نگاه های رمزآلود بازیگران در نمایشنامه سیمرغ

مجموعه : فرهنگ و هنر
نگاه های رمزآلود بازیگران در نمایشنامه سیمرغ
صحنه نمایش با آمد و شد بازیگرانی در تن پوش های تقریباً یکدستِ سیاه آغاز می شود که رفتارهایی ساده، اما به ظاهرکنایه آمیز و به همین علت، تمرکز برانگیز دارند. آمد و شدی که در آغاز، معمایی  و رمزآلود  می نماید و از دقایقی پیش از شروع نمایش بر صحنه جاری می شود.
نگاه های رمزآلود بازیگران به یکدیگر و به مخاطب واحساسات بی مقدمه ای که آنان از خود، نسبت به یکدیگر و تماشاگر، بروزمی دهند، درچشم اندازی از صحنه آرایی سپیدرنگِ خوش ساخت و چشم نواز، حسی از آرامش ویژه جهان فانتزی را برتالار چهارسو جاری می کند. سادگی سراسر نمادین و در عین حال، معناگریز این آمد و شدها، در کنارِ گفت و گوی دو شخصیتِ  اصلی نمایش، کیومرث (پیام دهکردی) و زن سیاه پوش(………….) درباره خواب هولناکی که در آن بارانی از پرندگان مرده از آسمان به  درون برکه ای سقوط می کنند مقدمه ای شاعرانه، اما تلخ و در عین حال، پرتصویر فراهم می کند که قوه تخیل یکایک تماشاگران را درکثرتی به وسعت تالار نمایش هدف قرارداده است.

"سیمرغِ" کیومرث مرادی را باید از آن دسته "متن های اجرایی" پسامدرن تلقی کرد که قصد دارد از طریق مهندسی چیدمان صحنه، رویگردانی از روایتگری، بهره گیری از تکنیک های کلاژ و پاستیژ و ارجاع به متون گوناگون (بینامتنیت)، فضایی چندصدا و متکثر فراهم کند. متنی ناتمام و قطعیت گریز که جز از طریق مشارکت خودآگاه و ناخودآگاه تماشاگر به کمال معنایی خود دست نمی یابد.
 دانستن اینکه این سیمرغ (اجرای کیومرث مرادی) چگونه از دل آن سیمرغ (متن محمد چرم شیر) سر در می آورد، یا به قول چرمشیر در بروشور نمایش چگونه " این پیشنهاد شکلی" از درون آن"پیشنهاد شکلی " بیرون آمده است، اگرچه نمی تواند مبنای قابل اتکایی برای قضاوت در خصوص ارزش های واقعاً موجود اجرا فراهم کند، اما، آنگونه که چرم شیر گفته است، اگر این اجرا "با نگاهی دیگر به اندیشه و عمل شخصیت "متن اصلی شکل گرفته باشد، آنگاه  باید پذیرفت که ما با متن متفاوتی روبروایم که "خود مسئول خوب و بد اعمال خویش است".

"سیمرغ" کیومرث مرادی برای دستیابی به آنچه که خود او، درتوصیفی از تئاتر معاصر، تئاتر"چند صدایی" می نامد، کلاژی از درون مایه ها و تابلوهای متعددِ فاقد طرح روایی منسجم و پاره روایت های برگرفته از متون مقدس و ادبیات کلاسیک و خاطرات شخصی مولف درباره پرندگان است که حول محور پژوهش ها و  تمرین های کارگاهی یک گروه تئاتری شکل می گیرد، اما از آنجا که نشانه های اجرایی در این خصوص (کارگاه تئاتر) تقریباً تا پایان نمایش مبهم باقی می مانند و نیز به دلیل ماهیت خود بسنده تابلوها و گفتارها و پراکندگیِ تاویل گریز مجموعه نشانه های متنی و اجرایی، مجموعه صداهای برآمده ازصحنه، دربرخورد با ذهن مخاطب، بی هیچ بازخوردی عیناً و به تمامی به صحنه بازمی گردند. به این ترتیب، صداهای برخاسته از صحنه، به عوض تولید اصوات متنوع و چندگانه، با بی صدایی و سکون ذهنی مخاطب روبرو می شوند و این همان ویژگی ساختاری این اجراست که اگرچه در آغاز به تابلوهای پراکنده جلوه ای کنایی، شاعرانه و چندصدا می بخشد، اما درادامه به قطع رابطه ادراکی و معنایی صحنه و تالار منتهی می شود.
 

به عنوان مثال، پس از تابلوی آشپزی (در پی حمل تلویزیون ها فاقد تصویر به روی صحنه) که در آن آشپز (ازطریق پلی بک) دستورالعمل پوست کندن و قطعه قطعه کردن مرغ  را با جزئیات خشن خاص آن شرح می دهد-  که  می تواند کنایه ای از نقش تلویزیون در گسترش خشونت در جامعه باشد – با داستان نوح نبی و زاغ و کبوتر و مردارخواری زاغ و اهلی شدن کبوتر روبرو می شویم و این صحنه نیز، پس از چند رفت و آمد و گفت و گوی مبهم و نامفهوم، به تابلوی کوتاهی مربوط به منشاء "آبله مرغون" می انجامد که در ادامه، به بیان خاطره ای از سوی شخصیت زن نمایش از دوران کودکی اش و شرح چگونگی مرگ یک جوجه ماشینی منتهی می شود: "حالا می دونم چه جوری مرد…. مامانم گذاشتش لای در.. می بینی، کیومرث، ما پُر از خاطره های  پرنده هاییم".  اینکه چه رابطه احتمالی معنایی میان کنایه احتمالی پیش گفته و موارد اخیر قابل تصور است، مشغله ذهنی ای است که در تمام طول اجرا، به اشکال مختلف، ذهن مخاطب را به خود مشغول می کند.

