نازوب

فانتزی بک گراندهای زیبا و احساسی با شعر و متن های رمانتیک و عاشقانه

من را دعوت کن به همان کافه دنج
بوی خوب عطرت
میز چوبی و نگاه مستت
دست من فنجانی
و غزل در دستت
و هوا، ظاهرا پاییزی ست!
و کمی ابری و سرد
عابران چتر به دست
پشت هم در گذرند!
شنبه بارانی!
گوش من تیز شد از خنده تو
و چه حال خوبی
روبه رویم گل گلدان محبت
و دو چشمت
که عجب غوغایی ست
من سؤالی دارم!
می‌شود چشم تو را دید و نمرد؟
می‌شود آیه قرانی بارانی را
لای این شعر سرود؟
می‌شود سهم دو چشمان تو باشم هردم؟
میشود پلک نزد؟
قهوه‌ تر، از چشمت تؤی فنجانِ کدام کافه چیست؟
کافه چی فنجانم پیش چشم تو ربود!
و در آن زل زد و گفت!
وای برتو که چنین قهوه تلخی داری!

عکس های عاشقانه احساسی چتر و باران

زیر باران دختری از جنس باران با یه چتر
خیس باران و نوازش های طوفان با یه چتر

از خیال گرم او ابری-خرامان می گذشت
قطره قطره اشک ها را در خیابان با یه چتر

قطره قطره اشک های ابر در قلبش نشست
قلب او شد منبع اعجاز و عرفان با یه چتر

مثل یک جریان موسیقی

مثل یک بـاران پاییزی

همچون چتری زیبا

بودنت شد عشق پابرجا

باران بهانه اي بود که زیر چتر من تا انتهای کوچه بیایی …

کاش نه کوچه انتها داشت نه باران بند می آمد

و تو می ماندی و یک عمر عاشقی

باران که میبارد

دلم برایت تنگ تر می‌شود

راه می افـتم

بدون چتر؛ من بـغض میکنم؛ آسمان گـریـه

بیا و چتر من شو که تا جان در بدن دارم

برای تو، بی وقفه می میییییررررمممم

یک چتر باران! یک آسمان عشق!

ایستاده ام پای کوه! تا تو بیایی همچو نور

بیا عشق جان…

فصل باران است بارانی شویم؛ از درون جوشیم و طوفانی شویم

بوی خاک و بوی نمناک چمن؛ کیف دارد زیر باران تر شدن

در تمام قطره ها تکثیر شو؛ زیر باران خدا تطهیر شو

سر زد به دل دوباره غم کودکانه ای

آهسته می تراود از این غم، ترانه ای

باران شبیه کودکی ام پشت شیشه هاست

دارم هوای گریه، خدایا، بهانه ای…

منتظر، واسه رسیدنت تو باران می مونم بدون چتر

زیر باران انتظارت رنگ دیگه ای داااردد دلبرر

بزن باران که امشب مست مستم

حکایت نامه عشقم رو بستم

بزن سازی بر آن چشمان مستش

بزن که تا قیامت با تو هستم

من از تمام آسمان یک باران را میخواهم

از تمام زمین یک خیابان را

و از تمام تو

یک دست که قفل شود در دست من

زیر بارون بهاری توی کافه
پیشه تو بودن برای من مثل یه رویاست

یک چتر می رقصد به زیر باران
یک چتر هم می رود شتابان
دو چتر همسایگان یکدگر
می روند آرام و خندان

دو چترِ سرخ گیلاس های باغ پدر
از ابریشم خاص با طافتی دگر
یک چترِ تنها غمین، آشفته تر

به دنبال چترها په بی خبر

چترها به هر سویی…

و چتر من زیر باران!

چتر تنها چتر نیست

سقفی ست زیر آسمان

تا ترِ تنهایی نشویم

چتر تنها برای من نیست

برای من و توست

تا از هم جدا نشویم

سینه ام زخمی و قلبم بی صدا
در عذاب رد شدن از کوچه ها

خیس خیس از این همه باران نم
من خوشی کردم ولی اما چه کم

رد شدم تنها از این بی راهه ها
تا که شاید نشنوند این غصه ها

چتر بسته در تمام طول راه
من به فکر گل روی ماه تو

بی چتر
یا با چتر
پای رفتن هم که باشد؛
دلی نیست دیگر
زیر کدام آسمان
می گریی؛
که این همه چتر
دهان گشوده اند

خسته مانده ام
پای این حصار
کشته پشته شد
روی این شیار!

چتر به دست
زیر باران احساسات
زیر ضربه های بی رحم
و
مسیر
در انتظار مسافری دیگر
چه زود به پایان مسیر می رسیم
چه زود ضربه می خوریم
در اوج احساسات
شکست خوردم و خیس شدم
و من در این مسیر در تو محو شدم