با داغ ترین حوادث ایران، بخش خبری سایت نازوب را کلیک کنید .
محتویات
1- جزئیات عجیب زندگی زن تهرانی با جسد شوهرش
2- چگونگی توطئه خانوادگی برای اخاذی در تلگرام !!
3- چشم تو چشم جوانان شمالی که رنگ خون گرفت
1- جزئیات عجیب زندگی زن تهرانی با جسد شوهرش
عجیب ترین پرونده جنایی روی میز قاضی برای اجرای حکم، عجیب تر از قتل شوهر و زندگی با جسد او خونسردی این زن همه را شوکه کرد!
ماجراهای خواندنی قتل و اخاذی های عجیب و غریب را در همین بخش خبری از سایت نازوب دنبال کنید.
با ارسال پرونده به شعبه دستور دادم از محل کار و همسران او تحقیق شود، اما همگی اظهار بیاطلاعی کردند. استعلام از سازمان زندانها، بیمارستانها و پزشکی قانونی هم نتیجهای نداشت. فریبا همسر دوم مرد گمشده را احضار کردم و از او در مورد غیبت همسرش پرسیدم که ادعا کرد یک سال قبل با مسعود آشنا شدم که ابتدا عقد موقت کردیم و چند ماه بعد ارتباطمان به ازدواج دائم انجامید. مسعود با من هیچ اختلافی نداشت، اما با صفورا همسر اولش دچار اختلاف و تنش بود.
همسرم ده روز قبل ادعا کرد میخواهد کارش را تغییر بدهد، اما هیچ چیزی در مورد این تغییر به من نگفت تا اینکه شب بعدش به خانه نیامد. چون برخی مواقع شبها نمیآمد موضوع عادی بود با طولانی شدن غیبت او موضوع را به مادر مسعود گفتم و او ادعا کرد خودش موضوع را پیگیری میکند. با اظهارات فریبا، همسر اول او را احضار کردم.
صفورا در بازجوییها مدعی شد چند سال قبل با عشق و علاقه با مسعود ازدواج و زندگی کردم تا اینکه سر و کله فریبا پیدا شد و زندگی ما تلخ شد. دیگر مسعود آن آدم سابق نبود تا اینکه فریبا را به عقد خودش در آورد و من نیز با دخترم ریحانه بدون طلاق یک سالی است که دور از همسرم زندگی میکنیم. من برای اینکه زندگیام بچرخد در موسسهای مشغول به کار شدم. او در این یک سال چند بار فقط آمد و ریحانه را دید و احتمالا الان نیز پیش همسرش است.
از سخنان صفورا معلوم بود که دل خوشی از مسعود ندارد. به دلیل اینکه مدرکی علیه هر دو زن وجود نداشت، آنها آزاد شدند و تحقیقات را ادامه دادیم.
با گذشت 15 روز اثری از مرد 37 ساله نبود به همین خاطر تحقیقات ادامه یافت. در این مدت صفورا برای پیدا کردن همسرش همه کار کرد او حتی به شرکت و دوستان مسعود مراجعه کرد تا ردی از او به دست بیاورد.
یک ماه از گم شدن مسعود گذشته بود که صفورا همراه مادر مرد گمشده به اداره آگاهی رفتند و ماجرای کادوی ارسالی را گفتند. زن جوان مدعی شد صبح امروز مرد پستچی با گرفتن امضا بستهای پستی به من داد که در آن یک عروسک بود. روی عروسک یک متن تایپی بود که نوشته بود تقدیم به دخترم ریحانه از طرف مسعود.
تحقیقات در مورد ارسال کادو ادامه داشت تا اینکه مادر مسعود باز هم به اداره آگاهی آمد و ادعا کرد مسعود با خانه چند بار تماس گرفته و اعلام کرده در ترکیه مشغول به کار است و نگران او نباشند. من دیگر شکایتی ندارم چون پسرم پیدا شد.
وقتی موضوع کادوها و تلفن را به من اعلام کردند، دستور دادم برای اطمینان بیشتر مادرش احضار شود. مادر مرد 37 ساله مدعی بود فرزندش از کودکی یتیم بوده، اما او خوب تربیت شده است. تا دیروز نگران بودم، اما وقتی مسعود تماس گرفت مطمئن شدم زنده است و حالا از کسی شکایتی ندارم و منتظر میمانم تا او از غربت برگردد و با همسر اولش زندگی کند.
