روایت خواندنی سالن تاتو خانم ها در پایتخت
دختر جوانی نشسته روی مبل كهنه دسته چوبی، یك كتاب سوررئال از میخائیل بولگاكف دستش گرفته، آستینهایش را كمی بالاتر زده و نگاهش خطوط كتاب را دنبال میكند. آستینهای بالازدهاش دلیل خاصی دارد. روی مچ راستش حد فاصل بین كف دست و مچ، یك علامت ریز بینهایت خالكوبی كرده است.
بیستوچند ساله میزند. حالا هم آمده كه یكی هم روی مچ دست چپش بزند. میگوید از خالكوبی خوشش نمیآید اما در این حدش را دوست دارد. معتقد است چنین چیزی كه بتواند نشان از هویت یك آدم باشد در این اندازه، اشكالی ندارد اما بیشترش را خودنمایی میداند. اینجا خانه خانمی تقریبا چهل و چند ساله در شرق تهران است. یك اتاق خانه را تبدیل كرده به آرایشگاه. جز اینكه فعالیت آرایشی میكند، خالكوبی روی بدن هم انجام میدهد. اینجا زیرزمین نیست اما قسمتی از فعالیتش زیرزمینی است. خانم تاتوكار، ظاهری جوانتر از سن و سالش دارد و هر دو دستش از مچ تا آرنج خالكوبی شده.
خانم تاتوكار میگوید فقط دو ماه داشته طرح را برای خودش آماده میكرده و بعد هم برای اینكه خیالش راحت باشد كار درست انجام میشود از اینجا به تایلند رفته و یك تاتوكار خانم تایلندی كه از قرار در شهر خودش یك تاتوكار حرفهای است این خالكوبی را برایش زده است. «من ماهیت شغلم را روی دستانم تاتو كردهام. اتفاقا با همین دستها خالكوبی میكنم و اینكار را یك هنر میدانم. قیافهام هم خیلی عجیب و غریب نیست. من كار میكنم، دنبال خودنمایی نیستم اما متاسفانه خیلی از مشتریها فقط میآیند برای خالكوبی چون واقعا احساس میكنند باید جلبتوجه كنند. من هم سوال نمیپرسم. كارشان را انجام میدهم.»
همینطور كه حرف میزند دستكشهایش را دستش میكند تا یك جمله انگلیسی را روی دست دختر جوانی حدودا سی ساله خالكوبی كند. میگوید چون میخواهد جمله رنگی و كمی بزرگ باشد باید سه جلسه بیاید. دختر خانم سی ساله شاغل نیست. فوقلیسانس نرمافزار دارد و میگوید نمیخواهد ایران بماند. از ترس دردی كه قرار است تحمل كند قیافهاش رنگ پریده است و وقتی میشنود كه اگر بدون بیحسی تاتو كند بهتر جواب میدهد وحشت میكند اما رضایت میدهد.
خانم تاتوكار میگوید: «داروی بیحسی ممكن است باعث پخش شدن جوهر بشود. برای همین بدون بیحسی بهتر است اما به هر حال هر طور كه مشتریها خودشان بخواهند. كسی را مجبور نمیكنم بدون بیحسی تاتو كند فقط شرایط را برایش توضیح میدهم.» همینطور كه اینها را میگوید سوزن آكبند را درمیآورد و جلوی چشمهای دختر جوان میگیرد تا خیالش راحت شود. میگوید این سوزن دورِ كار است برای داخل آن باید سوزن دستگاه را عوض كنم. ممكن است یك طرح، چند مدل سوزن مختلف لازم داشته باشد. تختی مانند تختهایی كه بیماران در اورژانس بیمارستان روی آنها دراز میكشند، گذاشته است.
دختر جوان نشسته روی تخت و آن یكی هم كه دنبال یك بینهایت دیگر است حالا سرش را از روی كتاب بلند كرده و سرك میكشد به داخل اتاق. خانم تاتوكار با خنده میگوید: هم میترسند هم میخواهند تاتو كنند. بعد خدا به داد روزی برسد كه پشیمان میشوند. معمولا مجردها میآیند برای تاتو و خب وقتی پای شوهر میآید وسط میخواهند تاتوهایشان را پاك كنند. همین اول به همه میگویم كه پاك كردنش كار من نیست و باید بروند با لیزر پاك كنند. تازه تاتوهای رنگی معمولا یا پاك نمیشوند یا اگر بشوند ممكن است جایشان باقی بماند.
اینها را میگوید و جمله آخر را خطاب به دختر خانم جوان بلندتر مطرح میكند. كاغذ شابلونمانند را برداشته و به صورت عمودی گذاشته روی دست دختر. آن را كه برمیدارد شكل، رویِ پوستِ دست دختر نقش انداخته. كارش را شروع میكند، زیر لب میگوید: «خدا را شكر كه اسم نامزد و عكس نامزد و این چیزها نیست. وگرنه یك وقت روابط كه شكرآب میشود میآیند میگویند این را نمیخواهیم!»
حین كار صحبتهایش را ادامه میدهد. میگوید مشتریانش بیشتر خانمهای بین 20 تا 40 سال و بیشترشان مجرد هستند. به قول خودش، تاتو اینروزها مد شده وگرنه قبلا فقط ابرو تاتو میكردند البته اینروزها مشتری تاتوی بدن بیشتر شده. خانمها اصولا به طرحهای كوچك رضایت میدهند اما خیلیها از اینكه در خانه تاتو كنند احساس خوبی ندارند چون فكر میكنند ممكن است خیلی تمیز نباشد با این حال میآیند. یعنی همان ماجرای «بكش اما خوشگلم كن!»
اینها را میگوید و دستكش به دست خم میشود تا اولین حرف انگلیسی را حك كند. دختر جوان چشمهایش را بسته تا نبیند. آن یكی، دوباره سرش رفته داخل كتاب. در همین گیر و دار تلفن زنگ میخورد. تاتوكار میگوید: «مشتری دیگری است برای تاتوی بدن. در اینستا گذاشتهام فقط در این ساعات بهخصوص زنگ بزنند برای خالكوبی.»
خالكوبیهای روی دستش جلبتوجه میكند. لابهلای آن همه شكل، یك جمله فارسی به چشم میآید: «اینجا دنیا روی بوم بدن نقاشی میشود.» انگار كه تابلوی كارش است. روی دستش و همیشه همراهش.
منبع : جام نیوز