غفلت، عامل سلب هویت انسان:
یکی از تفاوتهای اساسی تزکیه انسان با تزکیه نباتات این است که تزکیه در انسان امری اختیاری است برخلاف نباتات که برای تزکیه باید منتظر باغبانی باشند که او بیاید و مقدمات آن کار را فراهم سازد. علاوه بر آن نباتات صددرصد تسلیم شرایطی است که محیط و باغبان و یا به طور کلی دیگران برای آن به وجود میآورند و اختیاری در گزینش این عوامل ندارد اما انسان چگونگی سیر تزکیه را خود رقم میزند.
در فسلفه ثابت شده که یکی از مبادی اختیاری، شناخت و علم است. که فاعل، اول تصور و تصدیق مبدأ و منتها، و مسیر تزکیه کرده، بعد آن را تصدیق کرده و آگاهی مییابد سپس به عمل اقدام میکند. البته این نیز شرط حرکت است که باید شخص از در حالت غفلت به در آید.
غفلت:
انسان غافل در حین غفلت بیتوجه است كه چه میكند. شاید هواپرستی و یا خودپرستی میكند. امّا بر این راه اشتباه خود توجهی ندارد. او را باید قبل از این كه به غفلت افتد توجه داد چرا كه در حال بیهوشی و مدهوشی راه چاره بر انسان بسته است. مگر این كه با تكانهای دل او را از غفلتداشتن بیرون كشند. در برخورد حضرت امام موسی بن جعفر (سلام الله علیه) به بْشر حافی كه غفلت زدائی فرمود ردّ پای این راه كار را می توان یافت. بْشر سخت به غفلت افتاده بود كه مشغول عیاشی بود امّا ناگاه امام (سلام الله علیه) او را چنان تكانهای دادند كه تا عمق جانش به هوش آمد.
توجه یا هویتیابی:
پس اولین شرط حرکت تکاملی خویش را در جهت قرب الی الله توجّه میدانیم که از غفلت و بیخبری بیرون آمدن است. این است که در قرآن علّت محرومیت از سعادت را غفلت دانسته است. «وَلَقَدْ ذَرَأْنَا لِجَهَنَّمَ كَثِیرًا مِنْ الْجِنِّ وَالإِنسِ لَهُمْ قُلُوبٌ لاَ یَفْقَهُونَ بِهَا وَلَهُمْ أَعْیُنٌ لاَ یُبْصِرُونَ بِهَا وَلَهُمْ آذَانٌ لاَ یَسْمَعُونَ بِهَا أُوْلَئِكَ كَالأَنْعَامِ بَلْ هُمْ أَضَلُّ أُوْلَئِكَ هُمُ الْغَافِلُونَ»1 در حقیقت، بسیاری از جنیان و آدمیان را برای دوزخ آفریدهایم. (چرا که) دلهایی دارند که با آنها (حقایق را) دریافت نمیکنند، و چشمانی دارند که با آنها نمیبینند، و گوشهایی دارند که با آنها نمیشنوند، آنان همانند چهارپایان بلکه گمراهترند. روشن است که حیوانات همگی از این ابزارها برخوردارند. گاه قدرت بینایی و یا شنوایی آن ها از انسان بهتر است ولی به فهمی نائل نمیآیند، نکته اصلی در جهت نقص آن ها همان است که در آخر جمله آمده است: «أُوْلَئِكَ هُمُ الْغَافِلُونَ» چون در حال غفلتاند، این گونهاند.
غفلتزدایان:
این سؤال که از کجا آمدهام و روی به کجا دارم؟ برای همه مطرح است. امّا عوامل توجه و ابزار غفلت زدایی به سه شکل جداگانه تحقق می یابد:
1. فطریات: کودکان امروزه کم و بیش میپرسند، کجا بودیم؟ چگونه به دنیا آمدهایم؟ و … در قرآن درباره حضرت ابراهیم (علیهالسلام) آمده که ایشان به آسمان نگریست، خدای این جهان و آسمان کیست؟ خالق ستاره و ماه؟ خورشید است؟ تا این که «قَالَ لاَ أُحِبُّ الآفِلِینَ»2 گفت: این ها که غروب می کنند را دوست ندارم! این توجه به سؤال و پاسخ بی بدیلش به هدایت نور فطرت است.
