داستان و درد دل خواندنی عبید زاکانی

مجموعه : فرهنگ و هنر
داستان و درد دل خواندنی عبید زاکانی

خواجه نظام‌الدین عبیدالله زاکانی شاعر و لطیفه‌پرداز نامدار ایران در قرن هشتم هجری است. وی ازخاندان زاکانیان بوده و زاکانیان تیره‌ای از اعراب هستند که به قزوین مهاجرت کرده و آنجا ساکن شده بودند.به گزارش نازوب وی در حدود سالهای ۷۷۱ و ۷۷۲ هجری قمری زندگی را بدرود گفت. از آثار برگزیدهٔ او می‌توان به مثنوی عشاق‎نامه، کتاب اخلاق‌الاشراف، ریش‌نامه، صد پند، لطایف و ظرایف، رسالهٔ دلگشا و بالاخره منظومهٔ معروف موش و گربه اشاره کرد.

 

قصه ی درد دل و غصهٔ شبهای دراز

صورتی نیست که جائی بتوان گفتن باز

محرمی نیست که با او به کنار آرم روز

مونسی نیست که با وی به میان آرم راز

در غم و خواری از آنم که ندارم غمخوار

دم فرو بسته از آنم که ندارم دمساز

خود چه شامیست شقاوت که ندارد انجام

یا چه صبحست سعادت که ندارد آغاز

بی‌نیازی ندهد دهر خدایا تو بده

سازگاری نکند خلق خدایا تو بساز

از سر لطف دل خستهٔ بیچاره عبید

بنواز ای کرم عام تو بیچاره نواز

 

مطالب مرتبط

 

خواندنی ترین داستان های کوتاه و طنز

یک داستان عجیب و خواندنی اما واقعی!

داستان های خواندنی و زیبای پردیس

داستان های خواندنی شیوانا (برای یاد گرفتن)

داستان واقعی و خواندنی توهم

داستان کوتاه و بسیار خواندنی (مکر زنانه)

داستان خواندنی و کوتاه یک زن و سه پیرمرد !


راهنمای اقامت و مهاجرت
بیوگرافی هنرمندان