سلام
سلام سلامتی میاره ، سلامتی نشاط میاره ، نشاط شادی میاره ، شادی زندگی میاره ، زندگی زن میاره ، زن بچه میاره ، بچه دردسر میاره ، دردسر بدبختی میاره ، اصلاً سلام نکن سنگین تری…
گاو
یه بابایی گاوداری داشته، مامور بهداشت میاد میگه به گاوات غذا چی میدی؟طرف میگه آشغال، پهن، هرچی! یارو کلی جریمش میکنه. سال بعد میاد میگه چی میدی به گاوات؟طرف میگه جوجه کباب، چلوکباب، پیتزا! یارو دوباره کلی جریمش میکنه. سال بعد بازم میاد میگه چی میدی به گاوات؟ این دفعه طرف میگه والا اول صبح نفری هزار تومن بهشون میدم برن هر چی دوست دارن بگیرن بخورن..
امتحان رانندگی
سرهنگه داشته امتحان رانندگی میگرفته. ازغضنفر میپرسه: اگه یه نفر وسط خیابون بود، بوق میزنی یا چراغ؟ میگه: برف پاك كن جناب سرهنگ! سرهنگه كف میكنه میپرسه: یعنی چی؟میگه: جناب سرهنگ، یعنی یا برو این طرف یا برو اون طرف..
یه دختر خوش گل
میدونی به یه دختر خوش گل كه لباس خواب پوشیده چی میگن؟میگن: شب بخیر!
زن و ریاضیات
زنها علاقه زیادی به ریاضیات دارند، زیرا آنها سن خود را تقسیم بر دو و قیمت لباسهایشان را ضربدر دو و حقوق شوهرانشان را ضربدر سه میکنند و پنجاه سال هم بر سن دوستان خود میافزایند….
باران و کویر
نگاهت همچون باران است و قلبم همچون کویر…
و می دانی که کویر بدون باران زنده است…
پس برو بمیر …………..
چی میشه؟؟؟؟؟
پسرا با جنبه بشن چی میشه؟؟؟؟؟ بوی ترشی کشور رو بر می داشت (لذا مشکلات زیادی برای شهرداری پیش می یومد) / ازدواج برای دختران تبدیل به ارزو و رویای شبانه می شد / مانتو ها تنگ تر،جوراب ها کوچیک تر،شلوارها کوتاه تر و روسری حذف می شد / شوهر مثل قند و پنیر کوپنی می شد و صف های طولانی برای گرفتن آن به وجود می امد / پس به این نتیجه می رسیم که پسر ها همین طور بی جنبه باقی بمونن هم برای دخترا بهتره هم برای……..
حادثه و بدبختی
پسره از باباش میپرسه بابا فرق حادثه با بدبختی چیه ؟ میگه پسرم فکر کن ما رفتیم شمال یه موج بزرگ میاد مادرتو میبره تو دریا، به این میگن حادثه. حالا اگه یکی پیدا شه مادرتو نجات بده بهش میگن بدبختی……….
زمین چمن
یارو با گوسفنداش لج میكنه میبرتشون زمین چمن مصنوعی…..
1دقیقه
یکی از خدا می پرسه :ای خدا 30 میلیارد سال برات چقدره؟ خدا میگه یک دقیقه .بدش می پرسه30 میلیارد دلار برات چقدر ارزش داره؟خدا میگه 1 سنت.میگه پس ای خدا واسه من 1 سنت بده خدا میگه باشه فقط 1 دقیقه صبر کن
جاسوسسازمان سیا می خواسته یه عده رو برای جاسوسی استخدام كنه.بعد از كلی تست گرفتن و كارهای سخت عاقبت دو مرد و یك زن قبول میشن و میرسن به مرحله آخر.در این مرحله به نوبت یك اسلحه میدن دستشون و میگن برین تو اتاق بغلی همسرتون رو بكشین و برگردین.. مرد اولی میگه من زنم رو خیلی دوست دارم ومحاله چنین كاری رو بكنم.و رد میشه. مرد دومی میره تو اتاق و بعد یه مدت با گریه میاد بیرون میگه من این كارو نمی تونم انجام بدم. پس.اونم رد میشه. بعد نوبت به زنه می رسه. یه كلت میدن دستش و میفرستنش بره تو اتاق. بعد از یك ربع سرو صدا و جنجال و درگیری می بینن اومد بیرون. ازش می پرسن چی شد؟ میگه نمی دونم كدوم حرومزاده ای تو تفنگم تیر مشقی گذاشته بود. برای همین آخر سر مجبور شدم با صندلی بكشمش…..
آهنگ عربی
غضنفر تو ماشینش آهنگ عربی گذاشته بود با صدای بلند. بهش گیر می دن می گه : ای بابا نمیشه تو این ماه محرم یه قرآن شاد گوش بدیم……..
درس خوندن
به یارو میگن هدفت از درس خوندن چیه؟ میگه: میخوام درس بخونم دکتر شم، مطب بزنم. پولدار که شدم میرم یه وانت میخرم مثل آدم وا میسم کار میکن….
عروس
غضنفر تو حمام برای خودش زده بود زیر آواز و میرقصید. زنش میگه: چه خبره خونه رو گذاشتی رو سرت؟ میگه: آخه خودم رو دارم با صابون عروس میشورم، حس تو عروسی بودن بهم دست داده…
سفر دریایی
غضنفر پاش لنگ بود، یه سفر دریایی براش پیش میاد با كشتی میره سفر، وقتی برمیگرده ازش میپرسن سفرت خوب بود؟ میگه: آره فقط خیلی میترسیدم! میگن: چرا؟ میگه: آخه، همش میگفتن: لنگرو بندازید پایین، لنگرو بندازید پایین!