دیوانه ترین زن دنیا که لنگه ندارد!. ماجرای بسیار عجیب ازدواج و زندگی مری وون با راگدول و عجیب تر از آن بچه دار شدن او.
زن احمقی که با راگدول عروسک پارچه ای ازدواج کرده بود در یک لایو زنده بچه ی راگدول تازه متولد شده را معرفی کرد!
مری وون گفت من عاشق همسرم هستم و او خواستنی ترین مرد زندگی من است. زندگی زناشویی فوق العاده ای با او دارم.
او با من دعوا نمی کند، بحث نمی کند و مرا می فهمد! من عاشقانه ترین لحظه های زندگی ام را با شوهرم راگدول سپری می کنم.
شب عروسی لحظه های فوق العاده ای برای من بود، بسیار مهم، بسیار احساسی. بارون زیاد اومد و بسیار عالی بود.
از لحظه ای که در راهرو قدم زدم تا انتها، بسیار زیبا بود.
سپس با شوهرم به شب عروسی رفتیم و از شب عروسی مان بسیار لذت بردیم.
او ویژگی های بسیار خوبی دارد اما تنها نقطه ضعفش تنبلی است. او اصلا کار نمی کند اما من یک جنگجو هستم و با او برای زندگی ادامه می دهم.
من همیشه عاشق عروسکی بودم که مادرم برایم درست کرده بود. و چون علاقه ی بسیار زیادی به این عروسک دارم نام او را راگدول گذاشتم و تصمیم گرفتم هیچ گاه با کسی غیر از راگدول ازدواج نکنم.
به همین دلیل یک مراسم ازدواج با دعوت خانواده، همه ی دوستان و … برگزار کردم. این زن با یک عروسک پسر، اما به ابعاد یک مرد ازدواج کرد و ازدواجش را با مراسم نسبتا با شکوهی برگزار کرد! واای چه چیزهایی که نمی شنویم و نمی بینم…
اما حالا عجیب تر از این ازدواج بچه دار شدن این زن 37 ساله است. او می گوید بچه ای می خواهم که با او برقصم بنابراین با یک سوزن و نخ مارسلو فرزند خودش را خلق کرد!
و در یک لایو اعلام کرد من یک فرزند راگ به دنیا آورم.
این زن نمی خواست فرزندش را قبل از ازدواج و ماه عسل بدنیا بیاورد!
به همین ترتیب بعد از رفتن به ماه عسل با شوهر عروسکی خود در حضور 250 نفر مهمان عروسی ترتیب داد و به ماه عسل رفت.
درست است، مارسلو مرا باردار کرد. او مراقب خودش نبود و از کاندوم استفاده نمی کرد. و من باردار شدم.
من آزمایش دادم مثبت بود. من نمی توانستم آن را باور کنم. من انقباضات بارداری و دردی احساس نکردم. اما دیدن جفت و بند ناف و خون همه چیز را واقعی کرد.
بعد از ماه عسل او از شوهر عروسکی خود باردار شد. دوران بارداری مری وون 4 ماه طول کشید او در دوران بارداری 4 پوند وزن اضافه کرد!
وقتی مادرم این عروسک را برای من ساخت در نگاه اول عاشق و شیفته راگدول شدم!
من همیشه یک رقصنده بودم و هیچ گاه شریکی برای رقص نداشتم و عشق من در نگاه اول همیشگی و ابدی شد.
او مردی است که همیشه در زندگی ام می خواستم. زندگی زناشویی با او فوق العاده است. او با من دعوا نمی کند، بحث نمی کند و فقط مرا می فهمد.
مارسلو یک شوهر بزرگ و وفادار است. او چنین مردی است و همه زنان به او حسادت می کنند.
وقتی مادرم مارسلو را ساخت و برای اولین بار مرا به او معرفی کرد، عاشق او شدم. عشق در نگاه اول بود.
و حرف آخرم: من یک زن با شخصیت و خوشبخت هستم. پدرم، مادرم به من یاد دادند که صادق باشم، آدم خوبی باشم و نخواهم از چیزی سوء استفاده کنم.