مادرم که پس از مرگ پدر، قصد شوهر کردن را داشت چون من را مانعی بر سر راه ازدواج مجددش دید مرا بیرحمانه از خود رانده و به شیرخوارگاه سپرد. من تا ۷ سالگی در مرکز نگهداری اطفال ماندم و در این مدت تجربههای خیلی تلخی را از سر گذراندم.
به ۱۴ زن دیگر هم طبق همین نقشه تعرض کردم و تعداد قربانیان خود را به ۱۶ نفر رساندم. اما هر کاری میکردم ریشه این نفرت از دلم پاک نمیشد و همچنان فکر انتقام از زنان دیگری هم بودم.
سوژه روانشناسان شدم
مجید ادامه داد: بهمن ماه سال گذشته بود که طبق نقشه قصد اذیت و آزار زن خانه دار دیگری را داشتم. در کوچهای که خانه آن زن در آنجا قرار داشت مشغول راه رفتن و یافتن فرصتی مناسب بودم که یکمرتبه ماشین پلیس را کنار خود دیدم. سعی کردم خود را عادی نشان دهم اما ماموران به من مشکوک شده بودند.
داخل ماشین پلیس که نشستم فهمیدم عکس چهره من در اختیار کلیه مراکز پلیس قرار داده شده است و مامورین از روی تصویر بازسازی شده چهرهام ازروی اطلاعاتی که قربانیان تعرضهای من به آنها داده بودند شناسایی شده ام. پس از دستگیری و انتقال به آگاهی بود که متوجه شدم پلیس تنها از چند مورد از تعرضهای من مطلع است و بقیه شاکیان از ترس آبرویشان اصلا برای شکایت به پلیس مراجعه نکردهاند. به مرور اعترافات خود را شروع کرده و به ۱۶ فقره تجاوز اقرار کردم.
دردونه، بازپرس پرونده پس از شنیدن حرفهای من دستور انتقالم را به پزشکی قانونی داد تا سلامت روانی من مورد بررسی قرار گیرد ولی پزشکان این مرکز مرا از نظر روانی سالم و صاحب اراده در وقوع جرم تشخیص دادند. بعد هم به دست تیمی از روانشناسان سپرده شدم تا تحقیقات بیشری درباره شخصیت من توسط آنها انجام شود.
اعدام مجرم روانی
مجید چندی بعد از این اعترافات در دادگاه کیفری استان کرمان محاکمه و قضات وی را به جرم ۱۶ بار تجاوز به عنف به مرگ محکوم کردند. قضات دیوانعالی کشور هم بدون وارد کردن هیچ ایرادی به این حکم حکم اعدام وی را تایید کرده و این متهم در زندان مرکزی کرمان به دار مجازات آویخته شد.