2.حوادث: گاه حادث شدن روی دادهای طبیعی و یا غیرطبیعی این سؤالات را در روح و جان انسان زنده میکند. باید گفت در همان حالت که بیداری جدی حاصل می گردد پاسخ آن نیز در روان انسان نقش می بندد. «فَإِذَا رَكِبُوا فِی الْفُلْكِ دَعَوْا اللَّهَ مُخْلِصِینَ لَهُ الدِّینَ»3 و وقتی که سوار کشتی شوند خداوند را خالص و پاک دلانه میخوانند. «فَلَمَّا نَجَّاهُمْ إِلَى الْبَرِّ إِذَا هُمْ یُشْرِكُونَ»4 ولی چون آن ها را نجات داده و به خشکی می رسانیم ناگهان شرک میورزند. در قرآن کریم دو جا آمده که انبیاءرا فرستادیم چون آن ها ایمان نیاوردند با فشار معیشت و بیماری آن ها را به تنگنا انداختیم تا که ایمان آورند. «وَلَقَدْ أَرْسَلْنَا إِلَى أُمَمٍ مِنْ قَبْلِكَ فَأَخَذْنَاهُمْ بِالْبَأْسَاءِ وَالضَّرَّاءِ لَعَلَّهُمْ یَتَضَرَّعُونَ»5 و البته به امتهایی که بیش از شما بودند پیامبرانی را فرستادیم و آنان را به تنگی معیشت و بیماری دچار ساختیم، تا به زاری و خاکساری در پیشگاه ما درآیند. در سوره اعراف شبیه همین آیه است: «وَمَا أَرْسَلْنَا فِی قَرْیَةٍ مِنْ نَبِیٍّ إِلاَّ أَخَذْنَا أَهْلَهَا بِالْبَأْسَاءِ وَالضَّرَّاءِ لَعَلَّهُمْ یَضَّرَّعُونَ»6 این فشارها برای غفلتزدایی است که بشر را به خود آورد.
3.مربّیان: گاه انبیاء، اولیاء، اوصیاء، مربّیان و معلّمین تلاش در غفلت زدایی انسان می کنند. در کتاب ارزش مند نهجالبلاغه امام همام علی (علیهالسلام) به این نکته اشاره ای بلیغ دارند؛ «فبعث فیهِم رُسُلَه واتَرَ اِلَیهم اَنْبیاءَهُ لیستأدونهم میثاقَ فطرته و یُذَکرونَهُمْ مَنْسِیَّ نِعْمَهً»7 ؛ خداوند در بین آنها (انسان) انبیاء خود را برانگیخت و انبیائش را پی در پی به سوی ایشان فرستاد. تا عهد و پیمان فطری خدا را از آنها طلب کنند و به نعمتهای فراموش شده (توحید فطری…) یادآور ایشان کنند.
در قرآن خداوند متعال پیامبر را به عنوان «ذکر» و «مُذکّر» نام میبرد: «… قَدْ أَنزَلَ اللَّهُ إِلَیْكُمْ ذِكْرًا، رَسُولاً یَتْلُو عَلَیْكُمْ آیَاتِ اللَّهِ مُبَیِّنَاتٍ لِیُخْرِجَ الَّذِینَ آمَنُوا وَعَمِلُوا الصَّالِحَاتِ مِنْ الظُّلُمَاتِ إِلَى النُّورِ …»8 به راستی خداوند به سوی شما تذکاری را فرستاده است: او پیامبری است که آیات روشنگر خداوند را بر شما تلاوت کند تا کسانی که ایمان و عمل صالح کردهاند از تاریکیها به سوی نور بیرون برد. در این آیه رسول را تفسیر ذکر قرار داده است. و گاه قرآن را: «إِنَّا نَحْنُ نَزَّلْنَا الذِّكْرَ وَإِنَّا لَهُ لَحَافِظُونَ»9 ما خود این قرآن را فرستادهایم خود نگهدار آن خواهیم بود. و همچنین قرآن سایر کتب الهی را ذکر دانسته است: «وَلَقَدْ كَتَبْنَا فِی الزَّبُورِ مِنْ بَعْدِ الذِّكْرِ أَنَّ الأَرْضَ یَرِثُهَا عِبَادِیَ الصَّالِحُونَ»10 در حقیقت زبور پس از تورات نوشتهایم که زمین که بندگان شایسته ما به ارث میبرند.
