مهمترین اشتباهی که اکثر افراد در مواجهه با فرایند هدف گذاری مرتکب می شوند این است که از وضعیت فعلی خود آگاهی کافی ندارند. تصور کنید در یک جاده ناشناخته قرار دارید و هیچ تابلویی در اطراف شما وجود ندارد و از طرفی نقشه ای در دست دارید که در آن راه هایی مشخص شده است.
تمامی محققان روانشناسی بر این امر اتفاق نظر دارند که هدفمند بودن باعث بهبود عرصههای مختلف زندگی میشود. تحقیقات علمی صورتگرفته توسط متخصصان نشان میدهد که فرآیند هدفگزینی بر ایجاد شرایط مطلوبتر زندگی اشخاص اثر گذار است. در ضمن آیا میدانید تمامی انگیزههایی که در انسانها وجود دارد براساس یک هدف خاص است؟
گفتهای وجود دارد که میگوید: «اگر بدانی چه میخواهی، به آن میرسی.»
همه میل دارند مراحل پیشرفت و ترقی را در زندگی خود لمس کنند ولی تنها معدودی از افراد میتوانند به این هدف برسند. ما همه به دنبال هدفی برای ادامه زندگی هستیم. حتی تلاش برای ادامه زندگی و زنده بودن، خودش یک هدف است. ولی تمامی اهداف دارای نتایج و کیفیات یکسانی نیستند. بعضی از هدفها، زندگی انسان را به سقوط و ناکامی میکشانند و بعضی از هدفها انسان را به اوج رشد و ترقی میرسانند. به درستی به این مساله فکر کردهاید که چرا بعضیها در طول عمرشان این همه تلاش میکنند ولی به جایی نمیرسند؟ اگر به دنبال یک هدف مشخص باشید و برای رسیدن به آن تمام تلاش خود را به خرج دهید، بهزودی به مراحل بالاتری دست خواهید یافت.
مهمترین اشتباهی که اکثر افراد در مواجهه با فرایند هدف گذاری مرتکب می شوند این است که از وضعیت فعلی خود آگاهی کافی ندارند. تصور کنید در یک جاده ناشناخته قرار دارید و هیچ تابلویی در اطراف شما وجود ندارد و از طرفی نقشه ای در دست دارید که در آن راه هایی مشخص شده است.
به نظر شما در چنین شرایطی نقشه به چه کار می آید؟ وقتی نمی دانیم درکجای نقشه قرار داریم چگونه می توانیم راهی برای رسیدن به مقصد بیابیم؟ بنابراین اولین قدم برای رسیدن به اهداف این است که به شکلی دقیق موقعیت فعلی خود را بررسی کنیم و به آن اشراف کامل داشته باشیم.
مدل S.O.S
S مخفف Sitation و به این معناست که هم اکنون در چه وضعیتی به سر می بریم.
O مخفف Objective و به این معناست که می خواهیم به چه هدفی برسیم.
S مخفف Strategy به این معناست که راه رسیدن به این هدف چیست؟
پس همانگونه که مطرح شد اولین قدم برای رسیدن از نقطه A به نقطه B در زندگی این است که به خوبی از مختصات نقطه A آگاهی داشته باشیم و سپس نوبت می رسد به بررسی نقطه B یا همان هدفی که مد نظر ماست.
اشکال دیگری که بسیاری افراد با آن مواجه هستند این است که به خوبی هدف را برای خود ترسیم نمی کنند. لطفا به طور موقت دست از مطالعه برداشته و به این سوال پاسخ دهید:
اگر همین الان غول چراغ جادو بر شما نمایان می شد و به شما 30 ثانیه فرصت می داد که 3 هدف اصلی خود در زندگی را بیان کنید تا بلافاصله برآورده کند آن 3 هدف چه چیزهایی بودند؟
30 ثانیه شما از همین حالا شروع شد …
«می خواهم خوشبخت شوم»، «می خواهم پولدار شوم»، «می خواهم زندگی خوبی داشته باشم»، «می خواهم در یک خانه بزرگ زندگی کنم» و …
اگر شما هم اینگونه پاسخ داده اید، بدانیدکه غول چراغ جادو به هیچ وجه متوجه منظور شما نشده است! او معنی خوشبختی را نمی داند زیرا خوشبختی برای هر کسی به گونه ای منحصر به فرد تعریف می شود، برای او پولدار شدن تعریف مشخصی ندارد زیرا افراد بسیاری هستندکه با به دست آوردن 10 میلیون تومان خود را پولدار فرض می کنند و افرادی هستند که حتی 10 میلیارد تومان هم برایشان عدد بزرگی نیست. غول چراغ جادو منظور شما از زندگی خوب را نمی داند. وقتی می گویید خانه ای بزرگ او ممکن است فکر کند شما خانه ای 60 متری می خواهید زیرا قبلا با کسی روبرو شده که در خانه ای 40 متری زندگی می کرده و آرزویش داشتن خانه ای بزرگ به اندازه 60 متر بوده است! (دیگر بماند که مشخص نکرده اید این خانه بزرگی که خواسته اید باید در کجای این دنیای پهناور باشد؟ در بهترین خیابان شهرتان یا وسط کویر لوت!)
