فیلم های ترسناک horror movies ، سیری ناپذیری علاقمندان به سریال و فیلم های ترسناک. در این بخش به ترسناک ترین فیلم های سال 2020 با طعم آدرنالین و هم چنین ترسناک های عاشقانه آشنا شوید و از تماشای آن به اوج هیجان و آدرنالین برسید!
علاقه به این ژانر فیلم ها به سالهای آغازین تاریخ سینما و ساخت نخستین فیلمها در ژانر وحشت باز میگردد. همین علاقه سبب شده تا از دوران اولیه سینما تا به امروز فیلمهای ترسناک زیادی ساخته شوند و این ژانر دوره به دوره تحولات و پیشرفتهایی را تجربه کند.
دورههایی هم بوده که شهروندانی علیه فیلمهای سینمایی ژانر وحشت بهدلیل بهکار بردن تصاویر بسیار خشونتبار تظاهرات به پا کردهاند و استودیوها نیز ناگزیر به جمع کردن اینگونه از فیلمها از سالنهای سینما شدهاند چرا که خشم عمومی نسبت به نمایش دادن تصاویر خونین و بسیار ترسناک در اینگونه از این فیلمها به غلیان درآمده و بهویژه در آمریکا که جامعه سنتیتری محسوب میشود، خشم نسبت به این فیلمها در دورههایی بهشدت بروز پیدا کرده است.
با این حال در طول زمان، طرفداران اینگونه فیلمها نیز چنان افزایش پیدا کرد که در زمانی بسیاری از علاقهمندان به فیلمهای ژانر وحشت حاضر بودند، کاستهای «ویاچاس» دستدومی که فیلمهای ترسناک روی آن ضبط شده بودند را نیز خریداری کنند. در زمان رواج استفاده عموم از پدیده اینترنت نیز مردم یکی از اجتماعات گسترده علاقهمندان به فیلمهای ترسناک را در فضای مجازی بهوجود آوردهاند. در سالجاری نیز با وجود شیوع ویروس کرونا، به نظر میرسد فیلمهای ترسناک همچنان مورد علاقه مردم خانهنشین است.
امسال کمتر به فیلمهایی با نامهای آشنا در ژانر وحشت برمیخوریم. The most important movie مهمترین فیلمهای ژانر وحشت در سال ۲۰۲۰ فیلمهای عمیق متفکرانهای هستند که توسط فیلمسازان مستقل ساخته شدهاند. در این مطلب نگاهی داریم به تعدادی از این فیلمها که توسط سایت «کلایدر» انتخاب شدهاند.
«پس از نیمه شب» به کارگردانی جرمی گاردنر و کریستین استلا بیشتر ممکن است بهنظر فیلمی رمانتیک و عاشقانه برسد، اما زمانی که نوبت به صحنههای ترسناک آن میرسد، تماشاگر واقعا دچار حس اضطراب و دلهره شدید میشود. این فیلم برای نخستینبار در جشنواره تریبکا نمایش داده شد. جرمی گاردنر علاوه بر کارگردانی پس از نیمه شب به همراه بری گرانت در این فیلم بازی کرده است.
داستان این فیلم درباره مرد جوانی به نام هک (با بازی جرمی گاردنر) است که متوجه میشود دوستش ابی (با بازی بری گرانت)، بدون اینکه به وی بگوید، شهر را ترک کرده است، او که در پی دلیل رفتن ابی از شهر است، پس از مدتی متوجه میشود که موجودی اسرارآمیز هر شب او را تحت نظر دارد.
2. همه چیز تقصیر بیگانههاست
فیلم «همه چیز تقصیر بیگانههاست» (Color Out Of Space)، فیلمی از ریچارد استنلی کارگردان اهل آفریقای جنوبی است که علاقهمندان به ژانر وحشت، مدتها در انتظار ساختش بودند. این فیلمی است که در آن بیرحمی در اوج خود به تصویر کشیده شده است و از همین جهت دیوانهکننده است. به گفته ریچارد استنلی این فیلم بخش اولی از یک سه گانه است که او درنظر دارد با اقتباس از داستان وحشت دانوویچ، اثر اچپی لاوکرافت از مشهورترین نویسندگان ژانر وحشت بسازد. در این فیلم بازیگرانی نظیر نیکلاس کیج، جولی ریجاردسون و مادلین آرتور به ایفای نقش پرداختهاند.