بر همین مبنا است که میبینیم علیالدوام قرآن طرح سؤال کرده تا که از انسان غفلتزدائی شود؛ «أَفَحَسِبْتُمْ أَنَّمَا خَلَقْنَاكُمْ عَبَثًا وَأَنَّكُمْ إِلَیْنَا لاَ تُرْجَعُونَ؟»11 آیا میپندارید که شما را بیهوده و عبث خلق کردهایم و به سوی ما باز گردانیده نمیشوید؟
نکته:
ناگفته پیداست که غافل با یکی از این ابزارها بیدار میشود. ولی آنها که خود را به غفلت زده هرگز بیدار نخواهد شد. «وَإِذَا ذُكِّرُوا لاَ یَذْكُرُونَ»12 ؛ و چون تذکر داده شوند متذکّر نمیشوند.
هشدار:
در توجه به توحید، معاد، نبوت و ولایت چند خطر در چند مرحله انسان را تهدید میکند.
1. نسبت به اصل موضوع انسان غافل باشد! و یا جدّی نگیرد.
2. پس از روشن شدن عناد بورزد و دانسته انکار کند.
3. گاه توجه کرده ـ روشن نیز شده ـ مع الاسف عناد ورزیده و به آن بیماری های نفسانی شخص ضمیمه گشته تا این که مبتلا به لجالت شده و نسبت به حق و حقیقت نفرت یافته است. «وَإِذَا ذُكِرَ اللَّهُ وَحْدَهُ اشْمَأَزَّتْ قُلُوبُ الَّذِینَ لاَ یُؤْمِنُونَ بالآخِرَةِ وَإِذَا ذُكِرَ الَّذِینَ مِنْ دُونِهِ إِذَا هُمْ یَسْتَبْشِرُونَ»13 و چون خداوند به تنهایی نزد او یاد شود دلهای کسانی که به آخرت ایمان نیاوردهاند منزجر میگردد.
بیشک، این انحراف را خداوند تشدید میفرماید که «… فَلَمَّا زَاغُوا أَزَاغَ اللَّهُ قُلُوبَهُمْ … » 14 چون از حق برگشتند خدا دلهاشان را برگردانید. میتوان گفت این ها که کسانی هستند که خداوند دوست ندارد که او را یاد کنند. «… وَلاَ تُطِعْ مَنْ أَغْفَلْنَا قَلْبَهُ عَنْ ذِكْرِنَا …15 »
—————–
پی نوشت ها:
1. سوره مبارکه اعراف، آیه شریفه 179.
2. سوره مبارکه انعام، آیه شریفه 76.
3. سوره مبارکه عنکبوت، آیه شریفه 65.
4. سوره مبارکه عنکبوت، آیه شریفه 65.
5. سوره مبارکه انعام، آیه شریفه 42.
6. سوره مبارکه اعراف، آیه شریفه 94.
7. امام علی(علیهالسلام)، نهجالبلاغه، دشتی، خط….
8. سوره مبارکه طلاق، آیات شریفه 10 و 11.
9. سوره مبارکه حجر، آیه شریفه 9.
10. سوره مبارکه انبیاء، آیه شریفه 105.
11. سوره مبارکه مؤمنون، آیه شریفه 115.
12. سوره مبارکه صافات، آیه شریفه 13.
13. سوره مبارکه زمر، آیه شریفه 45.
14. سوره مبارکه صف، آیه شریفه 5.
15. سوره مبارکه کهف، آیه شریفه 28.