به موضوع شک داشتم به همین خاطر دستور دادم پرینت تماسهای خانه بررسی شود. هیچ تماسی از خارج کشور ثبت نشده بود. به همین خاطر شک ام بیشتر شد و مادر مسعود و همسر اولش را احضار کردم و به آنها آموزش دادم اگر مسعود تماس گرفت یا کادویی فرستاد، مرد پستچی را سرگرم کنند تا ماموران رسیده و او را دستگیر کنند یا تلفن را طولانی کنند تا رد تماسگیرنده کشف شود. دیگر مطمئن بودم کادوها و تلفنها ساختگی است و موضوع پیچیده است.
جالب اینجاست که بعد از آموزش به مادر و همسر اول مسعود، دیگر نه تماسی برقرار شد و کادویی برای دخترش ریحانه ارسال نشد. فریبا همسر دوم هم ادعا کرد در این دو هفته هیچ تماسی از سوی مسعود گرفته نشده است. قطعات پازل داشت تکمیل میشد و شک ما به صفورا هر روز بیشتر میشد چون او تنها کسی بود که ادعای ارسال کادو را مطرح کرده بود.
او را یکبار دیگر احضار کردم و پس از ساعتها بازجویی دستور بازداشت موقتش را صادر کردم. مطمئن بودم او موضوعی را مخفی میکند به همین خاطر او تحویل اداره آگاهی شد. انکار و سکوت صفورا دوام چندانی نیاورد و ادعا کرد میخواهد واقعیتها را بگوید.
صفورا ادعا کرد همه چیز را بجز فرستادن کادوها راست گفتم. من از مسعود خبر ندارم و همه کادوها را خودم فرستادم تا ریحانه بهانه پدرش را نگیرد. اما خبر ندارم مسعود کجاست. البته تماسهای مسعود با مادرش هم کار من بود. از یکی از همکارانم خواستم صدایش را تقلید و با مادرش صحبت کند تا او آرام شود. دلم میخواست با این کارها پای فریبا از زندگی شوهرم قطع شود، چون میدانستم اگر او بازگردد با من زندگی میکند.
با اعترافات صفورا شک ام به یقین تبدیل شد که او از سرنوشت همسرش خبر دارد ماموران هم وقتی به خانه او در جنوب شهر رفتند، اعلام کردند او تعمیراتی در خانهاش انجام داده است. به همین خاطر از او خواستم واقعیت را بگوید تا کمکش کنم که زن جوان پس از دو ماه لب به اعتراف گشود و گفت: یک روز که او به خانه آمده بود تا دخترش را ببیند، درخواست آب کرد. در آب قرص خوابآور ریختم و دقایقی بعد همسرم بیحال شد. از آشپزخانه گوشتکوب فلزی را برداشتم و چند ضربه به سرش زدم. هر ضربهای که میزدم کینهام نسبت به او بیشتر میشد. اینقدر ضربه زدم که بیحال شدم. وقتی ساعاتی بعد حالم خوب شد، جسد را به حمام بردم و مخفی کردم. بعد هم با گرفتن کارگر کف خانه را کندم و جنازه را دفن کردم. با خرید موزاییک وانمود کردم خانه نیاز به بازسازی دارد. در این دو ماه هر شب با مسعود حرف میزنم و با جنازهاش زندگی میکنم.
با اعترافات صفورا موفق شدیم جنازه را پیدا کنیم. با تکمیل پرونده مادر مسعود تقاضای قصاص عروسش را کرد. اما آنچه در این پرونده برای من جالب بود خونسردی و آرامش قاتل بود. صفورا هیچ وقت از قتل شوهرش اظهار ندامت و پشیمانی نکرد.
2- چگونگی توطئه خانوادگی برای اخاذی در تلگرام !!
دختر جوان که پس از شکار پسر سادهلوح در تلگرام، با همدستی برادرانش قصد اخاذی میلیونی از او را داشت، با فرار طعمهاش ناکام ماند.
