

گاهی فکر میکنم
به آخر هر چیز
به آخر سال
به آخرین ساعت سال!!
به آخرین نگاه
به آخرین لبخند
و به آخرین عشق !!

همیشه آخرین ها خاطره ترند!!
خدا را چه دیدی؟!
شاید آخرین ساعت سال
تو بیایی!
که خاطراتم در هم محو شوند
انتظار برای آخرین ها
آخرین انتظار شاید … …

من اگر اتش سوزان بودم
و تو را اخر سال
بیش خود می دیدم
مطمپن باش
به تو می گفتم
کاش از ان تو باشد
همه سرخی من
زردیت نیز الهی
همه در سینه من//////

خبر خوش اینست
خبری از تو رسد
چه خبر بهتر از این
که مرا یادت هست
باز هم می ترسم
که فراموشم کنی
بین ما عهدی است. …

روز که رفت
درخت ها به دنبال سایه ای
طول خیابان را دویدند

چشم فانوس در چمدان قدیمی
پنج شنبه ی آخر سال
باز مانده بود

در آن خلوت
درخت ها به قد ایستاده
زانو به خاک زدند

هوس ها چوب به آتش کشید ند
تا باغ

شاخه های خشکش را
به عزای ریشه ها ببرد

روز که برگشت
درخت ها سایه گرفتند
اما میوه ها
در میان دلهره های شب
در دست ادمها خالی شدند

مادربزرگ بوی بهشت می داد
او که سیب را در هیج کتابی نخوانده بود
آخرین 5 شنبه سال بر همه ی
زمینی ها و آسمانی ها به میمنت!

ساعت آخـــر ســـال بیا دل به کنیم
به امید دلخــوش دل همه دریا بزنیم
هست امید به فــردا وبسـی روزنکو
تارپودی زمحبت دل صحرا به تنیم

روزهای آخر سال است و من باز پنجره را گم کرده ام
نوایِ نیِ و دفِ آن پیرِ فرزانه را گم کرده ام

چه بگویم که چه گُم کرده ام در این بی غیرتِ بی قیدِ آشفته بازار!
واژه های اناری و شیرینم را،
واژه های بلبلانِ کوچه را گم می کنم این روزهای آخر سال

میان سبزه ها را جستجو می کنم باز مثل هر سال

و لابلای قُلُپ قلپ آبِ ما هی ها را، …
به دنبال واژه ام…

باز که نمی یابم
از لای پنجره آهنی که نمی شود به دنبال واژه خشک و مَلَسِ کویر گشت!..
اما همچنان
چشم به راهروهای پر پیچ و خم سبزه های تازه شکفته زمین می دوزم تا
شاید از لابه لای این مسیر پرهیاهو دستانم به دستانت گره بخورد تا همیشه….

عشقبازی با گلِ رویت خیالی باطل است
فکر میکردم که با تو شعرهایم کامل است

صبرِ من در انتظارِ وصل تو فرسوده شد
حیف که اندیشه ات از اشتیاقم غافل است

یک توهّم بود این فرضیه یِ بی پایه ات
شرح میدادی که غم رادر نهایت ساحل است

صادقانه بود عشقم با دو چشم مست تو
عاقبت فهمیده ام که چشمهایت جاعل است

روزهایِ آخرِ سال و دلِ من بی قرار
فرصت پایانیِ وصلت مرا هم شامل است؟

در مبارک بادِ سال نو ندارم تحفه ای
جان ناچیزم فدایت… ای عشق ابدی

دو، سه شب، مانده به عید است، خدایا رحمی،
زیرِ این فشار مالی،
حاج فیروز که تا ماهِ دگر، می زاید!
ماهیانِ قرمزِ تُنگِ بلور، از تَنگیِ جبرِ زمان،
رنگِ حَوِّل حالَناشان،
از ذغالِ بد گمانی، به سیاهی می گراید،
سیبهای قرمزِ سفرۀ بی سین،
از وفورِ زاری و خون گریه بازی،
رنگِ خود را می ستاند،
سکه ها، ارزش خود از دست داده،
سرکه در جمعِ مریدان، سر بر آورده،
به خود می بالد،
سنجد و سماق و سنبل،
که دگر چیزی برای راز دل گفتن ندارند…

عکس نوشته، شعر و متن های آخر سال

مطالب مرتبط

عکس نوشته های خنده دار و طنز اخر سال

عکس های جدید و آخر سال بازیگران و چهره های نوحضور

جوک و اس ام اس های خنده دار آخر سال

معرفی عطرهای مناسب آخر و اول سال (تصویر

اس ام اس های خنده دار و بسیار جالب آخر سال