داستان این فیلم درباره مردی به نام ناتان گاردنر (بابازی نیکلاس کیج) است که پس از عمل جراحی همسرش، خانوادهاش را به روستایی میبرد که مزرعه پدریاش در آن واقع شده، او قصد دارد در این مزرعه گوجهفرنگی بکارد، اما همسر و فرزندانش از حضور در این روستا راضی نیستند، شب شهابسنگی از آسمان به حیاط جلویی منزل این خانواده برخورد میکند و فردای آن روز، مردی ناشناس برای انجام کارهای تحقیقاتی درباره این شهابسنگ وارد این روستا میشود. از اینجا به بعد حوادثی بس عجیب و ترسناک در این روستای به ظاهر آرام رخ میدهد.
3. نزد پدر بیا
فیلم «نزد پدر بیا» (Come To Daddy) به کارگردانی انت تیمپسون اگر چه در نگاه اول فیلمی است که شاید بهنظر برسد در هیچ ژانری ساخته نشده است، فیلمی کمدی است، اما فیلم کمدیای نیست که علاقهمندان به اینگونه از فیلم را از اول تا آخر بخنداند بلکه صحنههای ترسناک آنچنانی هم دارد که آن را میتوان برای علاقهمندان به فیلمهای ساخته شده در ژانر وحشت نیز توصیه کرد. در این فیلم الیجا وود، استیفن مک هتی و مایکل اسمایلی نقشآفرینی کردهاند.
داستان این فیلم درباره مرد میانسالی است که برای دیدن پدرش رهسپار سفری میشود. این سفر، اما سفری عادی و آرام نیست و اتفاقات هیجانانگیز و ترسناک و دلهرهآور در آن رخ میدهد.
4. خارقالعاده
فیلم «خارقالعاده» فیلمی است به کارگردانی و نویسندگی مایک آهرن و ادنا لافمن ساخته کشور ایرلند. این فیلم در ژانر کمدی –ترسناک ساخته شده است. مائوو هیگینز، بری وارد، ویل فورته و کلودیا دوهرتی، در این فیلم بازی میکنند.
داستان این فیلم درباره زنی است که دارای مهارتها و قدرتی ماوراءالطبیعی است که باید یک دختر جن زده را نجات دهد. اما رز دالی که در اصل یک مربی تعلیم رانندگی است از این مهارتهای فراطبیعی خود از زمانی که پدرش در تصادفی غیرعادی کشته شد، استفاده نکرده است. او اغلب به تمام کسانی که با آموزشگاه رانندگی تماس میگیرند تا از وی برای حل مشکلات غیرعادی کمک بگیرند، جواب رد میدهد. در نهایت فردی به نام مارتین مارتین با وی تماس میگیرد و عنوان میکند که برای رزرو زمانی برای تعلیم رانندگی زنگ زده است، اما در واقع او از رز میخواهد به وی کمک کند تا روح سرگردان همسر درگذشتهاش را از خانهاش بیرون کند. با وجود آنکه رز از دروغی که مارتین به وی گفته برآشفته میشود، اما در نهایت میپذیرد به مارتین در جهت خلاص شدن از شر روح همسرش کمک کند.
5. هانسل و گرتل
فیلم هانسل و گرتل، فیلمی ترسناک ساخته اوسگورد پرکینز با اقتباس از داستان آلمانی و فولکلوریک هانسل وگرتل است. هانسل و گرتل در ۳۱ ژانویه ۲۰۲۰ (۱۲ بهمن ۱۳۹۸) مدتی پیش از همهگیر شدن ویروس کرونا در دنیا اکران شد. این فیلم در مدت زمان کمی که روی پرده بود، توانست ۲۱ میلیون دلار در گیشه درآمد کسب کند، اغلب نقدها درباره این فیلم مثبت بوده، منتقدان بهویژه این فیلم را بهدلیل جلوههای بصری و فیلمبرداری آن ستودهاند، همچنین منتقدان نظرات مثبتی به عناصر ترسناک فیلم و بازی بازیگران آن، ارائه دادند. اما منتقدان نسبت به ریتم کند فیلم انتقاداتی داشتند.
این فیلم روایتی جدید از داستان هانسل و گرتل ارائه میدهد. در این فیلم این خواهر و برادر در حالی نشان داده میشوند که برای یافتن کار و خوراک به منظور کمک به والدین فقیرشان وارد جنگلی تاریک شدهاند، اما در نهایت و بهطور اتفاقی، درگیر نقشه شیطانی یک جادوگر میشوند. پس از فیلم هانسل و گرتل، شکارچیان جادوگر ساخته ۲۰۱۳، دومین فیلم لایو اکشنی است که با اقتباس از داستان مشهور فولکلوریک آلمانی هانسل و گرتل، ساخته میشود.
