نخستین افرادی که به فتوای امام خمینی تغییر جنسیت دادند
داستان آغاز تغییر جنسیت در ایران از زمانی شروع شد که معدود افرادی توسط تاییدیه پزشکی به اختلال هویتی شناخته شدند.
در سال 1364 اولین بار امام خمینی (ره) در فتوایی تغییر جنسیت افراد مبتلا به اختلال هویت جنسی را بدون اشکال دانستند و بعد از آن بود که مریم خاتون ملک آرا به عنوان اولین زن ایرانی بعد از انقلاب تغییر جنسیت داد.
مریم خاتون را اولین تراجنسی شناخته شده در ایران می دانند اما 32 سال پیش از مریم خاتون، پای یک دختر نوجوان شبستری به روزنامه های کشور باز شد تا به عنوان یک مورد عجیب معرفی شود.
فریده 16ساله ای که می خواست فرهاد باشد احساس عجیبی داشت و می خواست که مرد شود. تاریخ ایرانی با انتشار عکسی از بریده روزنامه اطلاعات تاریخ 24 شهریور 1332 روایت ماجرا را از این روزنامه نقل کرده است.
روزنامه اطلاعات نوشته بود:
دو روز قبل یک دختر شانزده ساله به نام فریده نجفی با مادر خود به بیمارستان پهلوی مراجعه کرد. مادر فریده به پزشکان بیمارستان اظهار داشت که دخترم فریده مدتی است احساس میکند که مرد شده است و به همین جهت او را برای معاینه و معالجه از شبستر به تهران آوردهام.
به دستور پزشکان فریده در بیمارستان بستری شد و دیروز برادرش به اتفاق یک آرایشگر نزد او آمد و گیسوان او را تراشید و اینک فریده شکل پسر بچه شانزده سالهای درآمده است.
تصویری از فتوای امام خمینی درباره سوال مریم خاتون ملک آرا برای تغییر جنسیت
امروز خبرنگار ما در بیمارستان با فریده که اینک به نام فرهاد خوانده میشود ملاقات کرد. فریده جریان زندگی خود را چنین تعریف کرد:
دو خواهر و دو برادر دارم. در دبستان دخترانه شبستر مشغول تحصیل شدم، در خلال سالهای تحصیلی مرتب با مادرم نزاع داشتم زیرا من علاقمند بودم که با پسرها بازی کنم ولی مادرم مرا دعوا میکرد و میگفت برای یک دختر خوب نیست که با پسرها بازی کند.
اولین احساس این جریان سالها ادامه داشت تا اینکه من به سن رشد رسیدم ولی برخلاف سایر دخترها کوچکترین تغییری که باید در یک دختر به وجود آید در من پیدا نشد و این موضوع بیشتر باعث ناراحتی من بود ولی جرات نمیکردم از این جریان با کسی صحبت کنم تا اینکه دو سال قبل احساس کردم که به معاشرت و نشست و برخاست با دخترهای همکلاس خود بیش از پسرها راغب میباشم.
موضوع را به مادرم گفتم؛ مادرم که خیال میکرد من دختر هستم به چشم یک دختر به من نگاه میکرد. گوشهایم را سوراخ کرده بود و همیشه به من میگفت گوشواره گوشت کن.
بالاخره دو ماه بعد ناگهان تغییر دیگری در من پیدا شد که مادرم را متوجه ساخت که ممکن است من دختر نباشم. این موضوع تغییر صدای من بود که شبیه یک پسربچه شانزده ساله بود نه یک دختر شانزده ساله.
از طرفی با توجه به ساختار بدنی دخترها من دوره قائدگی نداشتم. مادرم نسبت به پسر بودن یا دختر بودن من مظنون شد من نیز آنچه در ضمیر داشتم برای او تعریف کردم و بالاخره به اتفاق مادرم جهت معاینه و معالجه به تهران آمدیم.
می خواستم با اولین اقدام و برداشتن روسری آزادانه به همه بگویم من یک پسرم! که در بیمارستان این کار را انجام دادم.
با مجوزهای مربوطه من فریده خانم 16 ساله که این مدت در قالب یک دختر مهمان بودم در انتظار عمل جراحی هستم تا از مهمانی اشتباهی در کالبد یک دختر بیرون بیایم.
و اقدامات لازم را برای اولین رویداد زندگی پسرانه ام، یعنی خدمت سربازی رقم بزنم!
امیدوارم جامعه ایرانی و فرهنگ این سرزمین آنقدر بالا برود تا با مشاهده کوچکترین علائم ضد و نقیص دخترانه یا پسرانه در پی درمان آن باشیم نه سرکوب و پاک کرد هویت اصلی!…