بیوگرافی علی صادقی و گفتگویی خواندنی با این بازیگر محبوب
نام و نام خانوادگی: علی صادقی
تاریخ تولد: 14 آذر 1359
محل تولد: بیمارستان طرفه تهران
مدرک تحصیلی: فوق دیپلم کامپیوتر
ساکن: تهران
علی صادقی (زاده ۱۴ آذر ۱۳۵۹ تهران ) بازیگر طنز سینما و تلویزیون ایران است. پدرش تراشکار و مادرش خانهدار است یک خواهر کوچکتر و یک برادر بزرگتر از خودش دارد.
وی به گفتهٔ خودش به طور اتفاقی و با مجموعه آفتاب عالم تاب ساخته امیر سماواتی و مازیار حبیبینیا وارد عرصهٔ سینما شد.
وی زمانی که به مدرسه میرفت با انتخاب آقای سماواتی علاقهمند به بازیگری شد.
صادقی بازی راحتی دارد و حتی گاهی اوقات بدون دیالوگ و تنها با یک نگاه تاثیر خوبی بر بیننده میگذارد و با حرکات و دیالوگهای بداههای که استفاده میکند و قرار گرفتنش در موقعیتهای مختلف سبب خنده مخاطب میشود.
وی که فوق دیپلم کامپیوتر است در دو سریال مهم «رضا عطاران» با نامهای «متهم گریخت» و «خانه به دوش» حضور داشتهاست.
صادقی در کارنامه هنری خود، فیلمهایی چون :
«روایت سهگانه (اپیزود دوم)»، «پیک نیک در میدان جنگ»، «هوو»، «چپ دست»، «اگه میتونی منو بگیر»، «تیغ زن»، سریالهای «قرارگاه مسکونی»، «کوچه اقاقیا»، «خانه به دوش»، «پشت کنکوریها»، «دردسر والدین»، «بهترین تابستان من»، «زندگی به شرط خنده»، «سه در چهار» و … را به ثبت رسانده است.
ملیکا زارعی معروف به خاله شادونه مجری برنامههای کودک است.وی همسر علی صادقی بازیگر معروف ایرانی می باشد. همچنین او خواهر کوچکتر مریلا زارعی هنرپیشهٔ سینما و تلویزیون است.
گفت و گویی با علی صادقی
چرا علی صادقی تا این اندازه محبوب شده است؟
من خودم چنین فکری نمی کنم و اگر این محبوبیت ایجاد شده فقط لطف مردم است و بس. آن قدر به من لطف دارند که من هم دوستشان دارم. البته نه همه آدمها را، فقط آنهایی را که دوستم دارند (خنده).
از همان اول دوست داشتید بازیگر حرفه ای بشوید یا صرفاً علاقه داشتید و بعد پیش آمد؟
خیلی دوست داشتم بازیگر بشوم، اما چون محیط را نمی شناختم به خودم می گفتم حالا به عنوان تفریح این کار را می کنم. اما حالا که به شناخت رسیده ام، جدی تر هم شده ام. کم کم زوایای پنهان کار هم برایم باز شد.
اعتقاد دارید که برای روی غلتک افتادن، باید هر نقش خوب و بدی را بپذیرید یا از همان اول با وسواس، نقش هایتان را قبول می کنید؟
اصلاً عملی نیست که از همان اول از روی وسواس پیش رفت. در هر کار حرفه ای نه فقط سینما اولش باید کمی کوتاه بیایی. اما اینکه می گویم کوتاه آمده ام به این معنی نیست که هر فیلمنامه بدی را قبول کرده باشم.
فکر می کنید شهرتتان به عنوان بازیگر، روی رفتار بازیگران طنز مثل خودتان تأثیر گذاشته؟
آنهایی را که می شناسم بله، ولی خیلی ها را هم نمی دانم. اگر خوب است ان شاء الله بیشتر از این تأثیر بگذارد، ولی اگر بد است خدا کند هیچ گونه تأثیری نگذارد.
اصلاً نظر کلی تان در باره مفهوم شهرت چیست؟
هر کس بگوید شهرت را دوست ندارم، دروغ می گوید. همه دوست دارند پیش اطرافیانشان به یک خصلت، معروف باشند. شهرت، دوست داشتنی است. ولی هر چیز دوست داشتنی یک سری محدودیت می آورد.
