شروع سال شمسی و میلادی با جشن،سرور، پایکوبی و مراسم خاص برگزار می شود. رویش درختان خشک و یخ زده و سرسیزی آن نماد سال شمسی است و برف و سفیدی بی نظیر زمین به همراه بابانوئل نماد شروع سال میلادی است.
که هر گوشه ی جهان به مراسم جشن و پایکوبی می پردازند. و اما سال قمری کاملا متفاوت با گردش شمسی و میلادی است. شروع سال قمری با ماه محرم الحرام و شهادت امام حسین و یارانش مجالی برای تبریک سال قمری نمی گذارد.
سال هجری قمری سالشماری است که براساس چرخش ماه محاسبه میشود و مسلمانان اَعمال عبادی و مناسبتهای مذهبیشان را بر اساس آن انجام میدهند.
مبدأ سالشمار هجری قمری، هجرت پیامبر اسلام (ص) از مکه به مدینه است که در سال ۶۲۲ میلادی رخ داد. بنابر قول مشهور، سال هجری قمری به پیشنهاد امام علی (ع) در دوره خلافت عمر بن خطاب به عنوان سالشمار مسلمانان تعیین شده است.
سال قمری 354 یا 355 روز دارد و ده یا یازده روز از سال شمسی و میلادی کمتر است. این سالشمار با ماه محرم آغاز میشود و با ماه ذیالحجه پایان مییابد.
براساس برخی روایات، ماه رمضان نخستین ماه سال قمری است و از اینرو در برخی از کتابهای ادعیه، اعمال سال قمری با اعمال ماه رمضان آغاز و با اعمال ماه شعبان پایان یافته است!!
سید بن طاووس، محدث شیعه در قرن 7 قمری، احتمال داده است که ماه رمضان ابتدای سال عبادی و ماه محرم ابتدای سال مناسبتی باشد.
محرم، صفر، ربیع الاول، ربیع الثانی، جمادی الاولی، جمادی الثانی، رجب، شعبان، رمضان، شوال، ذیالقعده و ذیالحجه.
روز اول هر ماه در این گاهشماری معمولاً بر اساس مشاهده یا پیشبینی مشاهدهپذیری هلال ماه نو در شامگاه روز 29 یا 30 ماه قبل، که آن را استهلال مینامند.
سال و ماه قمری، سالشماری که بر اساس چرخش قمر (ماه) محاسبه میشود و چون مبدا آن هجرت پیامبر(ص) در سال 622 م بوده، سال هجری قمری نامیده شده است.
ای ساربان آهسته ران آرام جان گم کرده ام
آخر شده ماه حسین من میزبان گم کرده ام
از آن خوشم که شدم نوکر سرای حسین
منم غلام کسی که بود گدای حسین
این روزها غم تو مرا میکشد حسین
شب های ماتم تو مرا میکشد حسین
تا آن دمی که منتقم تو نیامده ست
سرخی پرچم تو مرا میکشد حسین
از لحظهی ورودیه تا آخرین وداع
هر شب ، محرّم تو مرا میکشد حسین
هنگام پر کشیدن یاران یکی یکی
اشک دمادم تو مرا میکشد حسین
وقتی که هست دوش نبی آسمان تو
یعنی تو از پیمبری و او از آن تو
فرزند خویش را به فدای تو کرده است
بسته ست جان حضرت خاتم به جان تو
من روضه خوان ِ غربت ِ آقای عالمم
بی تابِ سربریده ی ماهِ محرمم
با گریه هر غروب من از حال می روم
با هر فرازِ ناحیه گودال می روم