به گزارش نازوب، هفته گذشته دختر جوانی با حضور در پلیس فتای استان خراسان رضوی از مرد جوانی به اتهام تهیه عکسهای خصوصی از وی شکایت کرد.
شاکی در اظهاراتش به پلیس گفت: دو هفته پیش با یک پسر جوان در تلگرام آشنا شدم. او چند روز پیش از من چند عکس خصوصی گرفت، اما با سوء استفاده از اعتمادم این عکسها را در فتوشاپ دستکاری کرد و دوباره برای خودم ارسال کرد. او با تهدید از من خواست مبلغ 5 میلیون تومان برایش به یکی از محلههای شهر مشهد بیاورم. در غیر این صورت عکسها را در تلگرام منتشر خواهد کرد.
وی اضافه کرد: موضوع را به دو برادرم گفتم و همراه آنها برای تنبیه کردن پسر جوان و باز پس گرفتن عکسهایم به محل ملاقات با وی رفتیم. برادرانم او را به شدت کتک زدند، اما موفق به فرار از دست آنها شد. ما نتوانستیم عکسهایم را پس بگیریم.
همزمان با شکایت دختر جوان، ماموران پلیس فتا تحقیقات در این باره را آغاز کرده تا این که چند روز پیش زمانی که مرد جوان با شاکی در یکی از محلههای شهر مشهد قرار گذاشته بود، شناسایی و دستگیر شد.
او برای ادامه تحقیقات به پلیس فتای استان خراسان رضوی منتقل شد. مرد جوان مدعی شد که شاکی دروغ میگوید. او و برادران وی قصد اخاذی از مرا را داشتند که ناکام ماندهاند.
وی در ادامه اظهاراتش گفت: من در یک مرغداری کار میکردم و به پیشنهاد دوستم یک گوشی هوشمند خریدم. دو هفته قبل با دختر جوانی در یک گروه تلگرامی دوست شدم. او خودش عکسهای خصوصیاش را برایم ارسال کرد. بعد از چند روز مدعی شد برادرانش متوجه این رابطه شدهاند. تهدیدم کرد که باید به آنها پنج تا 10 میلیون تومان پول بپردازم در غیر این صورت از من شکایت میکنند.
مرد جوان تصریح کرد: ابتدا گفتههایش را باور نکردم و با او قرار ملاقاتی گذاشتم. در محل مورد نظر دختر جوان و دو برادرش مرا به شدت کتک زدند. بعد به زور میخواستند از من پول بگیرند، به سختی از دست آنها فرار کردم. بعد از آن دختر جوان با خط دیگری با من تماس گرفت و مدعی شد که اشتباه کرده و میخواهد حضوری از من به خاطر رفتار بد خانوادهاش عذرخواهی کند که در محل قرار حاضر شدم که ماموران مرا دستگیر کردند.
با توجه به اظهارات او که مدعی بود بیگناه است و دختر جوان و برادرانش قصد اخاذی از وی را داشتهاند، شاکی و برادرانش به پلیس فتا فراخوانده شدند. آنها بازجویی شدند و این بار اعتراف کردند که گفتههای مرد جوان صحت دارد.
سرهنگ جواد جهانشیری، رئیس پلیس فتای استان خراسان رضوی در این باره گفت: با اعتراف دختر جوان و دو برادرش در اجرای نقشه توطئه تلگرامی برای اخاذی، آنها روانه زندان شدند. همچنین مرد جوان هم که بیگناه شناخته شده بود، آزاد شد.
3- چشم تو چشم جوانان شمالی که رنگ خون گرفت
در ساعت 14:00 و از طریق مرکز فوریت های پلیسی 110 وقوع یک فقره درگیری دسته جمعی منجر به جرح به کلانتری 116 مولوی اعلام شد ؛ با حضور مأمورین کلانتری در محل و انجام بررسی های اولیه مشخص شد که طی یک درگیری دسته جمعی مابینِ سرنشینان یک دستگاه خودرو سواری با دو ترک نشین یک دستگاه موتورسیکلت ، یکی از سرنشینان خودرو سواری بنام غلامرضا ( 20 ساله ) مورد اصابت ضربات متعدد چاقو از ناحیه سینه ، قفسه سینه و پا قرار گرفته و دو موتور سوار نیز از محل متواری شدند .
