یک شاهد عینی دیگر این گونه روایت می کند که: «یک شب در ماه اکتبر، در راه بازگشت از خانه ی یکی از همسایگانم، داشتم به تنگه ی نورثامبرلند نگاه می کردم که یک کشتی آتش گرفته را دیدم. آن شب هوا کاملاً صاف بود و به همین دلیل می توانستم طرح کشتی را به خوبی تشخیص دهم. تقریباً بیست دقیقه به کشتی خیره شدم تا این که ناپدید شد. قبلاً درباره ی کشتی ارواح چیزهایی شنیده بودم و به محض دیدنش متوجه شدم که این یک کشتی ارواح است.»
در طی سال ها، چندین نفر کوشیده اند که به این کشتی برسند اما موفق نشده اند. استرلینگ رمزری (Sterling Ramsay) در کتاب خود «افسانه ی جزیره ی پرنس ادوارد» تلاش خود برای رسیدن به کشتی را به تفصیل توضیح داده است.
یک روز، عصرهنگام، اندکی مانده به گرگ و میش شب، یک کشتی در لنگرگاه مشاهده شد که به نظر می رسید دچار حادثه شده باشد. در میان دریا چیزی مثل یک کشتی بادبانی بزرگ با سه دکل دیده می شد تمام آن در میان شعله های آتش می سوخت. چند مرد سوار یک قایق کوچک شدند و با امید نجات خدمه، پاروزنان به سمت کشتی شعله ور رفتند. اما هنوز به کشتی نرسیده بودند که کشتی در میان مه گم شد و بعد به کلی از نظر ناپدید گشت.
شاید کشتی سوزان تنگه ی نورثامبرلند یک خطای چشم با ساز و کاری ناشناخته باشد. دیدن نقش های خیالی بر آب در این آب ها امر نامعمولی نیست، و معمولاً شرایط جوی در این منطقه به گونه ای است که ساحل نوا اسکاتیا را به طرزی غیرواقعی نزدیک به کرانه های جزیره ی پرنس ادوارد نشان می دهد. در مواقع دیگر، خط ساحلی از فاصله ی دور تقریباً غیرقابل تشخیص است.
هلندی سرگردان
شاید بخش بزرگی از حکایات رایج درباره ی «هلندی سرگردان»، ریشه در توهمات دیداری داشته باشد. «هلندی سرگردان» به ناخدای کشتی اشاره دارد، نه به خود کشتی. بر اساس حکایات و افسانه ها، در میانه ی سده ی ۱۷ میلادی، یک کشتی هلندی می کوشید دماغه ی گود هوپ ((Cape of Good Hope در رأس آفریقا را دور بزند. دریا به شدت خطرناک بود و وجود توفان سهمگین هم اوضاع را بدتر کرده بود. ناخدا بر اثر اشتباه (یا عجله برای به پایان بردن سفر) کوشیده بود دماغه را در آن هوای نامساعد دور بزند. او علی رغم شرایط بد تصمیم به بازگشت نداشت و رو به آسمان قسم خورد که «حتی اگر تا ابد طول بکشد»، دماغه را دور خواهد زد. بر اساس یک روایت دیگر از این افسانه، ناخدا با شیطان در بازی تخته نرد شرط بسته بود که اگر بازی را ببرد، شیطان او را به آن سوی دماغه منتقل کند. ولی همان طور که پیداست، ناخدا می بازد و محکوم می گردد که تا دنیا دنیاست در آن آب ها تقلا کند.
مری سلست (The Mary Celeste)
شاید «هلندی سرگردان» و کشتی سوزان تنگه ی نورثامبرلند ترکیبی از افسانه و خطای چشمی باشند، اما برخی کشتی های ارواح واقعیت داشته اند. مثلاً کشتی بادبانی مری سلست در سده ۱۹٫ این کشتی که حامل ۱۷۰۱ بشکه الکل بود، در ۷ نوامبر ۱۸۷۲ از نیویورک به مقصد جنوا در ایتالیا به راه افتاد. ناخدای کشتی، بنجامین اسپونر بریگز (Benjamin Spooner Briggs) به شایستگی و دریاسالاری شهره بود. همسر و دختر دو ساله ی وی نیز در کشتی حضور داشتند. آلبرت ریچاردسون (کمک ناخدا) و شش ملاح دیگر نیز جزو خدمه بودند.
