رقص هم جنس گرایی در ناکجا آباد دیجیتال

رقص هم جنس گرایی در ناکجا آباد دیجیتال
این خبری است که آن را باید خواند…
خدا نکند یک روز چشم باز کنیم و ببینیم که پول داده‌ایم و کتاب‌های هم‌جنس‌گرایانه و بهائی‌مسلکانه خریده‌ایم و با همین پول‌ها به فرقه‌ای آشوب‌گر در چپ و راست کشورمان، مساعدت‌هایی مالی شده تا آتشی از یک گوشه بلند کنند.
به گزارش نازوب، سال 1386 که قائله‌ی یکی از فرقه‌ها‌ی به ظاهر عرفانی در قم به راه افتاد، اسنادی از کمک یک میلیارد تومانی سفارت فرانسه به این فرقه هم کشف و توسط وزارت اطلاعات منتشر شد.
آن روزها هیاهو و جنجال کم نبود و داد و قال‌ها حول و حوش این قضیه سقف آسمان را پرده دریده بودند، اما مهمترین سندی که درباره‌ی اتفاقات پیش آمده انتشار پیدا کرد، میان آن همه هیاهو و جنجال گم شد و به چشم نیامد.
البته اولین ظن و گمان‌ها متوجه فتنه‌های تفرقه‌افکنانه‌ی انگلیس بود چرا که انگلیسی‌ها قبلاً در این زمینه موفق به ثبت رکوردهایی جگرسوز و نفرت‌انگیز شده بودند.
روس‌ها هم کم سوسه نیامده بودند و تاریخ ما پر بود از مَلاحِم و فِتـَن این‌ها، اما در سایه‌ی نفرت به جایی که ما از این دو کشور داشتیم، طی تمام این سال‌ها یک دولت فرنگی دیگر هم با نعل وارونه و چراغ خاموش مشغول نفوذ و خرابکاری در داخل مرزهایمان بود.
کشوری که ما نامش را با سنگفرشهای شانزه‌لیزه و برج بلند چراغانی شده‌ی ایفل می‌شناختیم و کافه‌های روشنفکرانه‌ای که محل بحث خواصِ فیلسوف مشرب و فرهنگی مآب بود، کشوری که به ادکلن معروف بود و رُمنس‌های غلیظ، یعنی فرانسه‌؛ آن برگزار کننده‌ی جشنواره‌ی سینمایی کن و فستیوال جهانی شعر، مملکتی که سعی داشت خود را یونان عصر جدید و مبدا و منشا تمام مکاتب فکری مدرن معرفی کند.
این همه خرجی که فرانسوی‌ها برای تبلیغ خودشان به عنوان قطب فرهنگ روشنفکرانه در جهان می‌کنند، همه از سر تفنن و ارضای حس میهن‌دوستانه‌ی مردمان در سرزمین‌ گل‌ها نیست.
فرانسوی‌ها فرهنگ را مایه و پایه‌ی برنامه‌ریزی‌های راهبردی خودشان قرار داده‌اند و قصد دارند که از این معبر به عمق استراتژیک اهدافشان برسند.
برگردیم به ماجرای همان فرقه‌ی‌ مدعی عرفان در قم؛ کشوری فرنگی می‌ِآید و با بهانه‌های فرهنگی و روشنفکرانه‌ای مثل حمایت از اقلیت‌ها و … چونان قائله‌ای را تقویت می‌کند. این یعنی تفرقه‌افکنی به سبک فرانسوی.
آن‌ها غیر از امثال اتفاقات قم در سال 1386 خیلی کارهای دیگر هم می‌کنند که همه پیگیر اهداف راهبردی‌شان در ایران و منطقه‌ی خاورمیانه است و هیچ کدام هم دوستانه نیستند.
سفارت فرانسه غیر از روزمرگی‌های دیپلماتیک و انجام امور مربوط به روادید و مهاجرت اتباع دو کشور، شبیه شده است به فرهنگستان.
فرهنگ هم عبارت و عنوان مقدسی است که می‌شود توسط آن به راحتی بر هر اقدام زیرجُلکی و موذیانه‌ای سرپوش گذاشت و همین چیزها، به همین سادگی، با همین ژست مظلوم‌نمایانه و معصوم‌وار و آرامنده‌شان، می‌توانند آن چیز خطرناکی باشند که جاسوسی پروسه‌وار و افق‌نگر اسمش می‌دهیم.
جاسوس‌خانه‌ی مجازی
نشر ناکجا یک انتشارات فرانسوی است که چند سالی می‌شود در ایران مشغول به کار شده.