پرونده در اداره دهم ویژه قتل پلیس آگاهی تهران بزرگ :
با گذشت چند ساعت از انتقال مجروح صحنه درگیری به بیمارستان ، از سوی تیم پزشکی به مأمورین اعلام شد که به علت اصابت ضربه به قسمت چپ سینه و با وجود انجام اقدامات درمانی ، “غلامرضا . ج” فوت کرده است .
با تشکیل پرونده مقدماتی با موضوع “قتل عمـد” و به دستور بازپرس شعبه ششم دادسرای ناحیه 27 تهران ، پرونده جهت رسیدگی در اختیار اداره دهم ویژه قتل پلیس آگاهی تهران بزرگ قرار گفت .
تحقیقات میدانی :
با آغاز رسیدگی به پرونده ، کارآگاهان اداره دهم به تحقیق از شاهدان صحنه درگیری پرداخته و اطلاع پیدا کردند که قاتل یکی از اهالی منطقه هرندی – خیابان شهید معروف خانی بنام “سامان . د” ( 25 ساله ) است که پس از ارتکاب جنایت از محل سکونتش متواری شده است .
در ادامه تحقیقات مشخص شد که سامان در ساعت 10:30 مورخه 10/01/1394 در یک قهوه خانه در منطقه هرندی با جوان دیگری بنام “اشکان” درگیر شده که طی آن ، مقتول بهمراه برادرش به حمایت از اشکان پرداخته و پس از گرفتن چاقو از دست سامان ، وی را مجبور به ترک قهوه خانه کردند .
با توجه به اطلاعات بدست آمده ، اشکان مورد تحقیقات قرار گرفت ؛ وی در اظهاراتش با تأیید خبر درگیری خود با با سامان به کارآگاهان اطلاع کرد که از چند سال پیش با سامان اختلاف داشته و درگیری قهوه خانه نیز به بهانه “چشم تو چشم شدن” او با سامان بوده است .
اشکان در اظهاراتش به کاراگاهان گفت : ” در زمان درگیری ، سامان چاقویی در دست داشت و دائما با آن تهدید می کرد ؛ در همین زمان ، غلامرضا بهمراه برادرش وارد قهوه خانه شدند و با دیدن صحنه ، به سمت سامان رفته و چاقو را از دستش گرفتند و او را مجبور به ترک قهوه خانه کردند ؛ پس از آن دیگر اطلاعی از درگیری دوباره ی غلامرضا با سامان نداشتم تا اینکه از طریق بچه محل ها متوجه مرگ غلامرضا شدم ” .
مسافرتی که هیچگاه انجام نشد :
کارآگاهان اداره دهم در ادامه تحقیقات مبنی بر مشخص شدن نحوه وقوع درگیری دسته جمعی منجر به جنایت اطلاع پیدا کردند که مقتول قصد داشته بهمراه برادر و یکی از دوستانش ، مسافرتی به شمال کشور داشته باشند اما سامان بهمراه یکی از بستگانش با یک دستگاه موتورسیکلت و اینبار با انگیزه انتقام گیری دخالت آنها در درگیری قهوه خانه ، مانع رفتن آنها به مسافرت شده و در ادامه چندین ضربه ی چاقو به مقتول وارد و از محل متواری شده است .
سرهنگ کارآگاه آریا حاجی زاده ، معاون مبارزه با جرایم جنایی پلیس آگاهی تهران بزرگ ، با اعلام این خبر گفت : در ادامه رسیدگی به این پرونده ، متهم در مورخه 13/01/1394 دستگیر و صراحتا به ارتکاب جنایت اعتراف کرد .
سرهنگ آریا حاجی زاده ، در پایان این خبر عنوان داشت : با توجه به اعتراف صریح متهم به ارتکاب جنایت ، قرار بازداشت موقت از سوی بازپرس محترم پرونده صادر و متهم جهت انجام تحقیقات تکمیلی در اختیار اداره دهم پلیس آگاهی تهران بزرگ قرار گرفته است .