همچنین با ترسناک ترین فیلم های عاشقانه نیز آشنا شوید و طعم عاشقانه های آدرنالینی را نیز تجربه کنید 😠😠
در یک چرخش غمانگیز وقایع، هر داستان عاشقانهای میتواند بهمرور زمان از بین برود و روزهایی برسد که دو طرف حتی نتوانند یکدیگر را تحمل کنند. این واقعیت تلخ، هنگام تماشای هر فیلم عاشقانه ترسناک ، به رخ تماشاگر کشیده میشود: فیلمی که در ابتدا رمانتیک تصور میشود، تغییر ماهیت میدهد تا جایی که برچسب ترسناک برای آن مناسبتر است. بدون مقدمه بیشتر، به سراغ درامهای عاشقانهای میرویم که درواقع ترسناک هستند و تماشاگر را غافلگیر میکنند.
1- «دختر گمشده»
هر رابطهای با آزمونهایی روبهرو است. از هر مرد متأهلی که بپرسید، این توصیه را به شما میکند: «ازدواج نکنید.» اگر فیلم «دختر گمشده» را بینید، دیگر به چنین توصیههایی نیاز نخواهید داشت: یک فیلم عاشقانه واقعا ترسناک!
نیک دان، معلم نویسندگی با بازی بن افلک، به همسرش ایمی خیانت میکند و همسرش از آن مطلع میشود. ایمی، دختر یک زوج مشهور است که طی سالها و با انتشار مجموعه کتابهای کودکانه «ایمی شگفتانگیز» طرفداران بسیاری پیدا کردهاند؛ کتابهایی که بر اساس رفتارهای کودکانه ایمی نوشته شدهاند. او روزهایش را زیر فشار موفقیت والدینش سپری میکند و این موضوع، شخصیتش را تحت تأثیر قرار میدهد. همچنین ایمی و همسرش با مشکلات مالی مواجه هستند که برای شخصیت جامعهستیز این زن، مخرب است.
دیوید فینچر، در ابتدا رفتار جامعهستیزانه ایمی را فاش نمیکند؛ بعد از گمشدن ناگهانی او، مطبوعات درباره انگیزههای احتمالی نیک سؤال میکنند. نیک بهعنوان مجازات علاقهاش به زنی دیگر، در دام دسیسه ایمی گرفتار میشود.
ایمی نمونه کاملی از زنان عصبی است؛ او نمیتواند با حقیقت تکاندهنده زندگی مواجه شود و تمام تلاشش را میکند تا از تغییر نکردن رابطهاش با نیک مطمئن شود. او میخواهد همهچیز مانند گذشته و کاملا دستنخورده باقی بماند. در این حین، همسرش را در یک هزارتو گرفتار میکند و در پایان، همانند یک ناجی ظاهر میشود. «دختر گمشده» یک درام نیست، یک داستان کاملا ترسناک است.
2- «ماه تلخ»
تحمیل درد به دیگران، نوع خاصی از لذت است که گذشته وحشیانه ما بهعنوان موجوداتی غارنشینان را یادآوری میکند. تاریخچه تجربههای جنسی همراه با سادومازوخیسم و مازوخیسم، به قرنها قبل برمیگردد. امانوئل سنیه، همسر واقعی رومن پولانسکی، در نقش یک زیباروی فرانسوی به نام میمی، سبکهای مختلفی از داستان عاشقانه را در «ماه تلخ» به نمایش گذاشت؛ فیلمی از رومن پولانسکی که کمتر موردتوجه قرار گرفته است.
شنیدن اعتراف اسکار بنتون درباره اینکه آسیبپذیری و متزلزل بودن میمی، برای او لذت وصفناپذیری را به همراه دارد، تکاندهنده است. آنها در رابطهشان، برای بروز جرقههای احساسی به انواع تجربههای عجیب و بازیهای عاشقانه متوسل میشوند؛ اما این بازیها، بیشتر جنبه اعمال قدرت و سلطهجویی دارند تا ابراز عشق.
آنها طی ماجراهایی از هم جدا میشوند اما با گذشت زمان، میمی به زندگی اسکار بازمیگردد. داستان عاشقانه آنها برای تماشاگر هیجانانگیز و ترسناک است و بینندگان هم مانند اسکار دستوپا بسته، هیچ کنترلی بر اوضاع ندارند. بعد از تماشای «ماه تلخ»، جوانان قبل از آرزوی پیش آمدن یک ازدواج تصادفی با فردی زیبارو و بیگانه، خوب فکر خواهند کرد.