گفته‌اند کار اصلی این موسسه که قالب فعالیتش کتاب‌های الکترونیک است، ترجمه‌ی آثار ایرانی به زبان فرانسه و نشر آن‌ها در همانجاست اما معلوم نیست چه طور و چرا کتاب‌های فرانسوی هم توسط ناکجا به فارسی ترجمه می‌شوند و محتوایشان تبلیغ فرقه‌ی بهاییت یا هم‌جنس‌بازی و یا … است؟
وقتی تعداد معتنابهی از هنرمندان شاخص کشور ما با یکی دو تا حلبی شوالیه‌ای (به معنای سرباز صفر ارتش ناپلئون) خریداری شده باشند، چه کسی است که بخواهد به شبیخون‌های فرهنگی فرانسه عارض شود و خرده‌ای بگیرد؟
آن دسته از روشن‌فکران ما که با فرهنگ فرانسه آشنا هستند و بیشتر می‌توانند از فتنه‌انگیزی‌های گـُلیستی مچ بگیرند، همه شرمنده‌ی حلبی‌هایند!
حالا فرانسه می‌آید و اگر ما چهارتا کتاب‌خوان و کنجکاوِ علم هم داشته باشیم، لااقل دو سه تایشان را مشغول شناخت و خوگیری از ضلال با بهائیت می‌کند، یا قبح‌زدایی می‌کند از هم‌جنس‌گرایی و یا به هزار طریق دیگر می‌خواهد ما را از ما بگیرد تا راحت‌تر هر چه را خواست انجام بدهد.
یک انتشاراتی بی‌دفتر و دستک و بی‌بو و نشان، یک انتشارات فرانسوی– فارسی و مجازی که فقط شماره حسابی از آن را به خوبی می‌شناسیم، تبدیل می‌شود به آشیانه‌ی جاسوسی فرانسه، جایی که از آن به سبک فرانسوی فرهنگ را تابلوی پیش‌آهنگی می‌کنند و به سمت چکادِ ارتفاعاتِ راهبردی ما می‌روند و ما اگر غافل بمانیم، این تاتوره‌ها کم کم خوابمان می‌کنند و می‌میرانند.
شماره حسابی که از نشر ناکجا برای خرید کتاب‌های الکترونیکی در ایران اعلام رسمی شده، متعلق به خانمی‌ است با نام مهشاد مخبری.
مخبری حالا قرار است که به همراه چند خانم ایرانی دیگر سه روز در تالار وحدت اجرا کننده‌ی مراسم رقص‌های محلی ایرانی باشد، رقص‌هایی که متعلق به نواحی مختلف ایران هستند و البته ورودی این مراسم مخصوص بانوان است.
اسم تالار، (وحدت) است و مکان آن به اصطلاح قرار بوده در خدمت هنرمندان تئاتر و موزیسین‌های فاخر قرار بگیرد اما اکره‌های یک دولت تفرقه‌افکن به آنجا می‌آیند تا به قول خودشان (رقص درون‌شان را پیدا کرده و با ریتم هستی هماهنگ شوند).
در مراسمی که توجیه برگزاری آن در تالار وحدت اصلاً مشخص نیست و با کارویژه‌ی این مجموعه هیچ همخوانی قابل فهمی ندارد، مهشاد مخبری هم به عنوان یکی از دو (هنرپیشه؟) اجرا خواهد داشت و طـُرفه اینکه بلیت این مراسم برای شرکت کنندگان صد هزار تومان است.
ظاهراً ژانر این ناپلئونیسم فرهنگی، تراژی- کمیک است و مخاطبش را بین دو حالت خنده و گریه مردد می‌گذارد، چون فرانسوی‌ها برای گول زدن ما کمتر از استثمارگران دیگر پول خرج می‌کنند، یعنی حتی خیلی اوقات پولش را از خودمان می‌گیرند.
مثلاً کتاب (آبی گرم‌ترین رنگ است) را به صورت الکترونیکی می‌فروشند و عده‌ای از خود ما پول می‌دهند تا آن‌ها هم‌جنس‌گرایی را برایشان تبلیغ کنند؛ عجیب است ما برای خواندن تبلیغات پول هم می‌پردازیم! یا مثل موضوعی که چند سطر بالاتر مطرح شد، صد هزار چوق می‌دهیم تا صاحب حساب ناکجا را روی سن تالار وحدت، در حال تغییر کاربری فضا ببینیم.
ما پدافند که نزدیم هیچ، کسی در مورد نشر ناکجا و اهداف آن و آنچه تا حالا انجام داده اطلاع‌ رسانی درستی هم نکرده است و همین خدای ناکرده یک روز باعث می‌شود که چشم باز کنیم و خیلی از سنگرهایمان را فتح شده ببینیم. مثلاً ببینیم که پول داده‌ایم و کتاب‌های هم‌جنس‌گرایانه و بهائی‌مسلکانه خریده‌ایم و پول داده‌ایم تا پای‌کوبان مخبری‌ها را ببینیم در حالی که با پول ما به فرقه‌ای در چپ و راست کشورمان مساعدت‌هایی حداقل یک میلیاردی شده و پس فرداست که همین مساعدت‌ها آتشی از یک گوشه بلند کنند.

راهنمای اقامت و مهاجرت
بیوگرافی هنرمندان