نازوب، موانعی که بر سر راه درمان موفقیت آمیز اعتیاد به مواد روانگردان قرار دارد به موانع اعتیادهای دارویی دیگر شبیه اند. گرچه انگیزش ترک کردن می تواند در آغازبسیار نیرومند باشد ولی برگشت به مصرف آن بزرگترین مشکل است، بویژه در دوره ای که افسردگی و ناتوانی در کسب لذت وجود دارد.
رویکردهای دارویی:
چند راهبرد مختلف با نتایج متفاوت در برنامه های درمانی به کار رفته اند. این راهبردها مواردی از شیوهای رفتار درمانی و دارو درمانی را شامل می شوند.
دریک بررسی، سوء مصرف کنندگان مواد روان گردان با دسمتی ایمپرامین، داروی ضد افسردگی که عموما مصرف می شود درمان شدند. این یک کوشش بالینی تصادفی و بیخبری دوسویه بود. هم نمره های مصرف مواد روان گردان و هم اشتیاق ذهنی آن به نحو چشمگیری با درمان کاهش یافتند. مکانیزمهای نهفته در این اثر به طور کامل شناخته نشده اند ولی احتمالا این مکانیزمها به تسکین ملالت همراه با مرحله ترک کوکائین مربوط می شوند.
رویکرد رفتاری
گرچه راهبردهای دارویی میتوانند در دستیابی به پرهیز اولیه داروهای محرک مفید باشند مشاوره و روان درمانی فشرده برای موفقیت دراز مدت اهمیت دارند. یک بررسی بالینی نوید بخش از موفقیت چشمگیر رفتار درمانی ظرف یک دوره بیست و چهار هفته ای خبر میدهد. بیماران وابسته به مواد روان گردان دریک برنامه درمانی سرپایی به دو گروه تقسیم شدند، یک گروه تحت درمان رفتاری مبتنی بر رویکرد کنترل وابستگی قرار گرفت. ادرار بیماران چند بار در هفته برای سوخت و سازهای مواد بررسی می شد.
اگر ادرار منفی بود آزمودنی امتیازهایی دریافت می کرد که به صورت ژتونهایی برای خریدهای آتی اقلام خرده ریز در جامعه ثبت می شدند. تعداد امتیازها با هر نمونه ادار منفی پی درپی افزایش می یافتند، یا چنانچه نمونه ادار آنها مثبت بود کاهش می یافتند. افرادی که برای مدت دوازه هفته در حالت پرهیز می ماندند، می توانستند نزدیک به 1000 دلار کالای خرده ریز خریداری کنند. این سیستم با شیوه تقویت جامعه تکمیل می شد که طی آن همسر، دوست، یا اعضای خانواده در برنامه مشاوره شرکت می کردند.
گروه گواه مشاوره سوء مصرف داروهای استانداردی دریافت می کرد که بر الگوی بیماری اعتیاد مبتنی بود. بین این دو گروه از نظر پرهیز مواد روان گردان تفاوت چشمگیری وجود داشت. درصد آزمودنیهای گروهای رفتار درمانی و مشاوره استاندارد که حداقل هشت و شش هفته درحالت پرهیز مداوم قرار داشتند به ترتیب 68 درصد برابر 11 درصد و 42 در برابر 5 درصد بود. این نتایج حاکی از آن است که در دسترس بودن و توجه خاص به پاداشهای دیگر می توانند انگیزش مصرف کننده را برای اجتناب از کوکائین افزایش دهند.
رویکرد یادگیری:
رویکرد درمانی دیگر بر اساس یادگیری اعتیاد قرار دارد. همان گونه که قبلا اشاره شد قرار گرفتن در معرض نشانه های موجود در محیط می تواند اشتیاق را برانگیزد و در افرادیکه حتی مدت طولانی در حالت پرهیز قرار داشته اند موجب برگشت شود. این محرکهای قدرتمند تداعی شده با دارو می توانند تغییرات آشکاری در پاسخهای فیزیولوژیکی نظیر ضربان قلب یا پاسخ برقی پوست ایجاد کنند. زمانی که معتادان بهبود یافته درمعرض محرکهای تداعی شده با مواد روان گردان قرار گرفتند پاسخ فیزیولوژیکی غیر ارادی(کاهش دمای پوست) ایجاد می شد. هدف درمان مبتنی بر الگوی یادگیری ، برطرف کردن این پاسخهای شرطی از طریق مواجهه مکرر با محرکهای مربوط به دارو در محیطی امن و کنترل شده است.
با قرار دادن مکرربیمار در معرض یادآورهای مواد روان گردان بدون آنها قاعدتا باید خاموش کردن پاسخهای شرطی( انگیختگی، اشتیاق) که می توانند موجب برگشت شوند، امکان پذیر باشد. پژوهشگران طی مدت پانزده جلسه خاموشی که بیماران در معرض نوارهای کاست و نوارهای ویدیویی محرکهای تداعی شده با مواد روان گردان قرار گرفتند( ساز و برگهای مربوط به دارو) و به مراسم ساختگی می پرداختند( آماده سازی دارو، دست گرفتن سرنگ) توانستند آنها را درمان کنند. درمدت جلسات خاموشی، اشتیاق مواد کاهش یافته بود. با اینکه پاسخهای فیزیولوژیکی نیز درجلسه آخر تا اندازه ای کاهش یافته بودند ولی به طرز شگفت آوری در برابر خاموشی مقاومت می کردند. درمقایسه با گروهای گواه (روان درمانی یا مشاوره استاندارد سوء مصرف دارو) تعداد بیشتری از بیماران به درمان سرپایی ادامه می دادند و نسبت ادرارهای پاک در گروه خاموشی بیشتر بود.
بطور خلاصه برای درمان موفق وابستگی به موادروان گردان ابتدا باید چرخه وابستگی قطع شود. در طول مرحله ترک دارو می توان با استفاده از داروهای ضد افسردگی به کاهش افسردگی کمک کرد. رویکردهای درمان رفتاری می توانند انگیزش بیمار را برای ماندن درحالت پرهیز، تقویت کنند. خاموشی اشتیاق شرطی و پاسخهای جسمانی که توسط یادآورهای دارو فرا خوانده می شوند می توانند درمورد اجتناب از برگشت به مصرف دارو بسیار مفید واقع شوند.