شهرت باعث می شود راحت نباشی، حصار خصوصی زندگی را کوچک و کوچک تر می کند تا می رسد به ابعاد خانه ای که در آن زندگی میکنی و چند تا دوست به تعداد انگشتان دست.
شهرت با خودش پیامدهای تلخ و شیرین می آورد. تلخی ها بیشتر است یا شیرینی ها؟
بستگی به سرشت و ظرفیت آدم دارد که چه قدر بتواند شهرت را هضم کند. من دوستش دارم. اگر هم محدودیتی دارد، من راضی ام. با همه چیزش هم کنار آمده ام.
خیلی ها نگران استفاده نابجای بازیگران مشهور از شهرت بیش از حدشان هستند. نظر شما در این باره چیست؟
ما هنرمندیم. کاش بیشتر به ما اعتماد می شد و فرصت داشتیم تا بیش از این در مسیر کمک به فرهنگ این مملکت حرکت می کردیم. به هر حال کشور ما اینجاست و همگی باید هر چه در توان داریم، خرج پیشرفت و قدرتش کنیم. این یکی از دلایلی است که خوشحال می شوم.
در کنار این همه آرزو، نهایت راه بازیگری برای علی صادقی کجاست؟ افق هدف هایش کجاست؟
افقی در کار نیست. بیشتر ترجیح می دهم به لحظه و اکنون فکر کنم؛ اینکه در هر وضع و شرایطی که هستم، بهترین واکنش را نشان دهم و مناسب ترین تصمیم را بگیرم.
این طوری قدم به قدم پیش خواهم رفت تا آینده، چنان که واقعاً وجود دارد، خودش را در لحظه خاص به من نشان دهد.
سعی می کنم به زندگی ام فرصت تغییر بدهم. همواره به نظرم رسیده که آدم های شجاع و هوشیار، از تغییرات زندگی شان به عنوان یک فرصت استفاده میکنند در حالی که آدم های ضعیف، مجبورند با تغییرات زندگی به عنوان تهدید کنار بیایند.
دلم می خواهد جوری زندگی کنم که همیشه از دسته اول باشم.
چند سال اخیر هنرمندانی در کار طنز خوش درخشیدند، اما کارهای شما بیش از برخی همکارانتان به چشم آمد.هنور احساس می کنم خیلی راه تا مرحله ای که میخواهم برسم باقی مانده است. هنوز بعد از هر سکانسی از عملکرد خودم ناراضی هستم.
اما باور کنید برای هر کاری که انجام می دهم انرژی فراوانی به کار می برم. چون رضایت مخاطب برایم ارزشمند است. مردم نیز این موضوع را به خوبی درک می کنند.
به این نکته فکر کرده اید که بخشی از محدودیتها در زمینه جایگاهتان به عنوان یک ستاره به شما تحمیل می شود، اینکه مجبور شوید قالب مورد تأیید هوادارانتان را حفظ کنید؟
شاید، باید تلاش های بیشتری در این زمینه به خرج دهم. شاید، باید تماشاگران سینما را برای تماشای شمایل های تازه ای از خودم آماده کنم. دلم می خواهد به عنوان یک بازیگر و در عین حال یک ستاره زندگی های دیگری را هم تجربه کنم.
یک انسان همیشه آماده انتقاد از چیزهایی است که تجربه شان نکرده و امیدوارم بازیگری، امکان انتقاد کردن را از من بگیرد، حد اقل در مواردی که از راه بازیگری تجربه شان می کنم.
راز مردمی بودنتان در چیست؟
مردم را خیلی دوست دارم و همیشه سعی کرده ام به تشویق های آنها پاسخ مثبت بدهم.
انتقادی که قدیمی ترها نسبت به بازیگران جوان هم نسل شما وارد می کنند، این است که جوان ها کمتر برای آموختن قواعد بازیگری تلاش می کنند. چه جوابی برای این انتقاد دارید؟
این قدیمی ترها و پیشکسوتان را که می گویید، من نمیشناسم، چون هر وقت پای صحبت های آنها نشسته ام، این حرف را نشنیده ام. اما همه جا از آنها چنین چیزهایی نقل شده است. همیشه موقع رودررو شدن، ملاحظه هایی وجود دارد.