بنابراین اهدافتان را به شکلی واضح بیان کنید. ضمنان آن را به صورت مثبت مطرح کنید. مثلا اینگونه هدفگذاری اشتباه است: «من نمی خواهم چاق باشم.» در اینصورت طبق قانون جذب، ذهن شما به چاقی متمرکز خواهد شد و به میزان بیشتری چربی برایتان فراهم می کند!
حال می خواهم بر اساس این اصول هدف کاهش وزن را اینگونه مطرح کنم:
«امروز 10 تیر 1393 من در نهایت سلامتی، 65 کیلوگرم وزن دارم.»
این هدف کسی است که اکنون (به عنوان مثال در تیر92) 85 کیلوگرم وزن داشته و قصد دارد طی یک سال 20 کیلوگرم از وزن خود را کم کند. در اینجا باید به نکته مهمی اشاره کنم. بسیاری از افرادی که در دوره های غیراصولی موفقیت شرکت می کنند به دلیل اینکه با ساز و کار دقیق رسیدن به اهداف به طور کامل آشنا نمی شوند تحت تاثیر جَوِ موجود، دچار توهم می شوند و انتظار واهی رسیدن به اهداف بلندمدت را در مدت زمانی بسیار کوتاه دارند. مثلا توقع دارند که طی 3 ماه یک اتومبیل آخرین سیستم بخرند آن هم در شرایطی که حتی یک دوچرخه هم ندارند! طبیعی است که پس از 3 ماه این اتفاق نمی افتد و آنها به شدت سرخورده می شوند. (من شخصا یکی از طرفداران قانون جذب هستم اما استفاده از آن برای رسیدن به اهداف، شرایطی دارد که باید لحاظ شود.
نتیجه می گیریم که اهدافتان باید با توجه به امکانات فعلی با زمانبندی صحیحی انتخاب شوند. اهداف کوتاه مدت باید کاملا دست یافتنی و به شدت واقع گرایانه باشند. مثل مطالعه یک کتاب، ثبت نام در یک دوره آموزشی، خرید لباس ورزشی، نوشتن یک مقاله و چیزهایی از این قبیل. اما برای اهداف بلندمدت اجازه دهید ذهن تان به پرواز درآید و از مرزها و محدودیت ها عبور کند.
گویی هیچ مانعی برای تحقق اهدافتان وجود ندارد. مهم نیست که از الان کل مسیر برایتان روشن باشد. در فرایند هدفگذاری، درصد بالایی از موفقیت شما به مکتوب کردن اهدافتان و آن هم به شیوه درست بستگی دارد ودر نهایت به تعریف راهی برای رسیدن به هدف می رسیم.
برای این کار می خواهم شما را با تکنیکی به نام پله گذاری آشنا کنم. در این تکنیک هدف را به مراحل کوچکتری تقسیم می کنیم.
ابتدا از پایان آغاز می کنیم. در مورد مثال کاهش وزن، فرض را بر این می گذاریم که قرار است یک سال آینده به وزن 65 کیلوگرم برسیم واین در حالی است که اکنون 85 کیلوگرم وزن داریم.
در روش پله گذاری به این صورت عمل می کنیم که ابتدا پله آخر را رسم می کنیم و کنارش می نویسیم فروردین 93 / 65 کیلوگرم.و سپس ماه به ماه (و برای بعضی اهداف سال به سال) از آن کم می کنیم تا به په فعلی یعنی تیر92 / 85 کیلوگرم برسیم. حال فرض کنید برای مرداد 92 وزن 84 کیلوگرم را مشخص کرده ایم. اینگونه ذهن ما تغییر یک کیلوگرمی را به راحتی می پذیرد و امکان اجرای آن بسیار آسان می شود.کار دیگری که بایید بکنید این است که برای رسیدن به اولین پله، برنامه اجرایی لازم را یادداشت کنید.
مثلا در هر وعده 5 قاشق کمتر غذا می خورم. روزی نیم ساعت پیاده روی می کنم. هفته ای 3 روز به باشگاه بدنسازی می روم و … و با تعهد کافی آن را به انجام برسانید. ابزار دیگری که به شما توصیه می کنم استفاده از «تصویرسازی ذهنی» است. بدین صورت که از وضعیت ایده آل خود تصویری بسازید. هر روز آن را در ذهن خود مرور کنید واز تماشای آن لذت ببرید. تلاش کنید این تصویر تا حد ممکن واضح و شفاف و رنگی باشد. تصویرسازی ذهنی ضمن ایجاد تعهد بیشتر در شما می تواند قانون جذب را در راستای رسیدن به هدفتان به شدت فعال کند.
از فرصتی که دارید استفاده کنید. وضعیت فعلی خود را بررسی کنید. وضعیت مطلوب را نیز مشخص کنید و سپس راهکاری اجرای برای رسیدن به آن ترسیم کنید و متعهدانه و با اشتیاق به سمت اهداف خود گام بردارید.