اگر به پارك ها و بنا های تاریخی بروید، افراد پیر و سالخورده بسیاری از خانواده های محترم و آبرومند را مشاهده خواهید كرد كه تنها یا به همراه دوستان همدردشان بر روی نیمكت ها نشسته اند؛ مردان و زنانی كه همسرانشان را از دست داده اند بچه هایشان بزرگ شده اند و خانه شان توسط عروس هایشان اشغال شده است.
دختران وپسران آنها، وقتی برای آنها ندارند. نوه هایشان هم یا نسبت به آنها بی تفاوت هستند یا اینكه چنان سرشان شلوغ است كه اهمیتی به اینكه چه اتفاقی برای آنها می افتد، نمی دهند.
بنابراین آنها همچون پرندگان دسته دسته به پارك ها و باغ ها می روند و دور هم جمع می شوند و به اوقات خوش زندگی شان فكر می كنند.
محیط خانه برای آنها طوری شده كه فكر می كنند زیادی و به درد نخور و« مزاحم » هستند. عروس ها استفاده هایی از آنها می كنند و كارهایی را به عهده شان می گذارند.
مثلاًاز آنها می خواهند كه به دنبال فرزندشان از مدرسه بروند یا سبزی و میوه و شیر بخرند. اما بیشتر اوقات طوری با آنها رفتار می شود كه احساس می كنند كه درخانه خودشان مهمان ناخواسته هستند.
اما خداوند از آن بالا همه چیز را می بیند. .وقتی، زمان شما هم فرا برسد، فرزندانتان هم با شما رفتاری بهتری نخواهند داشت و همانند یك تكه قدیمی و دور ریختنی مبلمان و وسایل خانه با شما رفتار خواهند كرد.
هر چه بكاری، همان را برداشت می كنی.
زمانی را هم به خانوادة همسرتان اختصاص دهید
تمام روابط، همچون روابط با دوستان، همسایگان، همكاران، نیاز به مقدار زیادی وقت و توجه دارد. پس چرا رابطه ما با خانواده همسرمان این طور نیست و این وقت و توجه را به نسبت این رابطه نداریم؟
خانواده و خویشاوندان همسر در موقعیتی قرار دارندكه اغلب جزئی از خانواده به شمار نمی روندو به ندرت هم به عنوان دوست و مصاحبه در نظر گرفته می شوند.
در اینجا اولین و مهم ترین اشتباه مان شروع می شود.
روابط با خانواده همسر باید با توجه، صبر و درك زیادی توأم باشد. همچون گیاهان كمیاب، خانوادة همسر نیز نیاز به رسیدگی و مراقبت دائم دارد.