  تابلوی بعدی به موضوع  پرسش"سلیمانِ" ]نبی[ از جغد اختصاص می یابد. گفتاری که معلوم می کند جغد به منظور دور ماندن از گناه انسان است که در ویرانه ها به سر می برد… و به همین ترتیب است "تابلوهای گفتاری" بعدی، که چیزی جز اشاراتی به این یا آن مشغله ذهنی شخص کارگردان نیستند و در چیدمانی آزاد و کلاژگونه، یکی پس از دیگری بر صحنه جاری می شوند، بی آنکه بشود از همه آن ها به تاویل معینی در مورد اثر و ارتباط کنایی خاصی میان  پاره گفتارهای آن با یکدیگر دست یافت.
از جمله این پاره گفتارها و خرده روایت های پراکنده می توان به اشارات گذرای بازیگران به  فیلم "پرندگانِ" آلفرد هیچکاک، و فیلم "طوقی" و سر آمدن دوران کفتربازی در ایران اشاره کرد و نیز به گفتار مربوط به "طاووس" و "ابلیس"، جستجو برای یافتن "اِپوپس" – که هجوم سیاه پوشان به این سو و آن سوی صحنه را درپی می آورد – و نیز به داستان ابراهیم و خروس و طاووس و کلاغ (پرندگانی که به فرمان خداوند تکه های پراکنده بدنشان به هم می پیوندد) و قطعه آگهی فروش پرندگان که به گزارش مربوط به حمله پرندگان غول پیکر گوشتخوار به مناطقی از استرالیا … حمله پرندگان سیاه به "فلورانسِ" ایالت "آلاباما" … حمله پرندگان به پیست اسب دوانی … حمله پرندگان عصبانی به افسران پلیس … حمله پرندگان به یک هواپیمای مسافربری در هنگام فرود و  گزارش مربوط به ربوده شدن صدها کودک به وسیله پرندگان در طول سال در"آفریقا" می انجامد و با این جمله بازیگر زن به پایان می رسد که: "همیشه می گن پرنده ها حیوون های بی آزاریَن … من از پرنده ها می ترسم".

نشانه ها و گزاره هایی فاقد مناسبت های معنایی و کنایی با پرسش: " شرط پرنده بودن یک پرنده چیه؟" و اظهارنظر درخصوص کم دانشی ما از پرندگان و اینکه چگونه قابیل مفهوم کشتن را می آموزد و بحث نمادشناسانه در خصوص  پرندگان در اعصار مختلف و در متون مقدس دنبال می شود در ادامه پس از پرسش: 

 
"چرا پرندگان همیشه می پرند؟" و این اظهار عقیده که پرندگانی که " توی آسمون شکار می شن،همیشه بیشتر از پرنده هایی ان که روی زمین به دام می اُفتن" و اینکه پرنده های قصّه ها "یا همه اش دارن می کشن یا همه اش دارن کُشته می شن"، گزاره های پیشین به گزاره های مشابه دیگر درباره ویژگی های شکلی و زیستی سیمرغ و هدهد و عنقا  و روایت ها و گزاره هایی از کتاب عجایب المخلوقات و تفسیر ابوالفتوح و شرح ماجرای عشق اجرای تابلوی کوتاهی از مرغ دریایی چخوف و روایتی از پیتربروک  درباره نمایش "مجمع مرغان" ….راه می برد.
می گویند اثر دراماتیک باید از یک نیاز درونی به مشارکت سرچشمه گرفته باشد. به عبارت دیگر، اثر دراماتیک  باید حاصل ضرورتی فردی (درونی) یا ضرورتی اجتماعی (بیرونی) باشد. اما صرف احساس  نیاز و ضرورت، برای تبدیل یک اثر دراماتیک به یک اثرهنری ماندگار و قابل تامل کافی نیست. اگر"آن" نیاز و"این" ضرورت نتوانند خود را به تمامی، در ذات و جوهره بیان دراماتیک  بازتاب دهند، به کژراهه خواهند رفت.
 
تاریخ تحول شیوه ها و سبک های هنری نافی خلق الساعه گی و گویای  وقوع دگرگونی در روش ها و شیوه های فردی "عکس العمل" هنرمندان به تعارضات زمانه است. آثار شیوه گرایانه ای که برمبنای سرسپردگی هیجانی به ظواهر و نادیده انگاری نیازهای عام، واقعی و روزآمد جامعه مخاطبانشان شکل می گیرند، در بهترین حالت تاثیر زیادی نخواهند داشت. صاحب این قلم، ضمن تقدیر از تلاش نوآورانه گروه اجرایی، که امکان تجربه ای تازه را برای مخاطبان هموطن خود فراهم کرده اند، آن ها را به پژوهشی همه جانبه تر در ویژگی های محتوایی و دلالی آثار پسامدرن و دلایل پدیداری آن ها، به خصوص در نزد سردمداران و بزرگان این نگرش دراماتیک، توصیه می کند.

راهنمای اقامت و مهاجرت
بیوگرافی هنرمندان