بر اساس برخی روایات، هیچ چیز در کشتی به هم نریخته بود، میز برای شام چیده شده بود و فنجان های قهوه که از آنها بخار بلند میشد، در کابین بر جای مانده بودند. به هر حال، بر اساس شهادت گروه تفتیش، اگرچه کشتی قابل حرکت بود، اما به دلیل تبعات شناور ماندن چند روزه در آب در آن هوای نامساعد دچار آسیب شده بود. دریچههای عرشه باز بودند و میان عرشه کشتی، آب ایستاده بود. اجاق آشپزخانهی کشتی از جای خود تکان خورده بود. بعدها که بار کشتی خالی شد، معلوم گردید که نُه بشکه خالی است. به گفته یکی از خدمه های دی گراتسیا: «تمام کشتی را آب گرفته بود. برای خوابیدن روی تخت ناخدا باید خشکش می کردیم وگرنه قابل خوابیدن نبود»
خدمهای که وارد کشتی شده بودند، آن را خشک کرده، در ۱۳ دسامبر آن را به خلیج جبل الطارق رساندند. در آنجا کمسیون تحقیق امور دریایی جلسهای برای تعیین سرنوشت کشتی تشکیل داد. شواهد نشان می دهند که به اعتقاد گروه تحقیق، خدمهی مری سلست با عجله بسیار آن را ترک کرده اند. دست کم یک قایق کوچک و نیز تمام ابزارهای جهت یاب برداشته شده بودند. اما گزارش سفر کشتی در کشتی باقی مانده بود و تاریخ آخرین مطلب نوشته شده در آن به ۲۵ نوامبر برمی گشت.
یافتن توضیحی برای آنچه که رخ داده بود، کار آسانی نبود. احتمال دزدی دریایی تقریباً منتفی بود، چون بار کشتی دست نخورده باقی مانده بود. ضمن این که هیچ نشانهای از خشونت دیده نمیشد و در چنین سفری کوتاه با خدمه اندک، احتمال تمرد و شورش وجود نداشت. نظر دادگاه این بود که چیزی به شدت باعث وحشت خدمه شده است، در حدی که آنان ناچار برای نجات زندگی خود از قایق استفاده کردهاند، اما درباره ی منبع ترس آنان هیچ دیدگاهی ارائه نشده است. قایق کوچک به احتمال فراوان در آن هوای نامساعد غرق و مری سلست تنها به حال خود رها شده است.
دریالرزه، زلزلهای است که زیر دریا رخ می دهد. این واقعه، بسته به نوع لرزه، حتی ممکن است تا شکست سطح کشتی نیز پیش برود. به عقیدهی ویلیام، مری سلست دچار دریالرزهای شده است که موجب جا به جا شدن اجاق و از جا کنده شدن نه بشکه ی الکل، و ریختن محتوی آن ها به کف کشتی شده است. ناخدا و خدمه با مشاهدهی حرکت الکل به سمت آشپزخانه و محل اجاق گاز از بیم شعله ور شدن جرقه و انفجار شدید سریعاً به قایق نجات پناه بردهاند و در حالی که با طنابی به کشتی متصل شده بودند، در پشت آن حرکت کرده اند تا زمانی که خطر انفجار رفع شود. اما به دلیل نامعلومی طناب پاره شده، یا این که بر اثر عجله از همان ابتدا خوب بسته نشده است و کشتی نجات کوچک از کشتی اصلی جدا افتاده است. مسافرت کشتی نجات هم در اثر بادهای شدید و هوای نامساعد، در دریا جان سپردهاند.
بایچینکو (The Baychinco)
کشتی های باری و غیربادبانی هم ممکن است به کشتی ارواح تبدیل شوند. فیلیپ و نانسی سف، در کتاب خود «آذرخش منجمد» ، روایت کشتی باری بایچینکو را نقل می کنند که در دریای قطب شمال به یک کشتی ارواح بدل گشت. بایچینگو در جوار پوینت بارو، آلاسکا، در حال حرکت بود که با آغاز زمستان، در میان یخهای پیش رونده گیر افتاد. در چنین شرایطی، تنها کاری که خدمه می توانستند انجام دهند این بود که تا شکستن یخ منتظر بمانند و بعد به حرکت خود ادامه دهند. در این اثنا، توفان شدیدی درگرفت و ناخدا از ترس آن که حرکت یخ ها، بدنهی کشتی را مانند پوست تخم مرغ خرد کند، به خدمه دستور داد که تا تمام شدن توفان به یخهای شناور پیرامون کشتی پناه ببرند.