نوشته های بسیار زیبا و دلنشین

نوشته های بسیار زیبا و دلنشین
آدمک آخر دنیاست بخند!
آدمک مرگ همینجاست بخند!
دست خطی که تو را عاشق کرد شوخی کاغذی ماست بخند!
آدمک خل نشوی گریه کنی کل دنیا سراب است بخند!
آن خدایی که بزرگش خواندی بخدا مثل تو تنهاست بخند!

 
♣♣♣♣♣♣♣♣♣♣♣♣♣♣♣♣♣♣
 
یه کم بد شو،
من از این خوبیِ بی مرز میترسم،
به من بد کن،
منو از این همه شرمندگی یکبار راحت کن،
به من کمتر محبت کن،
یه کم مثل خودِ من باش،
یه کم مغرور ، یه کم خودخواه،
خودت بد عادتم کردی،
چطور برگردم از این راه،
یه کم بد شو،
من از این خوبیِ بی مرز میترسم
 
♣♣♣♣♣♣♣♣♣♣♣♣♣♣♣♣♣♣
باید خریدارم شوی تا من خریدارت شوم
وزجان و دل یارم شوی تا عاشق زارت شوم
من نیستم چون دیگران بازیچه بازیگران
اول به دام آرم ترا و آنگه گرفتارت شوم
 
 
♣♣♣♣♣♣♣♣♣♣♣♣♣♣♣♣♣♣
 
شب چو بوسیدم لب گلگون او
گشت لرزان قامت موزون او
زیر گیسو کرد پنهان روی خویش
ماه را پئشید با گیسوی خویش
گفتمش : ای روی تو صبح امید
در دل شب بوسه ما را که دید ؟
قصه پردازی در این صحرا نبود
چشم غمازی به سوی ما نبود
غنچه خاموش او چون گ ل شکفت
بر من از حیرت نگاهی کرد و گفت
با خبر از راز ما گردید شب
بوسه ای دادیم و آن را دید شب
بوسه را شب دید و با مهتاب گفت
ماه خندید و به موج آب گفت
موج دریا جانب پارو شتافت
راز ما گفت و به دیگر سو شتافت
قصه را پارو به قایق باز گفت
داستان دلکشی ز آن راز گفت
گفت قایق هم به قایق بان خویش
مانده بود این راز اگر در پیش او
دل نبود آشفته از تشویش او
لیک درد اینجاست کان ناپخته مرد
با زنی آن راز را ابراز کرد
گفت با زن مرد غافل راز را
آن تهی طبل بلند آواز را
لا جرم فردا از آن راز نهفت
قصه گویان قصه ها خواهند گفت
زن به غمازی دهان وا می کند
راز را چون روز افشا می کند
 
 
♣♣♣♣♣♣♣♣♣♣♣♣♣♣♣♣♣♣
 
یا با من دلو به دریا بزن حرف دلتو فریاد بزن
تو این تباهی تو این سیاهی اینِ درمان درد /فقط فریاد ، همین که داد میزنم / من میخونم و سکوتم رو دار میزنم
من میمونم و صعودم رو جار میزنم / بال میزنم به اوج قصه‌ها میپرم
از این به بعد حرف دلم رو فریاد میزنم / من میخونم و سکوتم رو دار میزنم
 
 
♣♣♣♣♣♣♣♣♣♣♣♣♣♣♣♣♣♣
 
چه احساس قشنگیست که در خلوت خود یاد یک گل تو را غرق تماشا سازد

کجا بودی وقتی که دیوونت بودم؟  وقتی که بی قرار شونت بودم؟/ کجا بودی وقتی که چشام به در بود؟ ترانه هام شکایت سفر بود؟ / نبودی پیشه من بی ستاره / ترک می خورد دلم بایک اشاره/ کجا بودی وقتی که پرپر شدم / سوختمو از غمت خاکستر شدم / کجا بودی فصل بهار / همه میگفتن منو گذاشتی کنار / سرزنشای مردمو شنیدم / هرچی که باورت نمیشه دیدم / کنایه هاشونو به جون خریدم / نبود ستاره ام شبها گریه چیدم / کجا بودی وقتی بهم خندیدن / رد شدنو همدیگرو بوسیدن/ کجا بودی ببینی خستگیمو / اب شدن شمع های زندگیمو

 
 
♣♣♣♣♣♣♣♣♣♣♣♣♣♣♣♣♣♣
 
غنچه با دل گرفته گفت:
زندگی لب ز خنده بستن است
گوشه ای درون خود نشستن است
گل به خنده گفت:زندگی شکفتن است
با زبان سبز راز گفتن است.گفتگوی غنچه و گل از درون باغچه بازهم به گوش میرسد.راستی تو چه فکر میکنی؟کدام یک درست گفته اند؟من که فکر میکنم گل به راز زندگی درست اشاره کرده است.هرچه باشد او گل است .گل یکی دو پیرهن بیشتر از غنچه پاره کرده است.
قیصر امین پور
 
 
♣♣♣♣♣♣♣♣♣♣♣♣♣♣♣♣♣♣
 
سرد بودنم .. را بگذاز ب حساب .. گرم بودنت .. با دیگران!!!!
 
 
♣♣♣♣♣♣♣♣♣♣♣♣♣♣♣♣♣♣
 
یکی بود که اونم رفت… کاش از اول غیر از خدا هیچکس نبود….

راهنمای اقامت و مهاجرت
بیوگرافی هنرمندان