به هر حال نمی توان منکر این مسئله شد که ورود جوانان باعث تحول سینمای ایران شده، بخصوص از لحاظ اقتصادی.
من نمی گویم سینما مدیون این جوانهاست، ولی حد اقل باید کمکشان کنند.
در میان بازیگران جوان، مطمئن باشید هر کس در حال رشد است، بالقوه چیزی درون خودش دارد. تا وقتی این نیروی بالقوه در حال تجدید شدن است، این رشد ادامه دارد. وقتی تمام شد، پایین می آید.
فکر می کنید همه بازیگرها می توانند نقش آدم های مثبت را بازی کنند؟
شاید، اما اگر کسی پر از عقده و کینه باشد، نمی تواند نقش یک آدم خوب را خوب بازی کند.
شما می بینید آدم هایی که ماندگار هستند مانند استاد پرویز پرستویی و استاد جمشید مشایخی، چه قدر بین مردم دوست داشتنی و محبوب هستند. این آدم ها هرگز نمی توانند درون شان شخصیت بدی داشته باشند.
وقتی استاد مشایخی دیالوگهایشان را می گویند، آن قدر آرامش دارند که این آرامش در بطن وجود من مخاطب هم رسوخ می کند.
چه تعریفی از ستاره در ذهن دارید؟ به نظر شما برای ستاره بودن باید چه مشخصاتی داشت؟
ستاره یعنی یکی از آدم های همین جامعه که در کنار ما رشد کرده و در حال و هوای ما نفس کشیده، ولی به دلایل مختلف بیشتر از بقیه مردم دوستش دارند.
حالا این دوست داشتن می تواند به هنر آن فرد مربوط باشد یا توانایی های ورزشی یا حضورش در عرصه سیاست و علم و دانش و مسائل این چنینی. به هر حال ستاره یعنی یکی از خودمان که بیشتر از بقیه، او را می شناسیم و بیشتر دوستش داریم.
ملاک قبول کردن نقش برایتان فقط فیلمنامه است؟
نه، اصلاً. من حتی به تدوین و گریم فیلم هم اهمیت میدهم.
در همه کارهای سینما هم سرک می کشم و کنجکاوی می کنم تا یاد بگیرم. حتی وقتی که قبل از شروع فیلم به سازندگان آن پیشنهادهایم را می گویم، راجع به گریمور آن هم صحبت می کنم.
به هر حال روال کار این است که از دفتری با من تماس می گیرند و برای کار دعوتم میکنند.
اولین سئوالم این است که کارگردان فیلم چه کسی است؟
بعضی وقت ها ممکن است همین اسم کارگردان باعث شود که بهانه ای بیاورم و عذرخواهی کنم. اگر نه که سناریو را می فرستند و خواندن آن است که همه چیز را مشخص می کند و تکلیف کار معلوم می شود.
کارگردان های ما بر اساس سابقه و توانایی شان رده بندی دارند و کارگردان تاپ و درجه یک ،از کارگردان درجه دو و درجه چهار جداست. اما آنها را هم باید نسبت به فیلمنامه ای که می خواهند بسازند سنجیید.
مثلاً اینکه او قبلاً در این ژانر کار کرده یا می خواهد سبکش را عوض کند؟ و اگر کار کرده، فیلم هایش در چه سطحی بوده اند؟
البته این مسئله هم هست که بعضی از کارگردان ها کار جدیدی می کنند یا اصلاً تازه کار هستند و بعضی وقت ها هم پیش آمده که این تجربه ها تبدیل به فیلم موفق شده اند.
اما من بعد از مسیری که در سینما طی کرده و جایی که رسیده ام، دلم نمی خواهد ابزار تجربه کردن دیگران بشوم. پس دنبال فیلمی می گردم که فیلمنامه و کارگردان و عواملش این اطمینان را به من بدهند که فیلم خوبی از آب در بیاید.
بازیگران معروف و محبوب سینمای ایران به دلیل فروش خوب فیلم هایشان موقعیت متفاوتی در سینمای ایران پیدا کرده اند. این موقعیت متفاوت چه امکانات و مزایایی در اختیار بازیگرهای معروف می گذارد؟
بعضی وقت ها ستاره های سینما امکان انتخاب بهتر و بیشتری دارند.