3- «حیوانات شبزی»
زوجها، همیشه از این که اعتراف کنند هرگز شریک Life زندگی خود را کاملاً درک نکردهاند، اکراه دارند. داستان از این قرار است که به دلیل ویژگیهای شخصیتی پیچیده، نمیتوان یک زن را بهطور کامل و در طول فقط یک زندگی درک کرد؛ البته این اصل درباره مردان هم کاربرد دارد. واقعیت این است که مردم هنوز درک نکردهاند که چگونه کاملاً با یکدیگر ارتباط برقرار کنند و همیشه در هر رابطهای، حقایقی ناگفته وجود دارد.
در اولین فیلم تام فورد پس از «یک مرد مجرد»، سوزان در رابطهاش با همسرش هاتن مارو که پس از جدایی از ادوارد شفیلد با او Marriage ازدواج کرده است، دچار شک و تردید میشود. آرزوهای ادبی شفیلد نویسنده، همیشه توسط سوزان دستکم گرفته میشدند و حالا او یک رمان کامل نوشته و به سوزان تقدیم کرده است؛ رمانی که عنوان آن، همان نام مستعاری است که ادوارد به سوزان داده بود. سوزان کنجکاو میشود و نسخه دستنویسی را میخواند که ادوارد شفیلد برایش فرستاده است.
وحشت «حیوانات شبزی» در ترس روانی از گناه نهفته است. محتوای تاریک این رمان، سوزان را مضطرب میکند؛ بهخصوص سفر شخصیت اصلی آن به جهنم برای نجات همسر و فرزندش از دست چند متجاوز. البته قهرمان داستان موفق نمیشود، او درنهایت همسر و فرزندش را از دست میدهد و میمیرد. تمام اینها باعث میشوند سوزان به یاد بیاورد که چگونه بدون اینکه به ادوارد اطلاع دهد فرزندانشان را سقط کرد تا قبل از درخواست طلاق، تمام روابطش را با او قطع کند. پس از پایان داستان، ادوارد با سوزان در یک رستوران قرار میگذارد اما در آن ملاقات حاضر نمیشود. بار سفر جهنمی گناه، بهطور کامل بر روی دوش سوزان است و یکبار دیگر با یک فیلم عاشقانه ترسناک مواجه هستیم.
4- «ماه عسل»
عنوان «ماه عسل»، به یک فیلم اسلشر اشاره دارد: از انواع مرسومی که داستان کلبهای در جنگل را روایت میکند، اما نحوه بکار گیری وحشت در آن، از بسیاری تولیدات سینمایی متوسط هوشمندانهتر است. مطابق با اسم فیلم، داستان با مقدمهای عاشقانه شروع میشود.
پاول و بی پس از مراسم ازدواجشان، برای گذراندن یک ماهعسل آرام، به یک ملک موروثی در کانادا میروند: یک کلبه تنها در جنگل. همهچیز خوب است تا اینکه بی با دوستی قدیمی دیدار میکند و رفتارهای غیرعادی او شروع میشوند. همچنین بی، دودلی خود را نسبت به مادر شدن ابراز میکند؛ زیرا هر اشاره ای از جانب پاول به آن موضوع، ناراحتش میکند.
«ماه عسل» هرگز بهوضوح منبع وحشت خود را آشکار نمیکند اما فضایی سرد را در تمام طول فیلم حفظ میکند. فیلمی که یک درام معمولی به نظر میرسید، سرشار از دلهرههای روانشناختی است و عملا یک فیلم عاشقانه ترسناک را تماشا میکنیم.
5- «بازی جرالد»
پرکار بودن استیون کینگ در ژانرهای مختلف رمان، رشکبرانگیز است. او یکی از اسطورههای نادر زنده است که ارتباط همهجانبه بین عشق و وحشت را درک میکند. فیلم اقتباسی «بازی جرالد» که بیش از هر چیز، نبوغ کینگ را آشکار میکند بهطور همزمان، سرشار از فانتزیهای سورئالیستی و فضاهای ترسناک است.
رابطه جسی و جرالد پر از خشم آشکارنشده نسبت به یکدیگر است. جرالد از کمتوجهی جسی در بازگرداندن رابطهشان به شکل افلاطونی و فیزیکی احساس خشم میکند، اما هرگز این موضوع را به او نمیگوید. جسی میپذیرد که بخشی از بازی عاشقانه و فانتزی همسرش باشد اما همهچیز آنطور که جرالد برنامهریزی کرده پیش نمیرود.
در میانه بازی، جرالد شروع به پرسیدن سوالهایی درباره ازدواج ناموفقشان از همسرش میشود؛ سوالاتی که پاسخ دادن به آنها باعث رقم خوردن یک فلشبک به کودکی غمانگیز جسی میشود. جسی توسط خاطرات ترسناک کودکیاش احاطه میشود و هضم آزارهایی که در آن دوران دیده است برایش امکانپذیر نیست. تماشای درد روحی و فیزیکی او بسیار ناراحتکننده است و شب عاشقانه جرالد و جسی، در فیلمی فوقالعاده به کارگردانی مایک فلانگان تسلیم وحشت میشود.
6- «گربه روی شیروانی داغ»
در دهه پنجاه میلادی و با وجود قوانین سختگیرانه سینمای امریکا، پرداختن به همجنسگرایی، کاری دشوار بود و حرکتی شجاعانه محسوب میشد. یکی از بزرگترین کارگردانان هالیوود، ریچارد بروکس، بر اساس نمایشنامه برنده جایزه پولیتزر به همین اسم، فیلم «گربه روی شیروانی داغ» را با بازی رویایی الیزابت تیلور، پل نیومن و برل آیوز ساخت. ازدواج مرفه بریک پالیت و مگی به دلیل خیانت اولی و طمع دومی برای ارث خانوادگی در حال فروپاشی است و در همین حال، پدر بریک که بهدلیل سرطان در آستانه مرگ قرار دارد، از فرزندانش میخواهد که در خانه خانوادگی جمع شوند. مگی، بریک ناراحت را که از مرگ شریک همجنسگرای خود غمگین است، تحتفشار میگذارد تا طبق خواسته پدرش عمل کند. به دلیل شرایط سختگیرانه آن زمان، موضوع همجنسگرایی بریک فقط با کنایه و اشاره مطرح میشود، اما بهطور واضح، یکی از دلایل عدم موفقیت ازدواج او و مگی است.
گذشته از همه اینها، «گربه روی شیروانی داغ» به یک فضای احساسی مثبت ختم میشود. این فیلم، یک درام عاشقانه با نقشهای پیرامون یک رابطه ناکارآمد بود، اما در تمام طول نمایش، بیشتر و بیشتر مانند یک فیلم ترسناک روانشناختی عمل میکند. مگی تظاهر به بارداری میکند تا پدر در حال مرگ را خوشحال کند، اما همجنسگرایی بریک سوال بزرگی را مطرح میکند. ورود به چنین رابطهای و حفظ آن وحشتآور است و «گربه روی شیروانی داغ» به ما یادآوری میکند که چنین کاری نکنیم.
7- «انومالیسا»
دنیا، جای سختی برای افراد تنها است. این که یک فرد جامعهگریز، زنی را ملاقات کند که بخواهد با او ازدواج کند و زن هم پاسخ مثبت دهد یک اتفاق معمولی نیست؛ این اتفاق، دستکمی از معجزه ندارد. اما ناتوانی در پیدا کردن خوشبختی یک نفرین است و مایکل استون تنها پس از یک درخشش کوچک امید، دچار این سرنوشت وحشتناک میشود.
چارلی کافمن در زمینه نوشتن نمایشهای اگزیستانسیال تجربه زیادی دارد و در «انومالیسا» شخصیتی را خلق کرده است که قادر به برقراری تعهد عاشقانه باکسی نیست؛ چراکه حباب توهم آمیز عشق، بهراحتی برایش ناپدید میشود. مایکل استون، در یک تور کاری به هتلی میرود و تصمیم میگیرد که با زنی جذاب وارد رابطه عاطفی شود. با وجود این، خیلی طول نمیکشد که بفهمد آن زن هم همانند سایر دخترها خیلی عادی است. از هتل به خانهاش، بهپیش همسر و فرزندانش برمیگردد و زندگی معمولی ناخوشایند را از سر میگیرد.
مایکل مایل است که درباره پایان ناگهانی Relation رابطهشان توضیح دهد اما شرایط روحی رو به وخامتش، او را از این کار بازمیدارد. همچنین او از توهم فرگولی نیز رنج میبرد که یک عامل منفی برای برقراری رابطه موفق است. یک عاشقانه علمی-تخیلی و عجیبوغریب که بهشدت به سمت دیستوپیا گرایش دارد؛ «انومالیسا»ی چارلی کافمن، یک فیلم عاشقانه ترسناک است.