شاید بتوانند بخشی از شرایط تولید را کنترل و نظارت کنند و در نهایت روی کیفیت محصول نهایی تأثیر بگذارند. از نظر مالی هم طبیعتاً دستمزدهایی می گیرند که با دیگر اهالی سینما قابل مقایسه نیست.
هرچند همین جا به همه خوانندگان روزنامه اطمینان میدهم که دستمزدهای سینمای ایران در مقابل آمار و ارقام تجارت امروز ایران اصلاً و ابداً قابل گفتن نیست!
اگر فیلمنامه ای نظرتان را جلب کند و بدانید که توانایی پرداخت در حد دستمزد معمول شما را ندارد، حاضرید به خاطر فیلم از دستمزدتان بگذرید؟
مطمئناً. شکی نیست. البته اگر مطمئن شوم که مشکل بودجه دارند. چون این هم از مشکلات فرهنگ ماست که همه دم از نداری می زنیم. همیشه برای هم از قرض و بدهکاری و بیچارگی می گوییم.
یک نفر از ماشین بیست میلیونی پیاده می شود و می آید برایتان یک ربع درباره پنجاه تومان گران شدن یک پاکت سیگار، آه و ناله میکند!
همین فرهنگ عمومی را در تهیه کنندگان مان هم می بینیم که همیشه از بدهکاری و ضرر کردن فیلم قبلی و نرسیدن فروش و این حرف ها دم می زنند.
اما اگر بدانم که واقعاً کمبود بودجه دارند و به فیلم هم علاقه مند بشوم، حتی سفید هم امضا می کنم. اصلاً قصد من چه در سینما و چه در تلویزیون، اقتصادی نیست.
بالأخره من هم مخارجی دارم و به پولی که می گیرم نیاز دارم. اما هدفم از بازی در فیلم، آن پولی که می گیرم نیست. ضمن اینکه در مقابل آن، برای کسب درآمد هم حاضر نیستم تن به بازی در هر فیلمی بدهم.
این مشکلات اقتصادی سینما که گفتید، با همه اثرات منفی اش، تبدیل به بهانه ای هم شده که همه ضعف های فیلم های ما را توجیه کند؟
بله، این مسئله هست که همه چیز را به گردن کمبود امکانات می اندازیم. کارگردان اگر نتوانسته فیلم خوبی بسازد، فوراً می گوید امکانات نداشته است.
در حالی که همه، شرایط و امکانات او را می دانند و هیچ کس هم توقع ندارد که او با این امکانات، «ماتریکس» بسازد. اما این کمبود امکانات بهانه ای شده برای ساده سازی.
در سینمای هالیوود میبینیم که در هر صحنه، نماهای متفاوت و متعددی استفاده می شود که بعد از تدوین، تبدیل به یک سکانس عالی عالی می شوند.
اما فیلمساز ما ساده ترین کار را می کند؛ دوربین را روی سه پایه می گذارد و یک لانگ شات می گیرد، بعد کلوزآپ کسانی را که حرف می زنند، می گیرد و بالأخره هم با لانگ شات دوباره از آنها که بلند می شوند و می روند، سکانسش را تمام می کند.
این ساختار ضعیف را دیگر نمیتوان به گردن کمبود امکانات و مشکلات اقتصادی انداخت.
مسئله دیگر این است که کارگردان های بسیار با سواد و با شعوری داریم که فیلم های ضعیفی می سازند.
اساساً در سینمای ما این مسئله زیاد دیده می شود.
خیلی پیش آمده که من فیلم بسیار ضعیفی دیده و پیش خودم فکر کرده ام کارگردانی که این فیلم را ساخته چه قدر بی سواد است یا اصلاً از دنیا بی خبر است. ولی بعداً که با خود او آشنا شده ام، دیده ام که فهم و سواد خیلی بالایی هم دارد.
راستی چرا علی صادقی هیچ وقت در كارهایش گریم ندارد. در واقع همیشه با همین سر و شكل ظاهر میشوی؟
گریم شدن برای من كار سختی است. برای همین هم همیشه سعی میكنم با چهره واقعی خودم ظاهر شوم.
به عنوان آخرین سوال اهل سفر کردن هستيد يا مطالعه؟
بيشتر، سفر. حوصله کتاب خواندن ندارم!