8- «منشی»
«منشی» استیون شینبرگ به رابطه منشی یک دفتر وکالت به نام لی با رئیسش گری میپردازد؛ لی بهطور همزمان با پسری بهنام پیتر هم رابطه دارد. او کمکم متوجه میشود که احساسش به گری جدی است بنابراین به او پیشنهاد ازدواج میدهد. گری درباره قبول این پیشنهاد تردید دارد، بنابراین به لی دستور میدهد که با نشستن بر روی صندلی، بدون هیچ حرکتی و برای مدتی نامعلوم، علاقهاش را ثابت کند. روزها میگذرد و بینندگان، غافلگیر و محو وحشت حاکم بر فضای فیلم میشوند. باگذشت هرلحظه، دلهرهای واقعیتر میشود و وقوع سرنوشتی تراژیک برای لی حتمیتر به نظر میرسد. پایان این فیلم عاشقانه ترسناک، خوش است، اما برای مدتی قابلتوجه، ترس از اوضاع بر عاشقانهها و اشتیاقها غلبه میکند.
9- «دروازه جهنم»
جامعه سلطنتی ژاپن، به طرزی باورنکردنی نسبت به چندهمسری محافظهکار بود و همچنان همینطور است. در جامعه ژاپن، افتخار و غرور زنهای ژاپنی بالاتر از هر چیزی است، حتی اگر به خاطر وفادار باقی ماندن همهچیز را از دست بدهند.
ترسناک ترین فیلم های عاشقانه 2020 با چاشنی آدرنالین!
«دروازه جهنم» فوقالعاده تینوسوکه کینوگاسا، روایتی عالی دارد در مورد این که چطور یک زن، از غرور خود حفاظت میکند. در زمان شورش هیجی، یک سامورایی به نام موریتو به حدی به گیشایی به نام کسا علاقهمند شده است که با توطئهای، شوهر او را در خواب به قتل میرساند. کسا، عشق موریتو را میپذیرد زیرا این بانوی باهوش میداند که امتناع، راه درستی برای فرار و محافظت از غرورش نیست. داستان عاشقانه آنها، زمانی که معلوم میشود دستورالعملی که کسا برای قتل شوهرش به موریتو داده است زندگی خود کسا را قربانی میکند، تبدیل به یک تراژدی خونین بزرگ میشود.
«دروازه جهنم» با افتخار به بکار گیری عالی رنگ و فیلمبرداری توسط کوهی سیگویاما، دوره امپراتوری ژاپن را زنده میکند و شور و شوق حاکم بر آن بیشتر به داستانی ترسناک شبیه است تا داستانی عاشقانه. حتی مارتین اسکورسیزی هم کار فوقالعاده عوامل این فیلم در بهکارگیری رنگها را تحسین میکند.
10- «جزیره»
فیلمهای کیم کی-دوک با توجه به رویکرد بیباکانه این کارگردان، همیشه چالشبرانگیز هستند. این فیلم که زمینهساز ساخت فیلم «بهار، تابستان، پاییز، زمستان…و بهار» شد، انزوای یک تفریحگاه ماهیگیری را درنتیجه تخریب کامل آن به نمایش میگذارد. تماشای «جزیره» میتواند غیرمعمول و منزجرکننده باشد و برای مخاطبان ناآشنا، تجربهای دردناک است که قطعا ترجیح میدهند فراموش کنند.
«جزیره» با داستان عاشقانه هی جین آرام، یک قایقران حرفهای و مسافرش هیون شیک که یک فراری است، شروع میشود. هیون شیک، نسبت به برقراری رابطه با هی جین تمایل دارد اما درخواستش رد میشود؛ هی جین، فاحشهای را به مرد معرفی می کند اما در ادامه، نمیتواند حضور آن دختر را تحمل کند بنابراین دست به قتل میزند. رابطه آنها متوقف میشود و هیون شیک از چند تلاش خود برای خودکشی نجات پیدا میکند. برخلاف عاشقانه مبهم بین آنها، هضم بخش آخر شوکه کننده است؛ چراکه این زوج مشکلدار رابطهشان را از سر میگیرند و به زندگی در کنار یکدیگر ادامه میدهند. بار دیگر شاهد یک فیلم عاشقانه ترسناک هستیم که بهشدت غافلگیرمان میکند.